به گزارش ایسنا، مراسم بزرگداشت علیرضا طبایی در اولین سالروز درگذشت این شاعر و ترانهسرا و همزمان با رویداد صدسالگی موسسه اطلاعات در نمایشگاه دائمی این موسسه برگزار شد.
شعر طبایی آینه روزگار و زمانهاش است
جلال رفیع نویسنده، روزنامهنگار و از پیشکسوتان روزنامه اطلاعات با گرامیداشت یاد و خاطره علیرضا طبایی و خیرمقدم به حاضران در مراسم بزرگداشت این شاعر و ترانهسرای فقید، گفت: روزنامه اطلاعات که امسال یکصدسالگی خود را جشن میگیرد، در سالهای اخیر تلاش کرده که محافلی را برای بزرگداشت مقام شاعران، نویسندگان، هنرمندان و فرهیختگان کشور برگزار کند و ای کاش مراسم نکوداشت استاد طبایی هم در زمان حیات و با حضور ایشان برگزار میشد.
او با بیان اینکه در طول ادوار ادبیات گرانسنگ فارسی میبینیم که همواره اندیشه و تاریخ بر بال شعر و ادب حرکت کرده است، اظهار کرد: بسیاری از کتابهای تاریخ به فرموده نوشته شدهاند اما شاعران بزرگ ما با هوشمندی و ظرافت، وقایع تاریخی را با زبان هنر گزارش کردهاند که نمونه بارز و ارزنده آن، دیوان حضرت حافظ است. استاد علیرضا طبایی نیز در چنین عرصهای قلم میزد و راه میپیمود. در شعر او به خوبی میتوان تصویری از رخدادهای روزگار و زمانهاش را دید و دریافت.
بارزترین ویژگیهای شخصیتی طبایی
در ادامه این مراسم، رضا رفیع شاعر طنزپرداز و دبیر فرهنگی روزنامه اطلاعات با بیان اینکه «زمانی که در سال ۱۳۴۷ طبایی با مجله «جوانان» شروع به همکاری کردند، من به دنیا آمدم» گفت: در اوایل دهه ۷۰ که وارد موسسه اطلاعات شدم، گاهی برای درس خواندن به قسمت آرشیو این موسسه میرفتم و مجله جوانان را که دور و برم بود، ورق میزدم. از همین زمان بود که با نام آقای طبایی در صدر صفحات شعر این مجله آشنا شدم و خیلی دوست داشتم که از نزدیک ایشان را ببینم اما متأسفانه این دیدار تا سال ۱۳۸۴ که برای انجام مصاحبهای به روزنامه اطلاعات آمدند، میسر نشد.
او افزود: دو سال پیش که بحث گرامیداشت صدسالگی روزنامه اطلاعات مطرح شد، به دکتر صالحی سرپرست وقت موسسه پیشنهاد کردم که از بزرگانی که در طول حیات مؤسسه اطلاعات نقش مهمی در شکوفایی آن داشتهاند، تجلیل کنیم و ایشان هم استقبال کردند. از همان زمان در نظر داشتم که مراسم نکوداشت استاد طبایی را برگزار کنیم که ناگهان چه زود، دیر میشود؛ خبر رسید استاد طبایی عزیز هم رفت.
رفیع با بیان اینکه «من در جایگاهی نیستم که درباره آثار و اشعار استاد طبایی صحبت کنم و درباره ویژگیهای شخصیتی او» گفت: متانت، نجابت، انسانیت و شرافت از بارزترین ویژگیهای شخصیتی طبایی بود و این ویژگیهاست که مرا جذب میکند نه شاعر بودن، بازیگر بودن یا سلبریتی بودن کسی! زمانی که در «گلآقا» بودم، به شخصیت عمران صلاحی علاقهمند شدم چون خودش بود؛ زلال و شفاف. و وقتی راه میرفت، احساس میکردم که از او شعر میریزد! زندهیاد علیرضا طبایی هم چنین بود.
رفیع در ادامه گفت: آقای طبایی زمانی که مسئولیت صفحات شعر مجله جوانان را بر عهده داشت، خیلی صمیمانه به شاعران جوانی که از شهرستانهای مختلف برایش شعر میفرستادند، نامه مینوشت و آنها را تشویق و راهنمایی میکرد و حتی در مجله هنگام معرفی این شاعران، آدرس پستی آنها را درج میکرد که علاقهمندان آثارشان بتوانند با آنها مکاتبه کنند. آن موقع مجله جوانان حکم اینستاگرام الان را داشت که هرکه را میبینی در آن حضور دارد.
دبیر فرهنگی روزنامه اطلاعات افزود: آقای طبایی صرف نظر از دانش و اشراف عمیقی که نسبت به شعر و ادبیات داشت، جسارت به خرج داد و در فضای آن زمان به مجله جوانان آمد و صفحات شعر این مجله را به سکوی پرش بسیاری از شاعران تبدیل کرد؛ شاعرانی که برخی از آنان امروز از مفاخر و بزرگان شعر و ادب معاصر هستند. ای کاش آقای طبایی امروز در جمع ما بود تا در دیدگانش نظر میدوختیم و لذت بیشتری میبردیم که: «نگاهم با نگاهت قصهها دارد.»
شعر طبایی باید بازنگری شود
سهیل محمودی، شاعر و روزنامهنگار نیز با اشاره به خاطراتی از آشنایی و دوستیاش با علیرضا طبایی، گفت: این مرد در تمام زندگیاش جز شاعری، روزنامهنگاری و معلمی کار دیگری نکرد. حتی زمانی که مسئول صفحات شعر مجله جوانان بود هم معلمی میکرد و در پرورش بسیاری از شاعران نقش داشت.
