• دوشنبه / ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ / ۰۰:۱۶
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 1404061709723
  • خبرنگار : 71342

نشست ایسنا با وحید آقاپور و مریم داننده‌فرد بازیگران نمایش «روزهای بی‌باران»

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

وحید آقاپور که برای عموم مخاطبان به واسطه برنامه «آقای ممیزی» شناخته شده است، از تاثیرات این کاراکتر بر ذهنیت تماشاگران می‌گوید و مریم داننده‌فرد، دیگر بازیگر تئاتر و همسر آقاپور نیز تاکید دارد که تماشاگر تئاتر، انتخاب‌گر است و نمی‌توان بلیت رایگان تئاتر را مانند یک جایزه در میان عموم مردم توزیع کرد.

وحید اقاپور و مریم داننده‌فرد به عنوان یک زوج هنرمند همزمان با آخرین اجراهای نمایش تازه‌شان «روزهای بی باران» نوشته و کار امین بهروزی، با حضور در ایسنا از بازی در این نمایش، وضعیت پرفراز و فرود تئاتر در دو دهه گذشته، تجربه همبازی شدن با همسر، جای خالی تئاتر در رسانه ملی، یارانه‌های ناچیز دولت در حمایت از هنر تئاتر، وضعیت غمبار مجموعه تئاتر شهر، ضرورت تعریف تئاتر در مدارس و ... سخن گفتند.

پیش از این مختصری از مباحث مطرح شده در این نشست در ایسنا منتشر شد و حالا به انگیزه اجرای نمایش «روزهای بی‌باران» که قرار است روزهای هفدهم و هجدهم شهریور در شیراز روی صحنه برود، گفتگوی کامل این زوج هنری را منتشر می‌کنیم.

در این گفتگو، علی، فرزند این زوج هنرمند نیز حضور داشت.

در اغاز این نشست، آقاپور که در اجراهای پیشین این نمایش نیز حضور داشته است، درباره حضور دوباره خود در این اثر نمایشی توضیح می‌دهد: «روزهای بی‌باران» سال ۹۴ در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و سال ۹۵ در تئاتر شهر در قالب اجرای عمومی به صحنه رفت. سال ۹۷ هم باز تولید شد و میان این دو اجرا، ده شبی هم در شیراز اجرا داشتیم. از گروه بازیگران آن، فقط من هستم که در اجرای جدید نمایش هم در تماشاخانه هما روی صحنه رفتم.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

او با اشاره به دوستی‌اش با امین بهروزی در دانشکده هنرهای زیبا می‌افزاید: در دانشگاه همکلاسی بودیم و اولین تجربه‌های دانشجویی‌مان را با هم سپری کردیم. در همان دوران در یکی دو تا از کارهای امین بازی کردم و اولین جایزه بازیگری‌ام را هم با یکی از اجراهای او گرفتم. بنابراین همکاری با او از این نظر برایم خیلی خاطره‌انگیزه بود و صرف‌نظر از دوستی خیلی قدیمی و عمیقی که میان ماست، نگاهش را به تئاتر و شکل نوشتنش را به عنوان درام‌نویس معاصر دوست دارم.

فراغتی دست داد و به اجرا فکر کردیم

آقاپور اضافه می‌کند: شاید دو سالی بود که امین دوست داشت دوباره این نمایش را بازتولید کند و هر بار هم می‌گفت اگر تو باشی، دوباره این نمایش را اجرا می‌کنم. به دلیل مشغله‌های من هماهنگی اجرای دوباره سخت بود تا اینکه فراغتی پیش آمد و باعث شد کمی جدی‌تر به اجرا فکر کنیم.  قرار بود اجرایمان خرداد آغاز شود که با شروع جنگ ۱۲ روزه که به نظرم جزو ترمینولوژی تاریخ معاصر ما خواهد شد، اجرای ما نیز مانند دیگر اجراهایی که قرار بود آن روزها روی صحنه بروند، به تعویق افتاد و باعث تغییراتی دوباره‌ای در تیم بازیگران شد. در نهایت از ۲۵ تیر اجرا را آغاز کردیم.

دوست داشتم با امین بهروزی همکاری کنم

داننده‌فرد که در دوره جدید به گروه بازیگران این نمایش اضافه شده است، می‌گوید: همان طور که وحید گفت، امین بهروزی از دوستان قدیمی ماست و همیشه دوست داشته باشم با او همکاری کنم، قلمش و فضاسازی کارهایش را دوست داشتم تا اینکه در این نمایش، این فرصت دست داد.

جنگ ۱۲ روزه نگاه ما را به زندگی عوض کرد

یکی از موضوعات نمایش «روزهای بی‌باران» توجه به ارزش زندگی و زیستن است و اجرای دوباره این اثر بعد از جنگ ۱۲ روزه که در آن مرگ را خیلی نزدیک به خود می‌دیدیم، می‌تواند تجربه‌ای خاص برای بازیگران و تماشاگران آن باشد.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

داننده فرد در پاسخ به این موضوع می‌گوید: وقتی به زندگی به عنوان یک ارزش نگاه می‌کنیم و در آن ۱۲ روز جنگ تحمیلی، آن فشار روحی روانی فیزیکی که به مردم وارد شد، سبب شد که حتی نگاه خود ما هم متفاوت شود و بعد از این اتفاق، پاسخ به پرسش بنیادین متن که اگر شما جای شخصیت پوریا بودید، عمل می‌کردید یا نه، متفاوت شد. شاید قبل از جنگ، تعداد آدم‌هایی که می‌گفتند عمل نمی‌کنیم و بگذار این زندگی به پایان برسد، بیشتر بود ولی بعد از جنگ، وقتی مرگ را این چنین نزدیک می‌بینیم، انگار ارزش زندگی بیشتر می‌شود و حالا تعداد کسانی که می‌گویند عمل می‌کنیم و می‌خواهیم زندگی کنیم و از این یک بار فرصت زنده بودن بیشترین استفاده را بکنیم، بیشتر شده است.

او اضافه می‌کند: شخصا هر شب به این پرسش نمایش جواب می‌دهم و تعداد دفعاتی که با خودم گفتم عمل می‌کنم، خیلی بیشتر از قبل است چون واقعا ارزش زندگی را بیشتر درک می‌کنم و بیشتر قدر آن را می‌دانم.

