به گزارش ایسنا، پنجاه و پنجمین جلسه از نشستهای «نقد چهارشنبه»، به بررسی آثار صمد طاهری به ویژه مجموعه داستانی «آن پریزاد سبزپوش» اختصاص داشت که با حضور این نویسنده، ابراهیم دمشناس و مهدی معرف به عنوان منتقد و سیروس نفیسی به عنوان مجری، برگزار شد.
در ابتدای نشست با درخواست سیروس نفیسی، صمد طاهری بخشی از داستان «بازگشت» از مجموعه «شکار شبانه» نوشته آبان ۱۳۷۰ را برای حاضران خواند.
سپس نفیسی تاریخچه مختصری از آثار این نویسنده را ارائه داد؛ از جمله این که اولین داستان طاهری به نام «گلبدنا» در جنگ فرهنگ نوین در سال ۱۳۵۸ چاپ شد. در ادامه، مجموعه داستان «سنگ و سپر»، سال ۱۳۶۸ نشر ماریه، مجموعه داستان «شکار شبانه» در ۱۳۷۰ نشر نیمنگاه شیراز، مجموعه داستان «زخم شیر» در سال ۱۳۹۶ برگزیده جایزه احمدمحمود- تقدیرشده در جایزه جلال، رمان «برگ هیچ درختی» سال ۱۳۹۸ نشر نیماژ، رمان کوتاه «پیرزن جوانی که خواهر من بود» در سال ۱۴۰۰ نشر نیماژ، مجموعه داستان «آن پریزاد سبز پوش» در ۱۴۰۲ نشر نیماژ، برگزیده جایزه جلال و جایزه کتاب سال... .
نفیسی همچنین اشاره کرد که صمد طاهری دستی هم در شعر داشته و بر اساس بعضی داستانهایش، فیلم هم تهیه شده، از جمله فیلم سینمایی «یدو» که بر اساس داستان «زخم شیر» ساخته شده است.
در ادامه، مجری جلسه به مشخصههایی از جمله شرایط شکلی داستانها که به صورت منظم و دارای توالی زمانی در پای داستانها نگاشته شده، اشاره کرد و گفت: با توجه به آنکه صمد طاهری، زاده و بزرگشده آبادان و ساکن شیراز است، به نوعی آثار ایشان مرتبط با ادبیات جنوب هم است و به طور مثال نگرش رئالیستی و زاویه دیدهای عینی و گاه انتقادی جلوه خاص خودش را در این آثار دارد و در کنار آن بسترسازی داستان در فضاهای کارگری، ارائه تصاویر جاندار و جزئیات دقیق و مخصوصا فضاسازیهای ملموس که میتوان این المانها را در آثار صمد طاهری به عنوان مشخصههای بارز ذکر کرد.
او همچنین متذکر شد: در مجموعه «آن پریزاد سبزپوش» شاهد نوعی نزدیکی به فضاهای غیررئالیستی و وهمی هم هستیم.
سپس ابراهیم دمشناس، داستاننویس و منتقد در سخنانی با تحلیل جایگاه رئالیسم و تحولات و دگرگونیهای آن از ابتدا تا حال، به خصوص در ادبیات منتسب به جنوب، از دهه ۴۰ به این سو و حتی تأثیرات جنگ روی این قسم ادبیات، گفت: اصولاً رئالیسم صرف و عام وجود ندارد، مگر در کتابهای تئوری مکتبهای های ادبی، در صورتی که در عمل و در بررسی آثار یک نویسنده، وارد رئالیسم خاص میشویم. ویژگیهای رئالیستی را در آثار نویسندگان جنوب، از جمله احمد محمود، ناصر تقوایی، مجموعه داستان لالی و... میتوان مشاهده کرد. با این توضیح که به واسطه جنگ، این رئالیسم دچار تغییراتی شد که ما را وا میدارد درباره نوع رئالیسم هر نویسنده غور کنیم و نقاط افتراق آن را با سایر رئالیسمها نشان دهیم. ما در ادبیات جنوب، با نویسندگانی مواجهیم که از رئالیسم به سمت مدرنیسم و سمبولیسم حرکت کردهاند، بنابراین فضای ادبیات جنوب، دچار تغییر پارادایم شده و برای همین زمانی که در مورد رئالیسم صحبت میکنیم، نمیتوانیم آثار همه نویسندگان یا تمامی آثار یک نویسنده را در یک دسته یکسان قرار دهیم.
