به گزارش خبرنگار ایسنا، در این مراسم که شامگاه شنبه ۲۸ تیر ماه در تالار دکتر ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد، خسرو شهراز، بهزاد فراهانی، آرش دادگر، حمید نعیمی و شهرام کرمی از ویژگیهای حرفهای و اخلاقی این هنرمند سخن گفتند.
در آغاز مراسم، سید جواد یحیوی که اجرای برنامه را بر عهده داشت، گفت: سال گذشته در چنین روزهایی با یعقوب صباحی مشغول تمرین تئاتر بودیم و امروز با مرگ او رو به رو هستیم؛ مرگی که پایان راه نیست و سرآغاز زندگی تازه اوست. او تا آخرین ساعات زندگیاش مشغول کاری بود که به آن عشق میورزید و این آرزوی بسیاری از هنرمندان است.
در ادامه، خسرو شهراز، دیگر بازیگر تئاتر که در گروه تئاتر «شایا» در چندین نمایش با صباحی همبازی بوده است، با اشاره به نخستین همکاری مشترکشان در نمایش «کالون و قیام کاستلیون» گفت: آدم آرامی بود و بسیار جدی و متمرکز بازی میکرد. لحظات بیپایانی با او داشتیم. وقتی از تئاتر دور بودم، همواره با هم در تماس بودیم و درباره اتفاقات تئاتری صحبت میکردیم.
او ادامه داد: آخرین بار ۱۵ روز پیش از بستری شدنش او را دیدم و نمیدانم چرا ناگهان از من خواست تا هنگام مرگش، لباس مشکی نپوشم. از صحبت او جا خوردم و گفتم از مرگ حرف نزن ولی او گفت حس میکنم دارم میروم. از دور او را میبوسم و آرزو دارم در زندگی جدیدش خوشبخت باشد.
در ادامه، یحیوی یادآوری کرد که صباحی چندی پیش در شب بازیگر جایزه گرفت و افزود: هرگز فکر نمیکردیم مدت اندکی بعد از دریافت جایزهاش باید در چنین مراسمی درباره او صحبت کنیم.
سخنران بعدی برنامه، بهزاد فراهانی بود که با وجود بیماری به این برنامه آمد و سخنان خود را با خوانش شعری آغاز کرد و گفت: در دو نمایش با یعقوب صباحی همکار بودم و بسیار از او آموختم. در تئاتر بازیگران درون پو (درون گرا) و برونگرا داریم. او جزو درونپویان بود و تمام روحیات صحنه را به پشت صحنه میآورد.
این بازیگر پیشکسوت ادامه داد: من شاگرد عباس جوانمرد و شاهین سرکیسیان هستم و نظم را از آنان آموختم ولی یعقوب صباحی از من منظمتر بود. عاطفههایش در چشمانش موج میزد و بیان احساساتش بسیار درونی بود. مهربانیهایش پنهان و شیفتگیهایش آرام بود. این مرد نیک، زود ما را ترک کرد. او دنیای مهربانی بود و هرگز کسی را آزرده نکرد. همه خوبیها را داشت و رفت.
فراهانی در ادامه به انتقاد از وضعیت تئاتر پرداخت و افزود: در تئاتر امروز، دیگر شکسپیر و مولیر و چخوف را روی صحنه نمیبینیم. کسی سراغ آثار بزرگ همچون نمایشنامههای بیضایی نخواهد رفت و شمع تئاتر ما خاموش شده. وقتی کارهای امروزی در تلویزیون جایگزین آثار درخشان سمندریان شده، فاتحه تئاتر خوانده شده و این به دلیل سیاستگذاری نادرست فرهنگی است.
او در ادامه از بیماری خود نیز سخن گفت و افزود: سه دنده شکسته دارم و دو سال است با این بیماری بدخیم میجنگم ولی به این راحتی نمیمیرم.