فکر کردیم آدم‌های دل‌شادی نیستیم که می‌خواهیم تئاتر کار کنیم؟

آقاپور هم توضیح می‌دهد: این جنگ ۱۲ روزه نسبت ما را با یک سری مفاهیم عوض کرد و سبب شد نگاهی دوباره به مفهوم زندگی داشته باشیم. در آن مقطع ۱۲ روزه همه چیز تعطیل شده بود. ما تهران بودیم که به شدت خلوت بود و به این فکر می‌کردیم که آیا آدم‌های دل‌شادی نیستیم که منتظریم بعد از جنگ، دوباره تئاتر کار کنیم، آیا این موضوع اصلا اهمیتی دارد و ... چون شاید در آن مدت، همه چیز قدری بی‌معنا شده بود تا اینکه بعد از آتش‌بس، با خوشحالی بیشتری به تمرین برگشتیم. شاید آن موقعیت بغرنج مرگ‌آور، آدمی را به یاسی می‌رساند ولی با توقف آن، قدر یک سری چیزها را بیشتر می‌دانیم و خیلی چیزها به معنای واقعی، مایه دلخوشی هستند که یکی از آنها همین حرفه تئاتر و بازیگری است که برای من دوباره معنا شد.

دوراهی بزرگی که «روزهای بی‌باران» مطرح می‌کند

آقاپور با اشاره به پرسشی که نمایش مطرح می‌کند، توضیح می‌دهد: پرسش اجرای ما این است که اگر دچار توموری شده باشید که تنها راه زنده ماندن‌تان، جراحی باشد که به واسطه آن حافظه خود را از دست بدهید، آیا جراحی می‌کنید یا جراحی نمی‌کنید و اجازه می‌دهید زندگی‌تان به پایان برسد، بسیاری از افراد از منظر اینکه زندگی، ارزشمند است، ترجیح می‌دهند جراحی کنند. برای بسیاری دیگر هم، گذشته‌، معنای زندگی و هویت‌شان است. به هر حال این دوراهی مطرح می‌شود و شاید در عمل هم در نهایت انتخاب خیلی‌ها این باشد که زنده بمانند اما شخصیتی که من بازی می‌کنم، انتخابش این نیست.

وسوسه جذابی که همه خاطرات پاک شود و از نو آغاز کنیم

آقاپور ادامه می‌دهد: چندی پیش یکی از دوستان مطلب جالبی را مطرح کرد؛ اینکه زنده ماندن و از صفر شروع کردن هم موقعیت فریبنده و جذابی است. یعنی همه خاطرات، فارغ از تلخ یا شیرین پاک بشود و فرصت تازه‌ای برای شروع دوباره بیابیم. با این نگاه، فارغ از ارزش زیستن، شخصا برایم جذاب و وسوسه‌کننده است که مثلاً در سن چهل و هفت، هشت سالگی از نو شروع کنم. شاید بسیاری از ما به دلیل شرایط دشوار این روزگار به اینجا می‌رسیم که رنج‌هایی که این سال‌ها تحمل کردیم، سختی‌ها و تلخی‌هایی که دیدیم، از دست دادن‌های مکرری که چشیدیم همه اینها می‌تواند به کناری برود و دوباره با یک سفیدی و نور جدید، همه چیز را آغاز کنیم.

نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و کار نکنیم

نمایش «روزهای بی‌باران» جزو آثاری است که با فاصله‌ای اندک از آتش‌بس روی صحنه رفت. پرسش بعدی ما از این زوج هنری این بود که در این مقطع اجرای نمایش نوعی ریسک به شمار می‌آمد و چه عاملی سبب شد که شما چنین ریسکی انجام بدهید؟

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

داننده‌فرد در پاسخ به این پرسش می‌گوید: اوایل هنوز بسیاری از مردم در شرایط بعد از جنگ، خیلی سرپا نشده بودند که به تماشای تئاتر بیایند ولی برای ما، ادامه روند زندگی‌مان بود و جز این نمی‌شد کاری انجام داد. نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و این کار را انجام ندهیم و به ریسک بالایش فکر کنیم، انتخاب ما این بود که اول به خاطر خودمان و نیازی که داشتیم، کار کنیم. شخصا دلم می‌خواست کاری را که بابت آن زحمت کشیده‌ایم، به سرانجام برسانیم و امید داشته باشیم که در مرحله بعدی هم مردم به تماشای آن بیایند. اوایل هنوز، تئاتر دیدن، انتخاب بخشی از مردم نبود ولی خوشبختانه به مرور اوضاع، خیلی بهتر شد.

می‌خواستم برای بهتر شدن حالم، کار کنم

آقاپور هم در این زمینه می‌گوید: صادقانه بگویم که هدف اصلی‌ام این بود که برای بهتر شدن حال خودم کار کنم. این را هم بگویم که بعد از اعلام آتش‌بس، گروه ما دوباره جمع شدیم و با عوض شدن یک بازیگر، تمرین‌مان را شروع کردیم ولی تاریخ اجرا را قطعی نکردیم تا ببینیم شرایط چگونه می‌شود. فکر کردیم اگر دوباره جنگ شد که خداحافظی می‌کنیم و احتمالا پرونده نمایش را می‌بندیم ولی دیدیم که ظاهرا خبری نیست. شاید اگر خود من جای تماشاگران بودم، برایم نگران‌کننده بود که روزهای اول برای تماشای تئاتر در فضایی بسته قرار بگیرم. ضمن اینکه این نگاه که حاکی از توهم توطئه است هم وجود داشت که ممکن است اتفاقات دیگری به نام اسراییل رقم بخورد. بنابراین اجرا را با این نگاه آغاز کردیم که فعلا یک هفته کار کنیم و بعد شرایط را بسنجیم.

خسته شدیم بس که منتظر نتیجه اتفاقات باشیم

آقاپور با ابراز تاسف از شرایط فعلی ادامه می‌دهد: متاسفانه این نگاه که حالا ببینیم شرایط چه می‌شود، در همه امور و ارکان زندگی‌مان وجود دارد. مثلا حالا همه منتظریم ببینیم مذاکرات چه می‌شود ولی من به عنوان یک شهروند ایرانی از اینکه مدام برای امورات زندگی‌ام چشم به راه این باشم که نتیجه فلان موضوع و اتفاق چه می‌شود، واقعا خسته شده‌ام. متاسفانه این روند خیلی طولانی و فرسایشی شده. از دوره دانشجویی ما یعنی حدود ۲۵ سال پیش همیشه بحث مذاکرات مطرح بوده است.

تجربه همبازی شدن با همسر

آقاپور و داننده‌فرد طی یک سال گذشته در دو نمایش متفاوت بازی کرده‌اند که هر دو نمایش به روابط عاطفی زوج‌ها توجه داشته‌اند. پرسش بعدی ما این بود که حضور در چنین نمایش‌هایی برای زوج‌های واقعی چگونه تجربه‌ای است.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

داننده در پاسخ به این موضوع می‌گوید: در نمایش «روزهای بی‌ باران» ما اصلا صحنه مشترکی نداشتیم. بنابراین شاید در این نمایش برای تماشاگر، تفاوت چندانی نداشته باشد که زوجی واقعی بازی کنند یا اینکه دو بازیگری که نسبتی خویشاوندی ندارند. البته برای من بازی در کنار وحید خیلی جذاب است ولی فکر می‌کنم اتفاق جالب این است که در کاری با هم همبازی باشیم.

