به تازگی برنامه ویدئویی یک کمدین با موضوع «اسطوره»، «شاهنامه» و «فردوسی» در فضای مجازی واکنشبرانگیز شده است. اسماعیل امینی، طنزپرداز، شاعر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه در یادداشت خود با عنوان «دربارۀ ابتذال فراگیر و مواهب و خطرات آن» که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «صفحات فضای مجازی را که باز میکنی میبینی؛ این یکی با هیجان دارد از روشهای "مخزنی" در شعر سعدی میگوید و آن یکی با لبخند ویژگیهای "کراش" حافظ را بیان میکند و آن دیگری از "کَل کَل شاعران" بر سر بخشیدن و نبخشیدن سمرقند و بخارا به خال هندوی یار داد سخن میدهد.
پس از فروکش کردن گرد و خاک آن خوانندهای که نعره میزد و جیغ میزد و صدایش را کلفت و خراشیده میکرد تا یک بیت مثنوی را دهها بار بخواند و خیال میکرد که چه خلاقیتی دارد در ارائۀ اشعار کهن، حالا روشهای عجیبتری برای جلب نظر مخاطبان پرشمار و کسب شهرت و درآمد ناگهانی به بازار مجازی آمده و آن شخم زدن متون ادبی و مسخرهبازی بر اساس شعر و زبان فارسی است.
مانند همیشه، سرچشمۀ ابتذال از تلویزیون است؛ از آن روزگار که مجری تلویزیون با لودگی «هیشیمبالا شیمبابالا» میخواند و با کلمات تصادفی بینندگان شعر بداهه میساخت تا این روزگار که برنامههای رسانۀ ملی کارشناسانی دارد که از همه طرف افتادهاند به جان شعر و زبان فارسی؛ شعر را غلط میخوانند و از خودشان تفسیرهای مندرآوردی میکنند، شعرهای جعلی را به شاعران بزرگ منتسب میکنند و از همه عجیبتر این که دربارۀ ریشۀ کلمات و ضربالمثلهای فارسی، حرفهای بیبنیان سر هم میکنند و از مجریان تلویزیون " بهبه و احسنت" میشنوند.
ترویج ابتذال و سطحینگری، نه تصادفی است و نه فقط حاصل گرایش به دیده شدن؛ بلکه راهی است برای منزوی کردن اهل اندیشه و جنجالی کردن فضاهای عمومی به گونهای که مجالی برای حرف منطقی و هنر قابل تأمل نماند.
«ابتذال» به رغم آن چه در تلقی عام مشهور است به محتوای غیراخلاقی و مغایر عرف و ادب اطلاق نمیشود بلکه بیانگر هر چیزی است که سطحی، تکراری، نازل و سادهانگارانه است و از تمهیدات فنی و هنری بهرۀ چندانی ندارد.
بهرهگیری تفننی از شعر و متون ادبی، از دیرباز مرسوم بوده و روشی است برای انس به منابع فرهنگ و اندیشۀ این سرزمین. شوخی با اشعار بزرگان و نقیضهسازی و مضمونپردازی نیز پیشینۀ دیرین دارد. اما آسمان و ریسمان بافتن و آن را تفسیر شعر نامیدن، خیالات و موهوماتی بیریشه را به عنوان اصول مکتب مولوی و شمس منتشر کردن، حرفهای سرگرمکننده را در قالب ریشهشناسی کلمات و تمثیلهای زبان فارسی طرح کردن و از همه بدتر، برای مخدوش کردن چهرۀ فردوسی، به فحاشی و بیادبی روی آوردن، حاصل کجفهمی و کجاندیشی است.
فراگیری ابتذال و گسترش جنجال و عربده و فحاشی، که روشی غیرانسانی برای ساکت کردن و انفعال و انزوای اهل فرهنگ و اندیشه است، با آن که ممکن است دستاوردهای آنی و شهرت ناگهانی داشته باشد ولی در نهایت هیچ برندهای ندارد. در فضای سیطرۀ ابتذال و فحش و بیحیایی، فرهنگ آسیب میبیند و محیط زیست فکری و فرهنگی آلودهتر و ناخوشایندتر از این که هست خواهد شد.»
انتهای پیام
نظرات