فراهانی با اشاره به شرایط تئاتر در سال های دور یادآوری کرد: آن زمان برای تئاتر کار کردن غصه مالی نداشتیم. خودمان دکور کارهایمان را میساختیم و کسی خسته نمیشد. آن زمان عاشقان تئاتر دنبال مطرح شدن اسمشان نبودند. من سال ۴۰ به گروه غلامحسین خان مفید پیوستم و بعد سرکیسیان و بعد هم گروه جوانمرد و بعد هم گروه کوچ و تا الان آمدیم ولی دیگر نمیتوانیم به دلیل مشکلات اقتصادی، تئاتر کار کنیم و باید آن را فراموش کنیم. اول انقلاب طرحی راه انداختیم برای بهرهگیری از حمایت دولت که نصفه نیمه اجرا شد. بعد از منتفی شدن قرارداد تیپ، سالنهای دولتی هم اجارهای شدهاند. چه میشود که یک آرتیست به راحتی خانواده و دوستانش را ترک میکند، چون نمیتواند کار کند. ۶ سال است که نوبت اجرا در تئاترشهر به من نرسیده ولی کارهایی بسیار سطح پایین در آن اجرا شدهاند.
در ادامه، آرش دادگر، کارگردان تئاتر و دوست صباحی که چندین همکاری با او داشته است، گفت: صحبت کردن درباره مردی که هیچ خاطرهای تلخ یا دلگیری از او نداریم، سخت است. یعقوب آنچنان خوب بود که هیچ خاطره بدی از او نداریم و همیشه یادآوری او با خنده است. او یک بازیگر تمام بود.
دادگر با اشاره به شروع فعالیت صباحی در تئاتر یادآوری کرد: اولین کار کلاسی که استاد سمندریان از او دید، شیفتهاش شد و به او گفت چه نگاهی داری! صباحی زحمت و رنج کشید و در بسیاری از نمایشها عالی بازی کرد ولی کم دیده شد، مانند بسیاری دیگر از ما. دنبال تشکر نیستیم ولی در هر سرزمین دیگری، هنرمند جایگاه والایی دارد و بخصوص وقتی پا به سن گذاشت، دولت از او حمایت میکند چون میداند سرمایهای است برای نسل جوان.
این کارگردان و مدرس تئاتر اضافه کرد: یعقوب همواره با وقار کامل روی صحنه میرفت و هرگز شکایت نمیکرد. بسیار دوستداشتنی و شریف بود و سکوتش روی صحنه بینظیر بود. افتخار میکنم کارگردان کارهایی بودم که او بازی کرده. بازیگری را از دست دادیم که شاید جایگزین نداشته باشد.
در ادامه، حمیدرضا نعیمی، دیگر دوست قدیمی و همکار صباحی با خوانش شعری از سعدی که در میانه آن متاثر شد، با صدایی بغضآلود، خطاب به صباحی گفت: ۸ روز است که تو را ندارم، خیلی بیمعرفتی! مدام میخواهم برای تو کاری کنم. مدام با دوستان صحبت میکنیم و در این چند روز که برای برگزاری برنامههای تو مدام درگیر کار و فعالیت بودیم، هیچ خسته نشدیم. تو برای هیچ کس زحمتی نداری چون از جنس دیگری بودی و به ما سلام کردی. حالا هم ممنونیم که باعث شدی این همه دوستان دور هم جمع بشویم و دلگیریها را کنار بگذاریم. ممنون که دوباره ما را به هم پیوند زدی! یعقوب جان سلام بر تو!
شهرام کرمی، کارگردان و دیگر دوست نزدیک صباحی که او نیز تجربه چندین همکاری با این هنرمند را داشته، دیگر سخنران برنامه بود که در سخنانی یادآوری کرد: یعقوب کشف استاد سمندریان بود. او در آموزشگاه استاد سمندریان تئاتر را آموخت.
او با اشاره به شروع همکاری اعضای گروه تئاتر «شایا» افزود: سمندریان به یعقوب گفت تو چه چشمان و نگاه زیبایی داری و بازیگر خوبی میشوی! و یعقوب از همان جا کارش را شروع کرد و در ۳۰ سال فعالیتش در ۱۰۰ نمایش بازی کرد.