هم فال است و هم تماشا

آقاپور، تجربه همکاری با همسر را در تئاتر بسیار خاص توصیف می‌کند و می‌گوید: خاص به معنای این که واقعا خیلی فراوان نیست. وقتی همبازی شما همسرتان است، در خانه مدام درباره کار و تمرین،گفتگو می‌کنید و نظرات و پیشنهادهای یکدیگر را می‌شنوید. این فرایند، هم همکاری را دلنشین‌تر می‌کند و هم در پروسه زمانی، ایجاد صرفه‌جویی می‌کند و در کنارش طبیعتاً مسائلی هم دارد. اینکه وقتی زن و شوهر در فضای تئاتر همکار هستند، ممکن است جاهایی موقعیت زن و شوهری و همکاری از هم تمایز داده نشود و انتظارات و احیانا دلگیری‌هایی پیش بیاید ولی با همه اینها به نظر من تجربه دوست‌داشتنی و شیرینی است و به قول معروف، هم فال است و هم تماشا. یعنی شما ضمن تحکیم روابط خانوادگی‌تان، همکاری جذاب و دلنشینی را هم تجربه می‌کنید.

او با اشاره به دیگر فعالیت‌های مشترک‌شان ادامه می‌دهد: این پنجمین همکاری ماست و برایم خوشایند و دوست دارم دوباره تکرار بشود. ضمن اینکه همبازی شدن زوج‌های واقعی، بخصوص اگر روی صحنه هم نقش زن و شوهر را بازی کنند، این امکان را به تئاتر می‌دهد که کمی از معذوریت‌ها کاسته شود و زوج روی صحنه بتوانند رابطه نزدیک‌تر، طبیعی‌تر و باورپذیرتری داشته باشند که برای تماشاگر هم جالب‌تر است چون کمتر چنین چیزی دیده.

بعضی از ویژگی‌های خودم را به «پوریا» اضافه کردم

 آقاپور در ادامه، در پاسخ به اینکه ویژگی‌های شوخ‌طبعانه شخصیت «پوریا» در این نمایش چقدر برگرفته از شخصیت خود اوست، توضیح می‌دهد: شخصیت «پوریا» به شخصیت خود من شباهت دارد ولی در متن اولیه این ویژگی‌ها این اندازه پررنگ نیست. تلاش کردم ویژگی‌هایی را که متعلق به خودم بود، به کار اضافه کنم. مثلا نگاه مبتنی بر به شوخی گرفتن همه چیز حتی مسائل جدی، این ویژگی در متن بود ولی نه این اندازه. شاید حاضر جواب بودن این شخصیت و بامزگی کردنش به من شباهت داشته باشد ولی «پوریا» کاملا شبیه من نیست اما جزء آن شخصیت‌هایی بود که وقتی به عنوان بازیگر، متن را می‌خوانی به او فکر می‌کنی. البته مدل رفتاری او برای من خیلی زود روشن شد و کلاً هم از آن نمایش‌هایی بود که از بازی در آن خیلی لذت می‌بردم. همین که مقابل تماشاگر می‌رفتم و نمایش شروع می‌شد، حس خوشایندی در من به وجود می‌آمد.

یک جور شمشیر دو دم

آقاپور با اشاره به دیگر ویژگی نمایش «روزهای بی باران» تصریح می‌کند: نمایش‌هایی مانند «روزهای بی باران» که خیلی شبیه زندگی هستند، یک جور شمشیر دو دم هستند یعنی ممکن است از نظر تماشاگر خیلی خوب باشند، به دلیل ملموس بودن و نزدیک بودن‌شان به مخاطب و اینکه فرایند ارتباط برای او پررنگ‌تر و زودتر اتفاق می‌افتد. اما ممکن است از نظر برخی تماشاگران هم این گونه باشد که این نمایش چه چیز خاصی دارد؛ اینکه شبیه همین زندگی روزمره است و چه لطفی دارد. به هر روی، این ویژگی می‌تواند ایجاد دافعه هم بکند. امیدوارم که مولفه اول برای اجرای ما در تماشاگر اتفاق بیفتد هرچند نمی‌توانم درباره آن قضاوت قطعی کنم.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

داننده‌فرد نیز درباره این ویژگی نمایش می‌گوید: به دلیل ملموس بودن نمایش، دقیقا هر دو مولفه فعال هستند و اصلاً هیچ کدام قابل حذف نیستند و همان گونه که توضیح دادند، ممکن است بعضی تماشاگران بگویند اینکه شبیه زندگی عادی ماست که هر روز تجربه می‌کنیم ولی برای برخی دیگر اتفاقا می‌تواند خیلی جذاب باشد. در هر صورت باید عوامل مختلفی دست به دست هم بدهند تا متنی که خیلی به ظاهر ساده و روان و شبیه زندگی است، بتواند تاثیری را که قرار است بگذارد، بگذارد.

خلوتی که هر زنی برای بازیابی نیاز دارد

داننده‌فرد که در این نمایش ایفاگر شخصیت «آوا» است، درباره این نقش توضیح می‌دهد: از آنجا که مدت زمان اندکی روی صحنه حضور دارم، فرصت چندانی برای مانورهایی که شخصیت‌های دیگر می‌توانند بدهند، ندارم. وضعیت شخصیت آوا در نمایش مشخص است و امکان کم و اضافه کردن هم وجود ندارد. درواقع، شخصیت «مهرداد» که به نوعی شخصیت اصلی نمایش به شمار می‌رود، با او مواجه می‌شود. اما چیزی که «آوا» را برایم جذاب کرد، نیاز درونی هر زنی، به تنها شدن و دور بودن است. یعنی اینکه هر زنی گاه، به تجربه تنهایی و دور شدن نیاز بسیاری دارد تا دوباره خود را بسازد. از این نظر شخصیت «آوا» در یک نمی‌دانمی به سر می‌برد و این توان و قدرت را هم دارد که از همه چیز و همه کس ببرد و در مکان دوری، برای خود، خلوتی ایجاد کند. این موقعیت حتی با وجود زمان اندکی که روی صحنه هستم، برایم تاثیرگذار بود و واقعا به نظر من همه خانم‌ها برای بازسازی و بازیابی خود، گاه به چنین خلوت‌هایی در زندگی‌شان نیاز دارند.

