• یکشنبه / ۱۵ تیر ۱۴۰۴ / ۲۱:۴۶
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 1404041509030
  • خبرنگار : 30189

گزارش ایسنا از شام غریبان در تهران

شمع‌های کوچک، دل‌های بزرگ و اشک‌هایی که با حضرت زینب(س) همدردی می‌کنند

شمع‌های کوچک، دل‌های بزرگ و اشک‌هایی که با حضرت زینب(س) همدردی می‌کنند

امشب تهران در سکوتِ اشک‌بارش می‌سوزد. از برج‌های سر به زیر گرفته تا کودکانی که با شمع‌های لرزان، راه زینب(س) را روشن می‌کنند؛ پایتخت یکپارچه غمِ کاروانِ اسیران کربلاست. کوچکترین عزاداران با چشمانی معصوم می‌پرسند: "مامان، امشب زینب‌خانم هم شمع دارد؟" و شهر در پاسخ، آسمانش را با نور شمع‌های بی‌قرار روشن کرده است.

به گزارش ایسنا، امشب، تهران نفس‌هایش را در سینه حبس کرده است. آسمانِ دودگرفته‌ی پایتخت، امشب رنگ عزا به خود گرفته است؛ گویی ستاره‌ها هم از فراق اباعبدالله(ع) فرورفته‌اند پشت ابرهای غم. بوی نخل‌های مصنوعیِ حسینیه‌ها و تکیه‌ها در هوا می‌پیچد، و صدای موتورها و ماشین‌ها جای خود را به نوای «یا حسین، وای حسین...» داده است.  

خیابان‌ها، پر از سایه‌های سیاه‌پوشی است که بی‌صدا راه می‌روند. زن‌ها با چادرهای مشکی، مردها با پیراهن‌های سیاه، بچه‌هایی که دست در دست پدر و مادر، با چشم‌های کنجکاو اما غمگین می‌پرسند: «امشب امام حسین(ع) گریه می‌کند؟»

حسینیه‌ها لبریز از اشک است. از پایین‌شهر تا بالاشهر، همه‌جا سینه‌زنی است، همه‌جا ناله‌های «یازینب، یازینب...» طنین انداخته است. پیرمردی در گوشه‌ای، بر دیوار تکیه داده و اشک‌هایش را پنهان می‌کند. زنی در میان جمع، با صدایی لرزان ذکر مصیبت می‌خواند و دست‌هایش را به آسمان بلند کرده: «خدایا، شام غریبان زینب(س) را فراموش نکن...»

حتی کوچه پس‌کوچه‌های تهران هم عزادار است. از پنجره‌های آپارتمان‌های کوچک، نور شمع‌ها به خیابان می‌ریزد. خانواده‌ها دور هم نشسته‌اند و با شنیدن روضه‌ی شام غریبان، اشک می‌ریزند.

امشب، تهران نفس‌هایش را در سینه حبس کرده است. خیابان‌ها، دیگر آن قیل‌وقال همیشگی را ندارند؛ گویی شهر، یکپارچه به سوگ نشسته است. در هر گوشه، گروهی از مردم با «شمع‌های روشن» به دست، روی زمین نشسته‌اند. شعله‌های کوچک، در تاریکی شب میلرزند، انگار هر کدام، دلِ آتش‌گرفته‌ای است که از فراق حسین(ع) می‌سوزد.  

«سکوت، سنگین‌تر از همیشه است». فقط گاهی زمزمه‌ی «یا زینب... یا مظلومه...» از لبان مردم بلند می‌شود. زن‌ها چادرهای مشکی‌شان را محکم‌تر بسته‌اند، گویی می‌خواهند غم زینب(س) را در آغوش بگیرند. مردها با چشمانی سرخ از گریه، به شمع‌ها خیره شده‌اند؛ گویا در آن شعله‌های لرزان، «چادرهای سوخته‌ی کربلا» را می‌بینند...  

