به گزارش ایسنا، چهار چهره حوزه فرهنگ، هنر و آموزش عالی ـ کاظم نظری، مهرداد صادقی، مریم سلیمی و اصغر خلیلی ـ گرد هم آمدهاند تا درباره اهمیت «مدیریت پروژه فرهنگی» و انتشار کتابی در این زمینه گفتوگو کنند.
این نشست، با تمرکز بر نقش این اثر در آموزش دانشگاهی، هدایت پروژههای فرهنگی و ارتقای مدیریت در هنرهای نمایشی، ابعاد نظری و عملی کتاب را از زوایای گوناگون بررسی میکند.
کاظم نظری، دانشیار و رئیس دانشکده هنر دانشگاه بینالمللی سوره نظری که پیشگفتار کتاب مدیریت پروژه فرهنگی (با محوریت هنرهای نمایشی) را نگاشته، درباره ضرورت طرح چنین مباحثی در شرایط امروز فرهنگی کشور گفت: اهمیت چنین آثاری از آن جهت مقدم است که در بسیاری از کشورها، بهویژه در فضای فرهنگی ما، مدیریت نادرست رفتارها و الگوهای تصمیمگیری میتواند تأثیرات مخربی بر منابع پایدار و مزیتهای رقابتی وارد کند. در واقع، یک تصمیم مدیریتی ناآگاهانه یا بدون درک صحیح از زمینههای فرهنگی، میتواند سازمانهای موفق را به وضعیتی ناکارآمد و ناامیدکننده بکشاند. از این رو، نیازمند بازخوانی عمیق مباحثی هستیم که به ما یادآوری کنند چگونه میتوان پروژههای فرهنگی را نهتنها طراحی کرد، بلکه بهشکل مؤثری نیز پیش برد.
او در پاسخ به اینکه «شما در پیشگفتار کتاب به نکتهای اشاره کردید که هنرهای نمایشی بهنوعی الگوی آغازین مدیریت پروژهاند. کمی بیشتر دربارهی این دیدگاه توضیح میدهید؟» اظهار کرد: بله، دقیقاً. هنرهای نمایشی ذاتاً با سازماندهی، برنامهریزی، هماهنگی تیمی، زمانبندی دقیق، و درک عمیق از مخاطب سر و کار دارد. این ویژگیها تماماً مؤلفههایی کلیدی در مدیریت پروژهاند. از این زاویه، هنرهای نمایشی نهتنها محصول فرهنگیاند، بلکه خودشان مدل اجرایی مدیریت پروژه را در بطن فعالیتشان دارند. این کتاب بهدرستی این رابطه را مورد توجه قرار داده و با تلفیق مباحث نظری و کاربردی، تلاش کرده از این ظرفیت برای آموزش و تدوین الگو بهره ببرد.
نظری درباره مهمترین مزیت این کتاب برای مدیران پروژههای فرهنگی، گفت: به باور من، این کتاب موفق شده است دریچهای نو بهسوی درک عمیقتری از فرآیندهای فرهنگی بگشاید، آنهم با در نظر گرفتن اقتضائات بومی و مولفههای متغیر عرصهی فرهنگ. مدیران فرهنگی به چنین ابزارهایی نیاز دارند تا در میدان عمل، از مسیر آزمون و خطا عبور کنند و با پشتوانهی علمی و عملیاتی، پروژههای خود را پیش ببرند.
مهرداد صادقی، استاد دانشگاه، مدیر گروه و معاون توسعه علمی
بهعنوان یکی از نویسندگان کتاب مدیریت پروژه فرهنگی (با محوریت هنرهای نمایشی)، در پاسخ به اینکه این اثر دقیقاً چه خلأیی را در حوزه مدیریت فرهنگی پوشش میدهد؟ خاطرنشان کرد: مدیریت پروژههای فرهنگی بدون تردید یکی از چالشبرانگیزترین عرصههای مدیریتی امروز است؛ زیرا در این حوزه، صرفاً با برنامهریزی خطی و ابزارهای سنتی نمیتوان به موفقیت رسید. ما در این کتاب تلاش کردیم تا با تلفیق دانش نظری و مهارتهای عملی، پلی ارتباطی میان فضای دانشگاه و میدان عمل ایجاد کنیم. این اثر در واقع یک راهنمای جامع و کاربردی برای دانشجویان مقطع دکتری در رشتههایی چون مدیریت فرهنگی، هنر و علوم اجتماعی است. در عین حال، مدیران فرهنگی و هنری نیز میتوانند از این کتاب بهعنوان یک ابزار راهبردی در طراحی و اجرای پروژههای مؤثر بهرهمند شوند.