مسیر پر فراز و نشیب تئاتر در ۲۰ سال گذشته

مریم داننده‌فرد و وحید آقاپور زوجی هستند که بیش از ۲۰ سال از حضورشان در تئاتر می‌گذرد. از آنان می‌پرسیم در این مدت، شرایط کار تئاتر برای فعالان این رشته چقدر تغییر کرده است.

آقاپور در این باره می‌گوید: از چند منظر می‌توان به این موضوع نگاه کرد. اگر بخواهم موجز بگویم، امکان به صحنه بردن نمایش به خصوص برای گروه‌های نوپاتر فراهم‌تر شده و دلیل اصلی‌اش تعدد سالن‌های خصوصی است. اگر بخواهیم منصفانه نگاه بکنیم، نکته مثبتی است. یعنی الان مسیر هموارتری برای اجرای نمایش برای گروه‌های جوان وجود دارد، حتی اگر این مسیر توام با مثلا پول خرج کردن باشد. از سوی دیگر جذب مخاطب دشوارتر شده، بخشی از دلایل این موضوع، اقتصادی است. با اینکه قیمت بلیت تئاتر همپای تورم رشد نکرده ولی این هنر مدام برای خانواده‌ها به نیاز خاص‌تر تبدیل شده. یعنی امکان اینکه تماشای تئاتر انتخاب خانواده باشد که بابت آن بخشی از هزینه‌اش را صرف خرید بلیت تئاتر بکند، به نظر من کمتر و کمتر شده است.

تکنولوژی، مدیوم‌های کلاسیک‌تر را تضعیف می‌کند

آقاپور با اشاره به دیگر دلایل ایجاد این وضعیت اضافه می‌کند: یکی از دلایل این وضعیت، افزایش ساحت‌ها و حیطه‌های سرگرمی است؛ شبکه‌ نمایش خانگی، اینترنت، امکان دانلود سریع فیلم‌ها و ... کلا بخشی از تکنولوژی، ایجاد و تعریف سرگرمی‌های جدید و به روزتر است که می‌تواند مدیوم‌های کلاسیکی مانند سینما و تئاتر را قدری تضعیف کند و مساله‌ای ناگزیر و جبر تاریخ هم هست. به همین دلیل آوردن مخاطب به تئاتر از این منظر دشوارتر شده است.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

آقاپور با تشریح دیگر پیامدهای تاثیر وضعیت اقتصادی بر تئاتر و فعالان این هنر، اضافه می‌کند: ماجرای اقتصادی، از منظر هنرمند تئاتر هم قابل بررسی است؛ اینکه من به عنوان یک فعال تئاتر روزگاری با درآمد همین رشته گذران زندگی می‌کردم ولی الان نمی‌توانم. هرچند مخارج زندگی‌ام، قدری بیشتر شده ولی واقعا نسبت درآمدی که در تئاتر حاصل می‌شد در این ۲۰ سال تغییر کرده و این باعث شده که مثلا قبلا هنرمندانی داشتیم که شاید ۹۰ درصد فعالیت هنری‌شان در تئاتر شکل می‌گرفت اما الان این گونه نیست یا کلاً از تئاتر رفته‌اند و کار غیر مرتبط با هنر انجام می‌دهند یا ترجیح‌شان فعالیت در تلویزیون، شبکه نمایش خانگی و سینماست که این موضوع هم دلیلش اقتصادی است. بنابراین در این بازه زمانی مثلاً ۱۰ ساله، صرفاً از نظر افزایش سالن اجرا، وضعیت بهتر شده اما وضعیت از دیگر جهات، بهبود نداشته و رو به افت بوده است.

شیوه گذشته را ترجیح می‌دهم

داننده‌فرد نیز در ادامه این توضیحات می‌گوید: اگر دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، حتی افزایش سالن‌ها هم خیلی نقطه مثبتی به شمار نمی‌آید. درست است که مثلاً گروه‌های جوان‌تر راحت‌تر از گذشته می‌توانند سالن اجرا بگیرند ولی این باعث شده کارهای بی‌کیفیت بسیار زیادی در سالن‌های خصوصی به صحنه بروند، شاید کمی دیکتاتورگونه به نظر برسد ولی واقعا بعضی از این نمایش‌ها اصلا نباید اجرا شوند. بنابراین شاید اینکه قبلا گروه‌ها به جای پول خرج کردن، برای ارتقای کیفیت کارشان زحمت بیشتری می‌کشیدند، سبب می‌شد کارهای با کیفیت‌تری ببینیم تا اینکه الان به محض اینکه چند جوان که دست‌شان به دهن‌شان می‌رسد، این امکان را دارند که به محض جمع شدن، در یک سالن خصوصی اجرا بگیرند و اتفاقاً تماشاگر خود را هم دارند چون معمولا این گونه گروه‌ها ارتباطات خاص خود را دارند و می‌توانند تماشاگر بیاورند. به همین دلیل، در قیاس با گذشته، با کارهای کم‌کیفیت بیشتری مواجهیم.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

این بازیگر با یادآوری فرآیند اجرای نمایش‌ها در گذشته می‌افزاید: واقعا گذشته را ترجیح می‌دهم چون کارها از کانال‌هایی می‌گذشت تا به صحنه برسد و عموما آثار قابل تامل‌تری بود.

در ادامه، آقاپور با تایید اینکه در این سال‌ها تعداد مخاطبان تئاتر در قیاس با سالن‌ها به نسبت برابری افزایش نداشته است، می‌گوید: نسبت به ۱۵ سال پیش، تعداد صندلی‌های تئاتر شاید مثلا ۳۰۰ درصد افزایش پیدا کرده اما مخاطبان تئاتر شاید در نهایت مثلاً ۵۰ درصد افزایش پیدا کرده باشه به همین دلیل در بازار و مارکت تئاتر باید برای جذب تماشاگر، کار خاصی انجام داد تا تماشاگر میان این همه نمایش، کار شما را انتخاب کند و اینجاست که بحث تبلیغات و شیوه‌های جذب تماشاگر در قیاس با گذشته، بسیار مهم شده است.

وقتی بلاگرها و خوانندگان جای بازیگران اصیل را می‌گیرند

داننده‌فرد نیز در تکمیل این توضیحات به حضور چهره‌های اینستاگرامی در بعضی نمایش‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: ظاهرا این روزها بعضی گروه‌ها ترجیح می‌دهند که مثلا یک چهره فضای مجازی یا بلاگر یا خواننده بیاورند که اصلا کارشان و توانایی و استعدادشان تئاتر نیست ولی مخاطب دارد، او را به بازی در تئاتر دعوت می‌کنند و این تلخ است و سبب می‌شود که بسیاری هنرمندان تئاتر، از صحنه دور شوند یا کمتر به کار دعوت شوند و جای آنان را کسانی می‌گیرند که در فضاهای دیگری مخاطب خود را جذب کرده‌اند.