او افزود: یکی از ویژگیهای ادبیات جنوب و مخصوصا خوزستان این است که بهخاطر غلبه زبان قال (نسبت به زبان حال)، به سمت نوعی رئالیسم رفته که جنسیت و شخصیت دارد. یک وجه این نوع ادبیات، ویرانی ادبیات گذشته است. در مورد داستانهای صمد طاهری هم وجه گفتاری و قال، اهمیت زیادی دارد، همینطور ادبیات شفاهی شخصیتها و تشبیهات حماسی که گاهی شاهد آن هستیم این موضوع در کل اثر تنیده شده است. همین طور نگاه به طبیعت با تمامی جزئیات آن، برای مثال: آن جا که درخت کُنار، کهور، سه پستان، گل ابریشم، خارستان و ... وارد داستان میشوند.
در مورد مجموعه «آن پریزاد سبز پوش» این نکته هم قابل ذکر است که غیر خطی و بسیار فشرده نوشته شده و نکته مهم دیگر آن، ادبیات شفاهی شخصیتها است.
سپس مهدی معرف، دیگر منتقد دعوتشده به نشست، نظراتش را اینگونه بیان کرد: شاید وجهی که در ادبیات جنوب، رئالیستی به نظر میرسد، به واسطه زنده بودن فضای آن باشد. مثلا آن جا که در داستانها شاهد فضاسازیهای آرزومندگونه هستیم که به نظر رئالیستی، اما بسیار غیررئالیستی است. در مورد داستانهای صمد طاهری یکی از ویژگیهای مشخص، بلعیدن تکنیک است. در واقع باید گفت او تکنیک را استتار میکند. ضمنا، زبان در آثار طاهری، دو وجه دارد، اول آنکه روایتها بسیار خسیس و پنهان است و دیگر آنکه بسیار شفاف است، آنگونه که با این که جملات وضوح دارند، اما به نظر میرسد نویسنده خساستی در بیان به خرج داده. برای همین ما با داستانهای زندهای روبهرو هستیم که اطلاعات کمی به ما میدهند، طوری که به نظر میرسد راویها دروغگو هستند، ناصادقاند و در مواردی حتی بیشرف هستند که کمتر صبغهای از آن در ادبیاتمان داریم و نویسنده با اینکارش هم به نوعی رئالیسم را به بازی گرفته است.
او افزود: از سوی دیگر ما با داستانهایی مواجه هستیم که مرز بین واقعیت و خیال را در هم ریختهاند. نمیدانیم در رویاییم یا در واقعیت، یعنی زبان قال آنچنان فربه میشود که ما را در خود میبلعد. به طور مثال در داستان عکس (در مجموعه شکار شبانه) ما با روایتی چرخان روبهرو هستیم، به طوری که عین و ذهن با هم ادغام می شوند، یا مثلا در «برگ هیچ درختی»، گاهی تفاوتی میان روایت مسائل واقعی و تخیلی نمیبینیم. از سوی دیگر گاهی در داستانها زمانها در هم تنیده شده، و این رویکرد هم حالتی غیررئالیستی به آنها میدهد.
معرف در ادامه گفت: موضوع قابل ذکر دیگر در مورد داستانهای صمد طاهری این است که پیرنگ داستانها آن قدر دقیق است که ما به نوعی خودمان را در آنها میبینیم. نکته دیگر آنکه اکثر راویان اول شخص هستند، آن هم اول شخصی دقیق و جزئینگر. در داستانهای ایشان به حیوانات بهای خاصی داده میشود. ارزشمندند، حتی ارزش انسانها در رابطه با رفتارشان با حیوانات مشخص میشود ( داستان سگ آلبرت- سگ ولگرد در زخم شیر- داستان خروس و ...). از سوی دیگر در داستانهای طاهری، آدمها در موقعیتی دوگانهاند، محکومند به انتخاب، انتخابهایی زجرآور، سخت و جبر گونه. در بعضی آثارشان هم شاهد طنزیم، آن هم طنزی تلخ و گزنده. و در یک جمع بندی کلی به نظر من، داستانهای صمد طاهری، در سطح بالایی از ادبیات داستانی ما قرار دارند، که میتواند معیاری باشد برای سنجش داستان خوب.
در ادامه نشست، مجری جلسه از حاضران در نشست خواست پرسشها یا نکات خود را مطرح کنند که در این راستا برخی حاضران، نظراتشان را بیان کردند.