کرمی ادامه داد: همه ما او را به عنوان مردی نیک میشناسیم. او چند ویژگی تکنیکی داشت و چند ویژگی اخلاقی. یعقوب با چشمان نافذ و صدای رسا یک بازیگر صاحب سبک بود و در هر کاری درخشان بود چون برای کارش ارزش قائل میشد.
او با بیان خاطراتی شیرین از صباحی و با ستودن ویژگیهای اخلاقی او، اضافه کرد: همه او را عمو صدا میزدیم که نشانگر بزرگی و احترام است. به عنوان کسی که روحیه گروهی دارد، خیلی باگذشت بود و به همه کمک میکرد و به همین دلیل او را عمو مینامیدند. این اواخر به او نقد میکردم چرا با جوانان بیتجربه کار میکنی و میگفت باید به آنان کمک کنیم. یعقوب الگوی همه ما بود و هرگز فکر نمیکردم این چنین محبوب باشد.
کرمی با قدردانی از همراهی خانه تئاتر و انجمن بازیگران افزود: از وقتی یعقوب در بیمارستان بستری شد، مدام و همه جوره کنار ما بودند. خانه تئاتر خانه ما و صنف، پشتوانه بسیار خوبی برای همه ماست.
در بخش پایانی برنامه، افسانه زاده حسین، همسر صباحی و هلن دختر این هنرمند روی صحنه رفتند.
همسرش با قدردانی از حاضران گفت: چندی پیش یعقوب میگفت مطمئنم حمید (نعیمی) مرا به کاری دعوت میکند و نقش مهمی به من میدهد. بعد از اتفاقی که برای یعقوب افتاد، با اولین کسی که تماس گرفتم، ایشان بود و آقای نعیمی در این چند روز بزرگترین کارگردانی را برای ما انجام داد. یعقوب آرزو داشت دانشگاه رفتن هلن را ببیند که متاسفانه نشد.
او با چشمان اشکبار به حاضران تعظیم کرد و گفت: یعقوب بعد از اجرا به تماشاگران تعظیم میکرد و امشب من به جای او چنین میکنم.
هلن صباحی نیز در سخنان کوتاهی گفت: پدر همیشه میگفت قوی باش و من به همه شما که داغدار او هستید، همین را میگویم.
این برنامه با حضور هنرمندان و مدیرانی چون شبنم مقدمی، حبیب رضایی، مهوش وقاری، کورش سلیمانی، مهدی میامی، حسین مسافر آستانه، قاسم زارع، سعید داخ، سیروس همتی، خسرو احمدی، فروغ قجابگلی، مهرداد ضیایی، ناصر آویژه، محمد هادی عطایی، محمدرضا عطاییفر، علی یداللهی، رضا مردانی، مدیر کل هنرهای نمایشی، حمید نیلی، توحید معصومی، امین اشرفی، مدیر تماشاخانه ایرانشهر، سید محمد طباطبایی و ... برگزار شد.
در فواصل بین سخنرانیها چندین قطعه موسیقی با حضور هنرمندانی چون علی باغبانزاده، حسن مهدی اعتباری، گروه سنج و دمام شیخ الخزیب، امیر سبزی و ... اجرا و تصاویری از نقش آفرینیهای صباحی در تئاتر پخش شد.
مراسم یادبود یعقوب صباحی به کوشش خانه تئاتر، انجمن بازیگران خانه تئاتر، اداره کل هنرهای نمایشی، گروه تئاتر «شایا» و با همراهی تماشاخانه ایرانشهر برپا شد. همچنین از همکاری صندوق اعتباری هنر و هنرمندانی چون مریم رحیمی، بهرام ابراهیمی، آرش فلاحتپیشه، علیرضا آرا و ... نیز تقدیر شد.
انتهای پیام
نظرات