آفتی که نباید ساده از کنارش گذشت

آقاپور نیز با ابراز تاسف از این وضعیت می‌گوید: در این ۲۰ سال گویی مولفه‌های تئاتری ، رفته رفته دستخوش استحاله‌ای شده و دچار نوعی معناباختگی شده است. این آفتی است که نباید ساده از کنارش گذشت و آنچه این وضعیت را تشدید می‌کند، ماجرای حمایت دولت از تئاتر است که حلقه مفقوده تمام این سال‌ها بوده و با اینکه سال‌هاست فعالان تئاتری از این بابت گله می‌کنند، نه تنها هیچ تغییری ایجاد نشده که حتی بدتر هم شده است.

با چه منطقی بودجه تئاتر به اندازه یک سریال متوسط است؟!

آقاپور با انتقاد از رقم کمک‌هزینه گروه‌های نمایشی در مجموعه‌های دولتی، ادامه می‌دهد: نمی‌فهمم عددی که مثلاً تئاتر شهر به عنوان کمک‌هزینه اجرای تئاتر به نمایش‌ها می‌دهد براساس چه منطقی می‌تواند امسال کمتر از سال گذشته باشد در حالی که خود دولت رسما درصد افزایش حقوق را اعلام می‌کند، چرا در تئاتر این عدد می‌تواند امسال کمتر از سال گذشته باشد؟ چطور چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ بماند که حتی اگر افزایش هم پیدا بکند، باز پاسخگو نیست ولی این جزء معضلات خیلی مزمن تئاتر ماست.

آقاپور با ابراز تاسف از بودجه ناچیز کل تئاتر کشور می‌گوید: چرا بودجه‌ای که سالانه در نهاد رسمی متولی تئاتر، صرف کل تئاتر می‌شود، رقمش به اندازه یک سریال متوسط و حتی متوسط رو به پایین ـ از نظر پروداکشن ـ است؟ متولیان امر با کدام تدبیر، چنین رقمی را برای تولید تئاتر تعیین می‌کنند. این بسیار غیرمنصفانه است و تاثیر خود را می‌گذارد، کمااینکه گذاشته.

دولت حمایت کند و دخالت نکند

آقاپور که رابطه دولت را با تئاتر، مناقشه‌برانگیز می‌داند، در این باره توضیح می‌دهد: اینکه نقش دولت در تئاتر چیست و چه باید بکند و چه کاری می‌تواند بکند و اساساً خوب است، کاری بکند یا نه ؟! مساله مناقشه‌برانگیزی است. شاید تلقی بسیاری از ما این باشد که دولت باید بودجه بدهد و کار دیگری نکند یعنی در تولید اثر، مداخله نکند. بنابراین وظیفه اصلی آن را همان وظیفه اقتصادی بدانیم که به نظرم کم و بیش هم این حرف، درست است.

ای کاش شورای نظارت، وجاهت هنری داشت

آقاپور ادامه می‌دهد: زمانی مثلا در تئاتر شهر، شورای هنری وجود داشت که وظیفه‌اش ارزیابی و انتخاب آثار بود. معمولاً هم درباره ترکیب این شورا، اما و اگر وجود داشت ولی معتقدم الان وجود چنین شورایی خوب است و لازمه‌اش این است که مدیران تئاتری اولاً این اعتماد را ایجاد کنند تا مثلا در تئاتر شهر، یک شورای هنری از هنرمندانی که اغلب ما تئاتری‌ها آنان را به عنوان هنرمند اثرگذار قبول داریم، تشکیل بشود و اتفاقاً آنان، مسئولیت انتخاب آثار را بر عهده داشته باشند و پای انتخاب‌شان هم بایستند و پاسخگو باشند چراکه بعضاً بعد از دیدن نمایشی، به عنوان یک تئاتری، با خود می‌گویم طبیعی است که تماشاگری به دیدن این نمایش نیاید.

آقاپور با اشاره به تعریف شورای ارزشیابی و نظارت در اداره تئاتر توضیح می‌دهد: برای اغلب ما این شورا کارکرد شورای سانسور را دارد که مثلا می‌گوید چنین دیالوگی گفته نشود یا لباس بازیگر فلان شکلی نباشد و ... ولی ای کاش آنقدر وجاهت هنری داشت و وزنه بود که اتفاقا می‌گفت این نمایش اساساً نباید اجرا بشود به این دلیل که فاقد هرگونه مولفه و ارزش هنری است.

کاش شرایط برای همکاری هنرمندان طراز اول فراهم بود 

آقاپور اضافه می‌کند: در نبود چنین شورایی که البته دلایل گوناگون دارد، به عنوان نمونه شاید اگر از آقای علی رفیعی برای حضور در شورا دعوت کنند، ایشان به این تشکیلات و مدیریت آنچنان بی‌اعتماد است که نامش را خرج چنین مجموعه‌ای نمی‌کند. به هر حال بسیاری اوقات حسرت می‌خورم که کاش روند تئاتر ما طوری جلو رفته بود که هنرمندان خوشنام طراز اول و اثرگذار، متولی ارزیابی هنری تئاترها می‌شدند چون بدون تعارف، کیفیت تئاترهایی که روی صحنه می‌رود بر میزان استقبال تماشاگر بسیار اثرگذار است.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

او با ابراز تاسف از اینکه در حال حاضر تئاترشهر وجاهت هنری پیشین را ندارد، از این موضوع به عنوان نوعی خلاء یاد می‌کند و می‌گوید: علاوه بر تماشاگران تئاتر که قطعا چنین دیدگاهی دارند، خود ما که تئاتری و تماشاگر آثار یکدیگر هستیم، هم چنین نظری داریم. در حالیکه من بیشترین تئاترها را به همراه همسرم در این سال‌ها به تماشا نشسته‌ام. یک دوره هیچ نمایشی در تئاتر نبوده که من با مریم ندیده باشم اصلا تماشای تئاتر برای من یک امر نوستالژیک است ولی تجربه‌های اخیر تماشای تئاترها یا خواندن نقدها گویای این است که آیا مثلاً کیفیت آثاری که دهه ۸۰ در تئاتر شهر اجرا می‌شد، دیگر وجود ندارد.