امشب، کوچکترین سوگوارانِ حسین(ع) هم بیدارند. کودکانی که هنوز معنای «شام غریبان» را نمی‌فهمند، اما می‌دانند امشب، شبِ گریه برای «حضرت زینب(س)» است. با دست‌های کوچکشان شمع‌هایی بزرگتر از خود گرفته‌اند و با چشمانی منتظر، به شعله‌ها خیره شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

شهری که نمی‌خواهد صبح شود…

شمع‌های کوچک، دل‌های بزرگ و اشک‌هایی که با حضرت زینب(س) همدردی می‌کنند

در گوشه‌ای دیگر، دختربچه‌ای با لباس مشکی، شمعش را بالای سر می‌گیرد و به پدرش می‌گوید: «بابا، من این شمع را برای آن بچه‌های کوچیک امام حسین(ع) روشن کردم... همسن من بودن، نه؟» پدر در پاسخ، اشک‌هایش را پنهان می‌کند و او را در آغوش می‌فشارد.  

در پیاده‌روها، ردیفی از کودکان دیده می‌شوند که شمع‌هایشان را مانند فانوس‌های امید، رو به آسمان گرفته‌اند. برخی از آنها آرام آرام برای حضرت رقیه(س) شعر می‌خوانند: 

شعله‌ها در خیمه‌ها زبانه می‌کشید

کودکی با چشم گریان، ناله می‌کشید

از یتیمی، از غم بابا، بی‌قرار

شعله‌ها در جان او آتش به بار

مادری برای پسرش توضیح می‌دهد: «عزیزم، امشب بچه‌های خوب، شمع روشن می‌کنند تا خیمه‌های حضرت زینب‌ بی‌نور نباشد... و پسرک با سادگی می‌پرسد: «مامان، پس چرا زینب‌خانم گریه می‌کند؟»

پیرزنی در کنار پیاده‌رو، با دست‌های لرزان شمعی را بالا گرفته و زیر لب زمزمه می‌کند: «زینب جان، ما اینجاییم... تنها نیستی...». کنارش، جوانی با صورتی خیس از اشک، پای‌اش را به نشانه‌ی همدردی بر زمین می‌کوبد. «این طفلانِ حسین بودند... یتیم شدند...» 

در پارک‌ها و میدان‌ها، مردم دور هم حلقه زده‌اند. برخی، «شله‌زرد نذری» را با یاد کودکان تشنه‌ی کربلا تقسیم می‌کنند. دختربچه‌ای با چشمانی معصوم، شمعش را به مادرش نشان می‌دهد و می‌پرسد: «مامان، امشب زینب‌خانم هم شمع دارد؟» و مادر، با آغوشی لرزان او را بغل می‌کند.  

برج‌های میلاد و آزادی، ساکت‌تر از همیشه‌اند. گویی آنها هم در ماتمِ این شب، سر به زیر افکنده‌اند. حتی هوای شهر، بوی عطرِ نذریِ آش و شله‌زرد می‌دهد؛ نذری‌هایی که مردم برای روحِ حسین(ع) و یارانش پخش می‌کنند.  

حتی دیوارهای شهر هم گویا عزادارند. بر روی آنها، عکس‌های روضه‌ی حضرت زینب(س) نقش بسته است. بر پرده‌ی بزرگ یکی از حسینیه‌ها، صحنه‌ی «اسارت کاروان اهل بیت» نمایش داده می‌شود و مردم، با دیدن آن، بی‌اختیار ناله سر می‌دهند: «یا زینب، این چه مصیبتی بود...»

تهرانِ امشب، گویی خود را به صحراهای کربلا رسانده است. مردم، با شمع‌های روشن، راهِ زینب(س) را روشن می‌کنند؛ راهی که پر از تاریکی و غربت بود. در این شب، «هر شمع، نماد یک دلِ سوخته است»؛ هر اشک، نشان‌گر عشقی است که به خاندان پیامبر(ص) گره خورده است.  

و اینگونه، شهر در سکوتِ اشک‌بار خود فریاد می‌زند:  «یا زینب، یا ام‌المصائب»

شهری که در ماتم حسین(ع) می‌سوزد...

شمع‌های کوچک، دل‌های بزرگ و اشک‌هایی که با حضرت زینب(س) همدردی می‌کنند

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
امروز ۰۰:۱۸

عالی نوشتین اجرتون با سید الشهدا(ع)