او در پاسخ به اینکه این کتاب چه ویژگیهایی دارد که آن را برای جامعه دانشگاهی و حرفهای خاصتر میکند؟ چنین ابراز کرد: نخستین ویژگی این کتاب، تطبیق ساختاری آن با سرفصلهای مصوب آزمونهای جامع دکتری در حوزه مدیریت فرهنگی است؛ یعنی خواننده میتواند مطمئن باشد که محتوای کتاب با نیازهای علمی روز هماهنگ است. دوم آنکه ما در کتاب، تحلیل پروژههای فرهنگی داخلی و بینالمللی را گنجاندهایم تا مخاطب بتواند به مقایسه تطبیقی و فهم عمیقتری از فضاهای مختلف برسد. و سوم، شاید مهمترین ویژگی، ارائه چارچوبهایی نوین در مدیریت پروژه باشد که با زیستبوم فرهنگی ایران همخوانی دارد؛ نکتهای که در منابع ترجمهشده کمتر دیده میشود.
این استاد دانشگاه به دانشجویان و مدیران فرهنگی توصیه کرد: این کتاب میتواند سکوی پرتابی باشد برای کسانی که میخواهند در فضای آکادمیک و همچنین در میدان عمل فرهنگی، اثربخش و جریانساز ظاهر شوند. به همه دانشجویان، پژوهشگران و فعالان حوزه فرهنگ و هنر پیشنهاد میکنم این اثر را نهتنها بخوانند، بلکه از آن بهعنوان یک راهنمای همراه در فرایند طراحی و اجرای پروژههای خود، بهره بگیرند.
مریم سلیمی، نویسنده و مدرس دانشگاه درباره اهمیت پرداختن به فرایند پروژهسازی در حوزه هنرهای نمایشی، اظهار کرد: در حوزه پروژههای فرهنگی، بهویژه آن دسته که به هنرهای نمایشی مربوط میشوند، فرایند پروژهسازی نه تنها یک ضرورت فنی است، بلکه پایهای برای خلق معنا و اثرگذاری اجتماعی تلقی میشود. تجربه نشان داده تمرکز صرف بر خروجی، بدون در نظر گرفتن طراحی اصولی در تمام کارهای تیمی، در نهایت به کاهش اثربخشی منجر میشود. طراحی یک پروژه نمایشی موفق، نیازمند تشخیص دقیق وضعیت فرهنگی، مخاطبان، و اهداف مورد نظر است. این همانجایی است که مطالعات تشخیصی و روششناسی دقیق نقش کلیدی ایفا میکنند. متأسفانه هنوز در بسیاری از موارد، این مرحله توسط گروه های نمایشی نادیده گرفته میشود یا کماهمیت تلقی میگردد.
او در پاسخ به اینکه «به نظر میرسد در ایران گفتمان مدیریت پروژه در حوزه هنرهای نمایشی، جایگاه تثبیتشدهای پیدا نکرده است. این را چطور ارزیابی میکنید؟» گفت: بله، این نکته کاملاً درست است و به نظر من یکی از چالشهای جدی در زیست فرهنگی و نمایشی ایران محسوب میشود. در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرو، پروژههای هنرهای نمایشی در قالب ساختارهای روشن مدیریت پروژه، طراحی، اجرا و ارزیابی میشوند، در ایران هنوز این نگاه سیستماتیک چندان نهادینه نشده است. گاهی اجرای یک نمایش صرفاً بهمثابهی یک فعالیت هنری فردی دیده میشود، نه یک پروژهی چندلایهی فرهنگی که نیازمند تحلیل وضعیت و در نهایت ارزیابی است. در نبود این نگاه، پروژههای نمایشی ما معمولاً در مرحله تولید و اجرا با آسیبهایی مانند ناپایداری مالی، ضعف هماهنگی تیمی، یا عدم انطباق با نیاز مخاطب مواجه میشوند. اگر گفتمان مدیریت پروژه در فضای هنرهای نمایشی ایران تقویت شود، میتوان انتظار داشت که کیفیت، استمرار، و تأثیرگذاری این پروژهها نیز افزایش یابد. درواقع، گفتمان پروژهمحوری، صرفاً یک روش نیست، بلکه نوعی نگرش فرهنگی و راهبردی است که به هنر نمایش امکان میدهد نقش مؤثرتری در توسعهی اجتماعی و فرهنگی ایفا کند.