تئاتر شهر دیگر تئاتر شهر سابق نیست

داننده‌فرد نیز با تایید این سخنان ادامه می‌دهد: تئاترشهر دیگر تئاتر شهر سابق نیست و همه هم اذعان دارند به این قضیه، نه اجراهایی که روی صحنه می‌روند ـ بگذریم از تک و توک کارهای خوبی که اجرا می‌شوند ـ  ولی واقعیت امر این است که کلیت این آثار اصلا قابل دفاع نیست و واقعا باید بازنگری بشود که چرا تئاتر شهری که قرار بود مرکز اجرای کارهای خوب و با کیفیت باشد، الان تبدیل شده به چنین چیز عجیبی.

این تصویر زشت تا کی قرار است ادامه پیدا کند

او وضعیت تئاتر شهر را بسیار غم‌انگیز می‌داند و با تایید این سخنان می‌افزاید: ما که تجربه دوره‌ طلایی تئاترشهر را داریم، دیدن وضعیت فعلی این مجموعه بسیار غمبار است؛ حتی وضعیت ظاهری آن، این ایرانیت‌هایی که دور تا دور آن زده‌اند یعنی وضعیت فیزیکی تئاترشهر هم دردناک است و واقعا نمی‌دانم چرا ماجرای حصار تئاتر شهر این اندازه طولانی شده و این تصویر زشت، تا کی قرار است ادامه پیدا کند.

راهی برای توزیع یارانه تئاتر

آقاپور در ادامه این بحث اضافه می‌کند: مجموعه اینها ما را به این نتیجه می‌رساند که شاید یکی از کمک‌های مهم دولت به تئاتر این است که در کنار حمایت اقتصادی، نظارت به مفهوم درست نظارت، یعنی کیفیت محور هم داشته باشد. ضمن اینکه می‌تواند زمینه‌ای فراهم کند تا ادارات بودجه‌ای را برای تشویق کارکنان خود به تماشای تئاتر تخصیص دهند. یعنی بخشی از یارانه تئاتر را به این شکل و در قالب توزیع بلیت‌های رایگان میان کارکنان دولت تعریف کنند چراکه تئاتر در تعریف بسیار سطحی و نازلش، یک سرگرمی است که ما ادعا داریم می‌تواند جنبه استعلایی داشته باشد و به لحاظ محتوایی، از سرگرمی فراتر برود. بنابراین دولت می‌تواند با کار تحقیقی و گفتگو با صاحب‌نظران که کم هم نداریم، نیاز به تئاتر را به عنوان یک نیاز فرهنگی اساسی و منسجم برای خانواده ایرانی جا بیندازد و آنان را به دایره مخاطبان تئاتر اضافه بکند. این شاید یک کار بسیار دشوار باشد، ولی تاثیر آن در دراز مدت، ماندگار خواهد بود و بقای درست تئاتر را تضمین خواهد کرد.

انتظاری که برای انتخاب مدیریت تئاتر داشتیم

آقاپور با اشاره به انتصاب مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی می‌افزاید: در زمینه انتخاب مدیر کل مرکز هنرهای نمایشی به نظرم می‌توانست انتخاب بهتری صورت بگیرد و کسی انتخاب شود که جامعه تئاتری از او شناخته بیشتری داشته و عملکردش را در حوزه تئاتر دیده باشند. دوره چهار ماهه‌ای که اتابک نادری سرپرست بود، انتظار خیلی از ما این بود که حکم مدیریت برای او زده بشود چرا که هم هنرمند تئاتر است و هم در تمام این سال‌ها مدیر بوده و مدیر خوبی هم بوده چه در تماشاخانه سنگلج و تئاتر شهر و چه در تئاتر استان‌ها، در همه این مناصب خوشنام و پاکدست بوده، بنابراین تقریبا بین همه ما، اجماعی درباره کارآمدی این چهره وجود داشت. اما چرا این انتظار برآورده نشد و کسی مدیر کل شد که شاید ۸۰ درصد ما اساساً تا به حال نام او را نشنیده‌ایم.

چرا هر بار چرخ را از نو اختراع می‌کنیم؟

این بازیگر می‌افزاید: چرا باید هر دفعه چرخ را از نو اختراع کنیم و این اتفاق نوظهوری هم نیست. یعنی در دولت‌های مختلف با رویکردها و گرایش‌های سیاسی گوناگون رخ داده است. واضح‌ترین و ملموس‌ترینش مثلاً در تخصیص بودجه است. پرداخت نشدن مطالبات تئاتری‌ها، اتفاقی است که همیشه وجود داشته. به نظر من مهم‌ترین انتظار جماعت تئاتری از معاونت هنری، انتخاب یک مدیر کارآمد برای اداره کل هنرهای نمایشی است. منظورم این نیست کسی که انتخاب شده مثلاً خوشنام نیست و نمی‌خواهم درباره عملکرد گذشته‌اش چون و چرا بیاورم ولی چهره ناشناخته و غریبه‌ای است برای ما که مثلاً بیست و چند سال در تئاتر هستیم.

آقاپور ادامه می‌دهد: جامعه تئاتری به هر حال یکدیگر را می‌شناسند. گاه رخ داده کسی را به عنوان سرپرست انتخاب می‌کنند که درباره او خیلی اما و اگر و انتقادات هست، طبیعی است که با وجود این انتقادات، دیگه نباید برای او حکم مدیریت صادر کرد ولی درباره اتابک نادری می‌توانستند فرصتی مثلا یک ساله به او بدهند و اگر بعد از یک سال، انتقادات و انتظارات برآورده نشده، انتخاب دیگری کنند.

شکل درست تئاتر در مدارس دنبال شود

در ادامه این نشست، بحثی درباره ضرورت همگرایی میان بخش‌های مختلف دولت در زمینه توجه به تئاتر مطرح شد؛ اینکه پرداختن به تئاتر فراتر از وزارت فرهنگ و ارشاد باشد و از نهادی مانند آموزش و پرورش آغاز شود.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

داننده‌فرد که خود تجربه تدریس تئاتر در مدارس را دارد، درباره این موضوع می‌گوید: خیلی درست و جذاب است که مانند ورزش که به نظر می‌رسد در کنار درس‌ها یک مقوله ضروری تلقی شده، یک زنگ فرهنگ و هنر، نه به مفهوم درس آموزش هنر بلکه به معنی فعالیت فرهنگی هنری وجود داشته باشد و این چیزی است که هم به دانش‌آموزان و هم به تئاتر می‌تواند کمک کند. 

او اضافه می‌کند: فراهم کردن زمینه آشنایی و مواجهه دانش‌آموزان با تئاتر در مدرسه از راه همکاری با تحصیل‌کردگان تئاتر و ایجاد بستری برای فعالیت دانش‌آموزان اتفاق بسیار جذاب و لازمی است و البته باید این زمینه را فراهم کرد تا تحصیل‌کردگان تئاتر بتوانند به شکل عمیق و درستش با بچه‌ها کار کنند نه مانند اتفاقاتی که در تمام سال‌هایی که در مدارس مختلف تئاتر کار می‌کردم، با آن مواجه بودم.

