به گزارش ایسنا، سردار حسین علایی بنیانگذار نیروی دریایی سپاه و از فرماندهان عالی رتبه دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطراتش با اشاره به چگونگی ورود شهید مهدی باکری به سپاه روایت میکند: بعد از شهادت مهدی امینی ۲۸ خرداد ۱۳۶۰)، به دنبال جایگزینی برای او بودم به حسین تحویلداران، از دوستان همراهم در سپاه ارومیه گفتم: «به مهدی باکری پیشنهاد بده که اگر آمادگی دارد، جای مهدی امینی بیاید و پرچم او را به دست بگیرد و فرمانده عملیات شود.»

نفرات پایین: سردار شهید سلیمانی، ناشناس
آن موقع، مهدی باکری در جهاد سازندگی استان آذربایجان غربی شاغل بود. تحویلداران با مهدی باکری صحبت کرد و او هم پذیرفت. من برای انتقال مهدی باکری به سپاه نزد آیت الله سید علی اکبر قریشی، نماینده امام در جهاد سازندگی رفتم و پیشنهادم برای انتقال او به سپاه را مطرح کردم. ایشان خیلی راضی نبود؛ چون باکری، مهندسی توانا باسواد و با انگیزه خدمت به مردم بود و جهاد سازندگی به این گونه نیروها احتیاج داشت. بالاخره رضایت ایشان را گرفتم و باکری را به سپاه آوردم و او را به عنوان فرمانده عملیات به سایر اعضای سپاه ارومیه معرفی کردم.
این انتصاب بدون هماهنگی با ستاد مرکزی سپاه در تهران انجام شد. نیازی هم به هماهنگی نبود؛ چون این گونه انتصابها در اختیار فرمانده سپاه استان بود. جوسازیها و مخالفتهایی برای انتقال ایشان به سپاه شد که من در مقابل آنها مقاومت کردم. وقتی باکری را به سپاه آوردم، جوی که ضد ایشان بود از بین رفت و آقای حسنی، امام جمعه ارومیه، با اینکه مخالف فرمانده سپاه سابق ارومیه بود با آمدن مهدی باکری مخالفتی نکرد.
مهدی باکری و مهدی امینی چند تفاوت باهم داشتند؛ یکی از تفاوتهایشان این بود که امینی به برخی امور خیلی حساس بود و سریع در مقابل آنها از خود واکنش نشان میداد؛ اما مهدی باکری بسیار صبور و با حوصله بود. این تمایز برای من جالب توجه بود. هر دوی آنها جاذبههای خاص خود را داشتند.
مهدی باکری در اواخر زمان شاه و نزدیک پیروزی انقلاب از ارومیه به تهران اسلحه جابه جا میکرد تا اگر کار مردم به درگیریهای مسلحانه انجامید، حداقل چند نفر سلاح کمری داشته باشند. او با سلاحهای انفرادی و خمپاره انداز آشنا بود. تفاوت دیگر آنها این بود که مهدی امینی اصلاً به ارتشیها اعتماد نداشت؛ با وجود این، با ارتش عملیات «دارلک» را انجام داد.
در مقابل مهدی باکری چیزی به زبان نمیآورد؛ ولی در عمل، خیلی مدبرانه عمل میکرد و به سادگی حرفهای غیر عملیاتی ارتشیها را نمی پذیرفت. در همان ایام دغدغه بزرگ عملیاتی ما در منطقه آذربایجان غربی مقابله با اعضای حزب دمکرات بود که در منطقه مرزی جنوب سلماس و غرب ارومیه تا سرو و از آنجا تا اشنویه در نزدیکی مهاباد نیروی پیشمرگه داشتند. شهر اشنویه هم به طور رسمی تحت کنترل دمکراتها بود.
انتهای پیام
نظرات