سلیمی در این زمینه که آیا میتوان گفت نگاه پروژهمحور به هنرهای نمایشی یک نگرش سلیقهای است؟ چنین اظهار کرد: به هیچ وجه. اتفاقاً یکی از بزرگترین سوءبرداشتها در فضای هنری ما این است که تصور میشود نگاه پروژهمحور یک انتخاب شخصی یا سلیقهای است؛ در حالی که در تجربههای موفق جهانی، چنین نگاهی از الزامات پایهای برای تولیدات نمایشی حرفهای محسوب میشود. پروژهمحوری نه تنها یک نگرش فردی نیست، بلکه یک چارچوب نظری و کاربردی است که پشتوانهی آن در علوم انسانی، مدیریت، و هنرهای کاربردی به خوبی تثبیت شده است. برای مثال، در کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه یا هلند، مدیریت پروژههای فرهنگی در حوزهی نمایش، در تعامل با سیاستگذاری فرهنگی و ساختارهای بودجهریزی عمومی تعریف میشود. در این کشورها، پروژهی نمایشی از لحظهی طرح ایده تا پایان ارزیابی، در چارچوب اصول مدیریت پروژه طراحی میشود: شناخت زمینه، تعیین اهداف، تحلیل مخاطب، تدوین برنامه زمانی، سازماندهی منابع انسانی، طراحی بودجه، و ارزیابی نهایی. هیچیک از این مراحل را نمیتوان به «سلیقه» تقلیل داد. بنابراین، پروژهمحوری در هنرهای نمایشی یک انتخاب سلیقهای نیست، بلکه ضرورتی است برای پایداری، توسعه و تأثیرگذاری واقعی این هنر در بستر اجتماعی امروز.
این استاد دانشگاه سپس با این پرسش مواجه شد که شما در صحبتهایتان بر ضرورت نگاه علمی و سیستماتیک به پروژههای فرهنگی بهویژه در عرصهی هنرهای نمایشی تأکید دارید. اگر بخواهیم از این منظر به آینده نگاه کنیم، در پایان چه رویکردی را به هنرمندان و مدیران فرهنگی پیشنهاد میکنید؟
مریم سلیمی گفت: پیشنهاد من این است که هنرمندان، مدیران فرهنگی و بهویژه گروه های نمایشی ، به پروژه بهمثابه یک سیستم زنده نگاه کنند؛ نه صرفاً مجموعهای از فعالیتهای تکنیکی. این دقیقاً همان مفهومی است که کتاب "مدیریت پروژه فرهنگی" ترویج میدهد. در واقع، هنرهای نمایشی از منظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، در جایگاهی قرار گرفتهاند که نیازمند بهرهگیری از روشهای دقیق و هدفمند هستند. اگر بخواهیم اثربخشی نمایشها را در توسعهی فرهنگی، دیپلماسی عمومی یا حتی عدالت اجتماعی بسنجیم، نمیتوانیم آن را صرفاً به نبوغ فردی یا ذوق هنری محدود کنیم. بلکه لازم است پروژهها را در چهارچوبی علمی و مدیریتی ببینیم که امکان تکرار، توسعه، و ارزیابی فراهم کند. در غیر این صورت، با چرخهای از آزمون و خطاهای بینتیجه و فرسودگی منابع انسانی و مالی مواجه خواهیم شد.