نمی‌توان تئاتر را به عنوان جایزه به خانواده‌ها ارایه کرد

داننده که با ارایه بلیت رایگان تئاتر به کارکنان دولت موافق نیست، درباه این موضوع توضیح می‌دهد: تعریف درست تئاتر در مدارس، اتفاق بسیار خوبی است ولی با ارایه بلیت رایگان تئاتر به این عنوان که در سبد مصرف خانوار قرار بگیرد، مواق نیستم. چون تئاتر به آن معنایی که ما شناختیم و کار کردیم، فکر نمی‌کنم چیزی باشد که به عنوان یک جایزه یا بن یا کوپن بتوان به خانواده‌ها ارایه کرد و اقدام کوری است زیرا تئاتر همیشه، هنری بوده که واقعا باید انتخاب می‌شده و کسانی هم که به عنوان مخاطب، سراغ آن می‌رفته‌اند، از سطحی از فرهنگ و سواد برخوردار بودند که درک درستی از این هنر داشتند. بنابراین شاید چنین اقدامی از سوی دولت با هدف حمایت از تئاتر، واقعا به درد عموم جامعه نخورد. دولت همین که بتواند از گروه‌های نمایشی و هنرمندان ارزشمند تئاتر حمایت بکند تا بتوانند تئاتر کار کنند و تئاترها با احترام و عزتی واقعا روی صحنه بروند و هنرمندان تئاتر از یک موقعیت اجتماعی بهتری برخوردار شوند، برای من اهمیت بسیار بیشتری دارد تا اینکه همه مردم بخواهند رایگان به تماشای تئاتر بیایند.

او با تشریح تفاوت تئاتر و سینما اضافه می‌کند: در سینما مقدار زیادی تولیداتی وجود دارد که شاید به درد عموم مردم بخورد و از دیدنش لذت ببرند ولی درباره تئاتر برای تئاترهای خیلی خاصی می‌توان این کار را کرد چراکه در کل، تئاتر یک هنر انتخابی است.

اصلا چطور به تئاتر علاقه‌مند شدم

آقاپور در ادامه این مبحث به شروع علاقه‌ خودش به تئاتر اشاره می‌کند و می‌گوید: داشتم به این فکر می‌کردم که من خودم از کجا و چگونه جذب تئاتر شدم، دو چیز در سنین کودکی برایم یادآور تئاتر است و مرا به آن وصل می‌کند؛ زمان‌هایی که از چهارراه ولی عصر رد می‌شدیم که اتفاق فراوانی هم نبود، ساختمان تئاتر شهر برای من، مکان جالب و عجیبی بود و همیشه نگاهش می‌کردم و برایم سئوال بود و دیگری برنامه تلویزیونی بود در دهه ۶۰ که اگر اشتباه نکنم، اسمش بود سینما و تئاتر هفته و آهنگش ملودی خیلی معروفی بود. این برنامه از تئاترهای روی صحنه در آن دوره، گزارش می‌داد که اغلب هم تئاترهای خاصی بودند و فضای تاریکی بود و فریادهایی به گوش می‌رسید؛ تصویر کلیشه‌ای تئاتر که اگر الان به مخاطب نشان بدهیم، قطعا از آن فاصله می‌گیرد ولی برای من کودک دهه شصتی پر از جادو بود و بعدا ‌فهمیدم این چیزهایی که در تلویزیون می‌بینم، در آن ساختمون گرد چهارراه ولیعصر اتفاق می‌افتد.

یک برنامه خوش‌ساخت تلویزیونی درباره تئاتر نداریم

آقاپور ادامه می‌دهد: یعنی این دو موضوع مرا خیلی به تئاتر جذب و وصل کرد تا اینکه در سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ به عنوان تماشاگر به تئاتر شهر آمدم و تئاتر دیدم و دیگر تصویر روشن‌تری از تئاتر برایم به وجود آمد. متاسفانه الان هنوز هم یک برنامه تلویزیونی آبرومند و خوش ساخت برای معرفی تئاترها نداریم که تئاتر را به کسانی که تا به حال تئاتر ندیده‌اند و خیلی هم اهل فضای مجازی نیستند، معرفی بکند تا مثلاً بعد از یک سال  تصویر درستی از تئاتر در ذهن آنان شکل بگیرد در حالیکه ما خیلی از اطلاعات تئاتری‌مان را از تلویزیون به دست آوردیم.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

او با اشاره به پخش برنامه‌های تئاتری از تلویزیون در دهه‌های گذشته یادآوری می‌کند: خیلی از درس گفتارهای آقای دکتر ناظرزاده کرمانی را در تلویزیون دیده بودم وقتی دانشجوی تئاتر شدم، ایشان را می‌شناختم و بسیاری دیگر از استادان تئاتر را از مدیوم تلویزیون در دهه ۷۰ شناخته بودم. اما الان این اتفاق نمی‌افتد و این هم یکی از همان کمبودهاست که سال به سال دریغ از پارسال، نه تنها وضعیت بهتر نشده بلکه آنچه در گذشته داشته‌ایم هم، از دست رفته و حالا پرسش این است که واقعا تئاتر در رسانه ملی سهم آبرومند و معتبری ندارد. ما داریم به این فکر می‌کنیم که دولت چه کاری برای حمایت از تئاتر می‌تواند انجام بدهد، بخشی از این حمایت می‌تواند برنامه‌سازی درباره تئاتر باشد تا مردم با آن آشنا و کم‌کم به دیدن آن ترغیب شوند تا ببینند اصلا این تئاتری که می‌گویند، چیست.

داننده‌فرد نیز درباره نوع حمایت دولت از تئاتر توضیح می‌دهد: اگه قرار است دولت از تئاتر حمایتی بکند، بهترین کار حمایت ازگروه‌های نمایشی است تا بتوانند آثار با کیفیت‌تری اجرا کنند.

ساخت تئاترهایی درباره قهرمانان معاصر

 آقاپور در ادامه، راهکار دیگری برای حمایت دولت از تئاتر ارایه می‌دهد و می‌گوید: مثلاً مرکز هنرهای نمایشی، بخشی از بودجه تولید تئاتر را صرف ساخت تئاترهایی با مضمون ملی میهنی و درباره شخصیت‌های اثرگذار تاریخ معاصر ایران بکند، اصلا تئاتر پرتره بسازد و این تئاترها در سالن‌هایی که ظرفیت بالایی دارند مثلاً تالار وحدت، سالن اصلی تئاتر شهر و ... اجرا شوند و دستگاه‌های دولتی مکلف شوند که مثلا نیمی از ظرفیت سالن را در قالب بلیت ـ که حالا ساز و کارش را نمی‌دانم ـ خریداری کنند و عموم جامعه و خانواده‌ها بدانند که این تئاتر درباره فلان شخصیت است. یعنی مشخص شود که این تئاتر مناسب خانواده است به لحاظ سوژه هم سوژه‌ای که به هویت اجتماعی و تاریخی‌مان وصل می‌شود.

