به گزارش ایسنا، همسر شهید ستوانیکم جعفر شهبازی اندبیلی در جریان جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، جان خود را فدای امنیت کشور کرد، میگوید: با نجابت و اخلاقی که شهید شهبازی داشت، من با دل قرص زندگی مشترکمون رو شروع کردم. از همون اول میدونستم که زندگی با یک نظامی ساده نیست. دوری از خانه، مأموریتهای متعدد، مسئولیت بچهها، سختیهای خاص خودش رو داشت. گاهی بچهها اذیت میشدن، یا نبود پدر تو تربیتشون تأثیر میذاشت. اما من همیشه سعی کردم کنار بیام، چون میدونستم مسیرمون مسیر مقدسیه.
طبیعتاً الان که دیگه حضور ندارن، همه چیز سختتر شده. همه مسئولیتها افتاده رو دوش من؛ چه کارهای بچهها، چه کارهای اداری. نبودنِ پدر توی تربیت، خلأ بزرگیه. ولی سعی میکنم راهش رو ادامه بدم.
شهید شهبازی خیلی روی تربیت بچهها حساس بود. با دختر بزرگمون زیاد صحبت میکرد، درباره آینده، درباره زندگی. همیشه تأکید داشت که خانواده باید به هم احترام بذارن، کوچیک و بزرگ نداره. بارها گفته بود که راهی رو انتخاب کنن که امام زمان خشنود باشه. ارزشهایی که به بچهها یاد داد هنوز تو ذهنمون زندهست.
روز شهادت اصلاً نوبت شیفت نداشت. حدود نیم ساعت قبل از رفتن، تماس گرفت و با بغض گفت: «مواظب بچههام باش، حواست بهشون باشه، یه اتفاقی میافته...»
من حس کردم یه چیزی تو دلش بود. به نظرم خودش انتخاب کرده بود. همیشه شهیدوار زندگی کرد، و آخرش هم همونطور رفت.
در پایگاه بودیم که حمله شد. سریع رفتیم پایین، همهجا بمبارون شده بود. خیلی نگرانش شدم، مرتب تماس میگرفتم اما جواب نمیداد. یکی از همکاراش گفت که میره خبر بگیره. دو سه ساعت بعد گفتن که با بعضیا زیر آوار مونده. گفتن که بردنش بیمارستان. ما هم سریع رفتیم، تا صبح تو بیمارستان موندیم. ساعت شش صبح پرسیدم، گفتن هشت به بعد خبر میدن. اما همون شب شهید شده بود...
خیلی سخته اون لحظه. هنوز یادش میافتم دلم میلرزه.
واقعاً هر لحظه سخته. وقتی میبینی کسی که همیشه کنارت بود، دیگه نیست... بابای بچههات بود، تکیهگاهت بود... اما از طرفی افتخار میکنم که شهید شد. همیشه تو زندگی هم باعث افتخارم بود، با رفتنش هم باعث افتخار شد. انشاءالله شفیعمون باشه.
انتهای پیام
نظرات