عباس باباعلی گفت: به نظر من در مجموعه داستان «آن پریزاد سبز پوش» ما با نویسندهای توانا، باهوش، کاربلد و خوشنویس مواجهایم. برای همین من از خوانش اکثر داستانها لذت بردم. از جمله داستان «آن پریزاد...» اما در رابطه با اسامی داستانها، به نظرم شاید میشد روی اسم بعضی داستانها فکر بیشتری میشد. چون از نظر من نام داستان میتواند به داستان کمک کند. و نکته بعدی، تاریخ نگارش داستانها بود که برایم سیر متوالی و گاه ماهانه آنها جالب بود.
در ادامه مسعود پهلوان بخش، درمورد تاریخهای درج شده در داستانها پرسید که به واسطه بازنویسیهای متعدد و گاه نامنظم داستان.ها که تقریبا غیر قابل اجتناب است، آیا تهیه یا تنظیم مجموعه داستانی با معیارهای منِ نویسنده، و با زمان بندی تقریباً منظم و متوالی دشوار نیست؟ که صمد طاهری توضیحاتی در مورد روش کارش داد و ذکر کرد تاریخ درج شده در پای هر داستان زمان اتمام آخرین بازنویسی را نشان میدهد و شاید این نکته برای منتقدان در بررسی سیر کارهای نویسنده، به کار آید.
پریا نفیسی از دیگر منتقدان در نشست بود که گفت: به نظر من عاملی که باعث جذب خواننده به داستانها میشود، در درجه نخست، حس زنده بودن داستان ها است، که عمدتا به سبب فضاسازی و ورود به جزئیات و... است، که خواننده را به عمق فضای داستان میکشاند. همین طور انتخاب راوی، و مخصوصا آن راویانی که آقای معرف به عنوان راویهای بیشرف از آنها یاد کرد، به طور مثال در داستان « شکارچی» یا داستان « شکار شبانه» که به نظرم اسم داستان در این دو مورد، بسیار خوب انتخاب شده است.
پوریا فلاح هم گفت: به نظر من نکته مثبت داستانها این است که همگی مسئله دارند و هر مخاطب یا خوانندهای میتواند با آن ارتباط برقرار کرده، برداشت خودش را داشته باشد. اما سوالی که دارم این است که صمد طاهری، چقدر خودش را وامدار ادبیات جنوب میداند؟ که صمد طاهری در این مورد توضیح داد: من ضمن این که به واسطه تجربه زیسته، مواجهه با آداب و رسوم، فرهنگ و... در ارتباط با جنوب بوده ام و از این منظر تمایل به فرهنگ خاص و جغرافیای خاصی ممکن است داشته باشم، اما خودم را وامدار همه نویسندگانی میدانم که آثارشان را خواندهام.
پریسا یزدانی هم در ادامه این نشست ادبی، پرسش خود را اینگونه مطرح کرد، که آیا نویسنده به نقدها و تحلیلهای منتقدین هم توجه دارد؟ یا این نقدها در کارش موثر است؟ صمد طاهری در این مورد گفت: نه. به نظرم نویسنده طبق زندگی، احساسات، تجربه زیسته و... خود مینویسد. به بیان دیگر، اگر هنگام نوشتن، به دنبال این باشد که حرف خاص یا پیام خاصی بدهد، اثرش از سکه میافتد و در نهایت، آنچه مینویسد میشود از نوع همان داستانهای پندآموز و...
لیلی کحالی از دیگر نویسندگان حاضر در جلسه بود که در مورد داستانهای صمد طاهری گفت: در داستانهای ایشان، زندگی در جریان است. آن قدر زندگی، عادی و طبیعی جریان دارد که من مخاطب احساس میکنم دارم داستان خودم را میخوانم و این گونه داستان در من ادامه مییابد، مثل داستان خروس.
در ادامه مجری جلسه از نویسنده پرسید: شما در یکی از مصاحبههایتان گفتهاید مایلید داستانهایتان نقبی به عواطف انسانی بزنند، منظورتان چیست؟ که صمد طاهری در پاسخ گفت: اگر در داستانی، عواطف انسانی مشهود نباشد، میشود چیزی شبیه گزارش. همان چیزی که در اکثر صفحات حوادث میخوانیم. داستان، در واقع نقب زدن به عواطف انسانی است که اگر این کار به درستی صورت بگیرد، داستان، موفق از کار در می آید.
در این نشست ادبی، نویسندگان و منتقدان دیگری از جمله: ابراهیم مهدیزاده، محسن فرجی، هادی نودهی، ناصر تیموری، فاطمه سلطانپور و . . . نیزحضور داشتند که در مواردی به بیان نظرات خود پرداختند.
انتهای پیام
نظرات