اصغر خلیلی طراح، نویسنده، کارگردان و استاد دانشگاه دیگر فرد حاضر در این نشست بود. پرسش از او اینگونه بود: در طول سالها کار هنری، پروژههای متعددی با حضور در عرصه ی ملی و بینالمللی اجرا کردهاید. از «دایره گچی قفقازی» در آلمان تا نمایش «راپورت های شبانهی دکتر مصدق» در تالار وحدت و نمایش هایی مثل «مدِهآ در قندهار»، «کرنر زیر درختان بلوط» و... در سال های اخیر. چگونه تلاش اجرایی شما برای تعامل موثر با مخاطبان ملی و بینالمللی، در نهایت چارچوبهایی را برای تالیف کتاب «مدیریت پروژه فرهنگی» شکل داده است؟
خلیلی خاطرنشان کرد: من همواره معتقدم پروژه فرهنگی موفق، آن است که بتواند هم ارزشهای ملی را پاسدارد، هم برای مخاطب جهانی جذاب باشد. در نمونه هایی که مثال زدید: «دایره گچی قفقازی» — تولید مشترک با گروه تئاتر روهر آلمان — بایستی با هماهنگی بین فرهنگی بسیار دقیق بسته میشد که پیرو آن حضور طراحان و دراماتورژ از کشور آلمان و گروه اجرایی از ایران باعث تعامل بین فرهنگی و هنری شد. نزدیکی شیوه اجرایی اپیک با شیوه های اجرایی نمایش ایرانی به ویژه تعزیه فصل مشترکی بود تا تماشاگر با تلفیق فرهنگ و هنر آلمان و ایران مواجه گردد همان گونه که برتولت برشت و آنتوان آرتو به عنوان نظریه پرداز مطرح کرده است. نمایش دایره ی گچی قفقازی در جشنواره شبهای سفید روهر با اجرای در فضای باز و مخاطب بیش از ۱۵۰۰ نفر، زیر باران اجرا شد. در آن سال ها دقیقا شرایط حضور در مجامع بین فرهنگی را آزمون و خطا می کردیم و اما تجربه ی «راپورتهای شبانه ی دکتر مصدق»، بیش از آنکه صرفاً اثر نمایشی باشد، مدلی از مدیریت پیچیده ی پروژه بود که نیازمند هماهنگی تیمی، هماهنگی با گروههای محلی و بینالمللی، مدیریت زمان، کنترل هزینه، طراحی اجرا و حساسیت فرهنگی بود. قطعاً متون علمی مربوط به مدیریت پروژه تأکید دارند که پروژههای فرهنگی، بهویژه آنچه در عرصه نمایش روی میدهد، صرفاً شامل مراحل اجرا نیست؛ بلکه شامل فازهای تحلیل زیستبوم فرهنگی، تحلیل ذینفعان، طراحی طرح مفهومی، تست میدانی و هماهنگی بین بخشهای مختلف است. نمایش مصدق برای تیم تجربه ی مفید و نمونه ی روشنی از پیادهسازی نظریات مدیریت پروژه فرهنگی بود که در بخش هایی از کتاب، به ویژه فصلی که مربوط به مقایسه ی طرح و پروژه است، به تفکیک گنجانده شده است.
اصغر خلیلی گفت: یکی از زیباییهای هنرهای نمایشی این است که زندگی را به مجموعهای از تجربیات منحصربهفرد تبدیل میکند. هر پروژه نمایشی، جهانی مستقل با ارزشهای خاص خود است. وقتی پروژهها با یکدیگر متفاوت باشند، یعنی ما توانستهایم به نیازهای متنوع فرهنگی پاسخ دهیم. این نگرش باعث میشود همواره در جستوجوی تجربهای تازه باشیم، هیچگاه در رخوت تکرار فرو نرویم، و در کنار افراد با انگیزه، شکلهای جدیدی از زیست فرهنگی را خلق کنیم. بنابراین، هنرهای نمایشی نه فقط بهعنوان ابزار، بلکه بهعنوان بستر اصلی پروژههای فرهنگی، جایگاه ممتازی دارند. کما این که آثار نمایشی که تا کنون تولید کرده ام در عین حفظ جهان مستقل اثر، درون یک خط سیر اجتماعی مشخص با تاکید بر دغدغه های زنان و کودکان شکل گرفته است. مثلا در نمایش "مده آ در قندهار" که بازآفرینی تراژدی مدهآ در فضایی افغانستانی است، مده آ در افغانستان، بحران هایی را فریاد میزند که زنان و کودکان افغان با آن مواجه اند و اما درباره ی شکل گیری پروژه اساسا جمعآوری یک گروه مختلط افغان و ایرانی بدون فراهم آوردن پیش شرط پروژه های مشترک فرهنگی، چالش بزرگی بود. ما نیازمند طراحی فرایند تعامل فرهنگی، نظام آموزش تیمی، و حساسیت نسبت به تفاوتهای زبانی و ذهنی بودیم. که این دقیقاً همان مفاهیم تئوریک مدیریت پروژه فرهنگی است: تحلیل ذینفعان، مدیریت ریسک فرهنگی، و طراحی پروژه به صورت تطبیقی.