او اضافه می‌کند: در بحث کیفیت هم همان نکته‌ای که درباره شورای هنرمندان گفتم، شاید برای شروع، حرکت خوبی باشد و بتوان پس از دو سال سه سال، آثارش را مطالعه کرد تا معلوم بشود که چه درصدی مخاطب به تئاتر اضافه شده؛ کسانی که تا به حال تئاتر ندیده‌اند. این می‌تواند برای شروع، گام بدی نباشد. ضمن اینکه برای مشارکت یکسری نهاهای مرتبط، فرصتی ایجاد می‌کند تا همه بار بر دوش وزارت فرهنگ و ارشاد نیفتد.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

آقاپور با اشاره به قهرمانان گمنام معاصر اضافه می‌کند: مثلا چند وقت پیش داشتم درباره خلبان‌های نیروی هوایی جستجویی می‌کردم. چند تا چهره دیدم که خواندن بیوگرافی‌شان شگفت‌انگیز بود؛ سرگذشتی که در جنگ ۸ ساله داشتند و به شدت فکر کردم که اینها چه محتوای مناسبی برای تولید اثر نمایشی اعم از تئاتر و سینما هستند و بسیاری از آنان نیز گمنام هستند. شاید ۹۸ درصد از مردم اسم آنان را ندانند. می‌خواهم بگویم در همین تاریخ معاصرمان چهره‌هایی که بتوانند دستمایه خلق یک اثر نمایشی شوند، کم نداریم که معرفی‌شان به جامعه ایران در قالب یک اثر نمایشی، می‌تواند جذاب باشد. به این ترتیب می‌توان زمینه‌ای فراهم کرد تا بخشی از مردم اولین مواجهه خود را با تئاتر با داستان یک شخصیت ملی میهنی تجربه کنند و این هم به معرفی آن چهره و هم به کلیت تئاتر و پرورش مخاطبان بیشتری برای آن کمک می‌کند.

شرط و شروط تدریس تئاتر در مدارس

 این زوج هنری فرزندی به نام علی دارند که امسال به کلاس اول دبستان می‌رود. از داننده فرد می‌پرسیم به عنوان مادری که خود تجربه تدریس تئاتر در مدارس را دارد، تعریف تئاتر را در مدرسه چقدر ضروری می‌بیند که او می‌گوید: خیلی ضروری است اما نه به عنوان این که بچه‌ها بخواهند در آینده بازیگر یا کارگردان بشوند ولی به عنوان اتفاقی موثر بر روند رشد دانش‌آموزان، بسیار ضروری است. اگر تئاتر در مدارس جدی گرفته شود، یعنی اگر از این حالت فرمایشی که هر سال مدارس باید تئاتری کار کنند و بعد در منطقه و استان و ... اجرا کنند و عموما هم سراغ یکسری نمایشنامه‌های خاص می‌روند و بچه‌ها را در مدت زمان کوتاهی مجبور می‌کنند به حفظ یکسری دیالوگ و یکسری حرکت و ... بیرون بیاید و معنی واقعی پیدا بکند، به روابط اجتماعی بچه‌ها به تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس‌شان خیلی می‌تواند کمک بکند.

داننده ادامه می‌دهد: اما لازمه این کار این است که تئاتر مدرسه را از این حالت بیرون بیاوریم که قرار است من مربی، نمایشی را با بچه‌ها کار کنم تا به جشنواره برویم و رتبه بیاوریم و ... در واقع باید به بقیه وجوه تئاتر فکر شود که برای بچه‌ها مهم و موثر و ضروری است.

تاثیر «آقای ممیزی» بر ذهنیت تماشاگران/نمی‌توانستیم در خانه بنشینیم و منتظر بمانیم

آقاپور نیز با تایید این سخنان می‌گوید: به این شیوه، فرهنگ‌سازی در زمینه پرورش مخاطب هم اتفاق می‌افتد. در همین اجرای ما بخشی از مخاطبان، ده یازده سال پیش شاگرد مریم جان بودند و برای من دیدن منظره هیجان مریم در مواجهه با آدم‌هایی که کودک بودند و حالا جوانان هجده نوزده ساله شده‌اند، بسیار جالب بود.

تاثیر آقای «ممیزی» بر ذهن برخی از تماشاگران

به عنوان آخرین پرسش از آقاپور می‌پرسیم که آیا تماشاگرانی داشته‌اند که با ذهنیت «آقای ممیزی» به تماشای نمایش «روزهای بی‌باران» آمده باشند، که او توضیح می‌دهد: قطعا «آقای ممیزی» بر ذهن بعضی از تماشاگران اثرگذار است چون بسیاری از مردم مرا با این کارکتر می‌شناسند. اتفاقا در یکی از اجراها خانمی در میان تماشاگران بود که بسیار متاثر و منقلب شده بود. ماجرا از این قرار بود که این خانم چند سال پیش، به دلیل بیماری سرطان، درگیر یک پروسه درمان دو ساله بود و می‌گفت در تمام آن مدت، چیزی که او را آرام می‌کرده، برنامه «ممیزی» بوده و مرا از آن برنامه به یاد داشت. اما با دیدن نمایش و اتفاق تلخی که برای نقش من می‌افتاد، خیلی منقلب شده بود چون این ماجرا او را به یاد بیماری خودش می‌انداخت. به پیشنهاد دوستش به تماشای نمایش آمده بود با این ذهنیت که شاید با دیدن این نمایش، شاد شوند. به هر حال این گونه اتفاقات هم رخ می‌دهد.

او تاکید می‌کند: قطعا شمایل که شما به عنوان بازیگر با نقش‌های قبلی‌تان می‌سازید برای مخاطب و در نحوه ارتباط او با نقش‌های بعدی‌تان تاثیرگذار است. طبیعتا برنامه «ممیزی» هم این تاثیر را بر جامعه مخاطبانی که مرا دنبال می‌کردند، گذاشته و ضمن اینکه بسیاری از آنان مرا با این شخصیت شناختند و ممکن است در تئاتر هم بعضی‌ها با آن ذهنیت، کار را ببینند ولی الزاماً قرار نیست که وقتی شما نقشی را بازی می‌کنید، بخواهید آن را در کارهای دیگرتان ادامه بدهید.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha