بهگزارش ایسنا، رژیم پهلوی در روزها و ماههای پایانی عمر خویش برای نجات خود از موج شدید اعتراضات و مبارزات مردم انقلابی و حق طلب ایران به هر دسیسه و توطئه شیطانی متوسل میشد که یکی از آنها، تلاش برای تصویرسازی روحیهای جاه طلبانه، بی رحم و فرصت جو از رهبران مذهبی در اذهان مردم ایران بود تا به خیال خود بتواند پایگاه اجتماعی رهبران و مبارزین انقلابی را در ذهن مردم مخدوش کند.
یکی از این ترفندها و حیله ها، طراحی و اجرای نقشه شیطانی و بی رحمانه آتش سوزی ساختگی و عمدی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و قتل صدها نفر از مردم بی گناه ایران و تلاش برای جلوه دادن این جنایت توسط مذهبی ها و انقلابی ها در ذهن مردم ایران بود. سید کریم حجازی؛ فعال انقلابی و مسئول بنیاد شهید آبادان در دفاع مقدس در همین رابطه بیان میکند: آن موقع ماه رمضان بود و من خانواده را فرستاده بودم اصفهان، منزل پدرخانمم. خانه مادر من اروسیه (ولایتفقیه کنونی) بود.
طبق معمول حدود ساعت ۹ شب بود که داشتم با موتور میرفتم بهطرف خیابان اروسیه. خب، سینما رکس نزدیک خانه و محل کسب ما بود. دیدم مردم آنجا روبروی سینما جمع شدهاند. خوب که دقت کردم، دیدم توی سینما آتشگرفته و عدهای سعی میکردند، شیرهای آب آتشنشانی را که چند تا دور و بر سینما بودند، باز کنند؛ ولی عجیب بود که هیچکدام از شیرهای آتشنشانی آب نداشتند. من یادم هست مردم تلاش میکردند لولهها را باز کنند ولی هیچ فایدهای نداشت؛ اصلاً آبی در کار نبود.
عدهای از مردم هم تلاش می کردندکه در آهنی سینما را باز کنند؛ اما هرکس جلو میرفت، توسط افسران و مأموران شهربانی که روی پیادهرو جلوی سینما ایستاده بودند، با باتوم و مشت و لگد به عقب فرستاده میشدند. دود و آتش غلیظی از در و پنجرههای طبقه همکف و طبقه دوم برخاسته بود و صدای شیون و فریاد، با فریادهای مردمی که در بیرون سینما جمع شده بودند، چنان قاطی شده بود که معلوم نبود اینهمه سروصدا از کجا بلند شده. بوی سوختنی تهوعآور و وحشتناک در همه اطراف سینما پیچیده بود و حال آدم را به هم میزد.
من بلافاصله قاطی چندنفری شدم که تلاش میکردند از طرف خیابان امیری بروند و از در پشتی سینما خوشان را به داخل برسانند. رفتیم ولی پاسبانها آنجا ر ا هم محاصره کرده بودند؛ و نمیگذاشتند کسی به در عقبی سینما نزدیک شود. حالا از نیمهشب گذشته بود. ساعت حدود ۱:۳۰ الی تا ۲ سحرگاه بود که آتش تقریباً خاموش شده بود. ساعتی قبل، مأموران شهربانی خود را از مقابل در سینما کنار کشیده و از آنجا فاصله گرفته بودند.
یک عدهای یک پله نردبان بزرگ آوردند و از کنار یکی از خانهها که توی خیابان امیری بود سعی کردند خودشان را به بالا برسانند. سینما رکس سه طرف داشت که یک درش به داخل خیابان امیری باز میشد و در جلویی و اصلیاش توی خیابان زند و پهلوی دیگرش کوچه مجاور اداره دارایی بود.
ما در دستههای دو سهنفری وارد محل کشتار بیش از ۴۰۰ نفر زن و مرد و کودک بیگناه شده بودیم. واقعیت این بود که چهار نفر که دستپرورده و فریبخورده ساواک بودند و اتفاقاً بعضی خانوادههای مذهبی هم داشتند، دست به این جنایت زده بودند ولی فکر اصلی که پشت قضیه بود، فکر شیطانی ساواک بود.
یکی از آنها «تکبعلی زاده» بود که خودش را توانست از پنجره رو به کوچه اداره دارایی به داخل کوچه بیندازد. او تا مدتی بعد از انقلاب آزاد بود و بعد دستگیر شد. یکی هم اسمش «برزکار» بود، یکی هم «عاشور» بود که می گفتند عراقی است. نفر چهارم را نمی شناسم. فکر میکنم او هم در آتش سوخت. تکبعلی زاده در دادگاه به این کار اعتراف کرد و اعدام شد.
ساواک از لحاظ مالی به اینها کمک کرده بود و دو نفر که از ساواک تهران آمده بودند، برای اینها تجهیزات آورده و نحوه کار را به آنها گفته بودند. ساواک به آن ها اطمینان داده بود که نجات پیدا میکنند. ساواک برای اینکه این فاجعه را به گردن مذهبیون بیندازد، سناریوی ظریفی را تهیهکرده بود. این چهار نفر را بعد از این که توجیه کرده بود، برده بود اصفهان پیش آیتالله طاهری اصفهانی که دیداری داشته باشند. از این دیدار هم فیلم تهیهکرده بود که این فیلم هم جزو مدارک دادگاه سینما رکس بود.
واقعاً با قاطعیت میتوان گفت که آبادان بعد از سینما رکس به خاطر ظرفیتی که ازلحاظ فرهنگی و رشد فرهنگی مردم داشت، سنگ تمام گذاشت؛ یعنی شد مرکز انقلاب ایران. از آن روز به بعد، اعتصابات پالایشگاه آبادان شدیدتر شد و همه کارکنان آنجا مصممتر شدند و پای کار آمدند و حتی حکومت نظامی هم روی اعتصابات آن ها تاثیری نگذاشت.
منبع:
سلیمانی خواه نعمتالله، آبادان لین یک، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۰ صص، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۷، ۳۸
انتهای پیام
نظرات