خلیلی گفت: من شناخت کافی از شرایط محیطی و فرهنگ عامه ی مردم ایلام نداشتم، اما با استفاده از تیم بومی و آموزش ویژه، و ارزیابی انعکاسی که در زمان پیش تولید از پروژه انجام دادیم توانستیم ضمن ایجاد تعامل فرهنگی و بازآفرینی آیین های موجود منطقه و حتی موسیقی محلی، اجرایی موفق داشته باشیم. این روند به ما اجازه داد تا جریان های فرهنگی را در طول پیشرفت کار لحاظ کنیم. در نهایت این پروژه در جشنواره تئاتر فجر در بخش بین الملل جایزه اول نمایشنامهنویسی را دریافت کرد و همچنین تقدیر برای کارگردانی و برگزیده ی طراحی نور.
این نویسنده و کارگردان چنین اظهار کرد: هر کدام از این پروژهها برای تیم، تجربه ی ارزشمندی از مدیریت زنجیرهای عوامل فرهنگی، مخاطبشناسی، هماهنگی بین فرهنگی و بینالمللی، و انعطافپذیری در اجرا هستند. باید در یک نمایش بومی که در سطح بینالملل اجرا می رود میان ارزش های فرهنگ ملی و نیاز رشد حرفه در سطوح بین المللی، تعادل برقرار کرد. همان چیزی است که در اجرای طرح و پروژه ی فرهنگی، از آن تحت عنوان متدولوژی چابک نام می برند.
خلیلی درباره اجرای «ضیافت کشتارگاه» در فضای باز و اینکه آیا به دنبال جریان فرهنگی خاصی بوده است و چگونه این تجربه را مدیریت کرد؟ گفت: این نمایش یک نمایش محیطی در فضای تابستانهی عمارت سعدی اصفهان بود که برای تقریبا دو ماه میزبان مخاطبان شد. انتخاب مکان خاص فرهنگی مثل ایوان تابستانه ی عمارت سعدی برای اجرای نمایش و برپا کردن دکور در آن محیط با حفظ پروتکل های مربوط به آثار باستانی، کار آسانی نبود. از نظر من فضای دراماتیک نمایش و شکل اجرایی کار فقط در تلفیق با چنین محیطی همراه بود. شاید یکی از جنبه های چنین انتخابی توانسته باشد شمول فرهنگی را که یک شاخص پایداری مبتنی بر برابری بین نسلی است در فضای نمایش پر رنگ کند. نوآوری محیطی و مواجهه ی نسل جدید با آن معماری در ترکیب با روایت هایی از آن دوران، علاوه بر توزیع عادلانه ی فرهنگ و هنر برای چند نسل، دستیابی به اثرات اجتماعی آن اثر را دوچندان و این ریسک های فرهنگی را به مثابه یک سیستم زنده تبدیل به تجربهای چند بعدی میکند.
او در پاسخ به اینکه آیا در حال حاضر پروژه اجرایی جدیدی در دست تولید دارید یا خیر؟ اعلام کرد: بله حتما اما فعلاً ترجیح میدهم از رسانهای شدنش خودداری کنم. پروژهای در جریان است، که اتفاقا خیلی پیشتر قصد انجامش را داشتم ولی بسترش محیا نبود. در زمان مناسبش اطلاع رسانی خواهیم کرد اما تا زمانی که تمام اجزای آن به نقطه ی مطلوب نرسیده، بهتر است محفوظ بماند.
انتهای پیام
نظرات