اوافزود: من از سنین نوجوانی با صفحات شعر مجله جوانان آشنا شدم و هر دوشنبه منتظر بودم تا این مجله منتشر شود و صفحات شعرش را بخوانم. مجله جوانان مجلهای جدی نبود اما صفحات شعرش جدی و تاثیرگذار بود. من با نام بسیاری از بزرگان شعر امروز که در آن دوره شاعران نوپایی بودند، از طریق صفحات شعر مجله جوانان آشنا شدم. معلمی آقای طبایی و تلاشش برای برکشیدن دیگران اینقدر جلوه داشته که باعث شده جایگاه و اهمیت شعرش گاهی اوقات کمتر دیده شود. این ویژگی انسانهای بزرگ است که خود در سایه میایستند تا دیگران بدرخشند.
این شاعر با بیان اینکه به نظر میرسد میبایست در سرودههای علیرضا طبایی بازنگری کنیم، گفت: غزلهای اجتماعی آقای طبایی بسیار برجسته هستند آن هم در دهههای ۷۰ و ۸۰ که رویکرد به غزل عاشقانه بسیار زیاد بود و غزلهای حسین منزوی و محمدعلی بهمنی در این دسته قرار دارند. اما انتشار مجموعه شعر «شاید گناه از عینک من باشد» آقای طبایی، اتفاقی مهم در حوزه غزل اجتماعی بود.
او با بیان اینکه شعرهای نیمایی طبایی بسیار بااهمیت است، گفت: متأسفانه جامعه شعری ما تنبل شده و کمتر سراغ شعر نیمایی میرود. اغلب یا غزل میگویند یا شعر سپید. این در حالی است که شعر نیمایی یکی از بهنجارترین قالبهای شعری در زمانه ماست.
محمودی با بیان اینکه روشنایی بزرگانی چون علیرضا طبایی هنوز بر ما میتابد، اظهار امیدواری کرد که مجموعه آثار او به صورت یکجا و در یک مجلد منتشر شود.
سپس طه حجازی شاعر با گرامیداشت یاد و خاطره علیرضا طبایی، غزلقصیدهای را که در رثای درگذشت او سروده است خواند.
طبایی از نمونههای درخشان ادبیات معاصر است
بهروز یاسمی، شاعر هم با اشاره به شاعری و معلمی طبایی گفت: همه این کارها به پای انسانیت، شرافت و تواضع و فروتنی او نمیرسد؛ تواضع و فروتنی که مبتنی بر دانایی و توانایی بود و البته با توجه به جایگاهی که در شعر و ادبیات معاصر داشت، بسیار حیرتانگیز بود. اگرچه برخی از هنرمندان و سلبریتیها کاری کردهاند که برای دیده شدن باید گستاخ و پررو بود، اما این جمعیت زیاد و این همه چهرههای شاخص و بزرگ که برای تجلیل از علیرضا طبایی گرد آمدهاند به خواست کسی نبوده و تنها برای احترام به بزرگی او دور هم جمع شدهاند.
یاسمی تأکید کرد: آقای طبایی آنچه دین به ادبیات و فرهنگ بود، پرداخت و با نام نیک از این دنیا رفت و فرزندان برومندی از خود به یادگار گذاشت که بدیل پدرشان هستند.
ترانههایی که میلیاردها بار بر زبان فارسیزبانان جاری شده است
هادی خوانساری، شاعر نیز با بیان اینکه در ۳۰ سال گذشته افتخار شاگردی بسیاری از بزرگان از جمله استاد علیرضا طبایی را داشته است، گفت: من هم یکی از ترکشهای مجله جوانان در دهه ۷۰ هستم. صفحات شعر مجله جوانان از دهه ۴۰ با حضور استاد طبایی بسیار تأثیرگذار بود و به سکوی پرش شاعران تبدیل شد. بعد از رفتن استاد طبایی از مجله جوانان، این سبک و سیاق از سوی مسئولان بعدی صفحات شعر مجله جوانان استاد عباس خوشعمل و استاد سهیل محمودی ادامه پیدا کرد.
خوانساری خاطرنشان کرد: علیرضا طبایی به معنای واقعی کلمه ایثارگر بود و امید را به جوانترها هدیه میداد. بسیاری از آدمها از لطف و محبت ایشان آمدند و خود را ثبت کردند و شناخته شدند اما او همچنان با تواضع و فروتنی، کار خود را میکرد. هرچند من معتقدم تواضع و فروتنی در کار هنری خیانت است اما ایشان بزرگوارانه بر نسلهای مختلف شاعران، تاثیرگذار بود. البته ترازوی کائنات خیلی دقیق و متفاوت از متر و معیارهای ماست و شاید بزرگترین پاداش این همه بزرگواری و فروتنی این بود که ترانههایش میلیاردها بار بر زبان فارسیزبانان جاری شده است.
خاطرهای همچنان گوارا
در بخش دیگری از این مراسم، موسی بیدج شاعر و مترجم به ذکر خاطرهای از آشنایی خود با صفحات شعر علیرضا طبایی در دوره نوجوانی پرداخت و گفت: در دوره نوجوانی، هر روز صبح زود جلوی دکه روزنامهفروشی منتظر میایستادم تا مجله جوانان را بخرم و صفحات شعرش را بخوانم. با دیدن صفحات رنگی شعر این مجله، حسرت میخوردم که شعر بگویم و شعرم در این صفحات چاپ شود.
او افزود: مدتی که گذشت چند شعر نوشتم و آن را برای آقای طبایی به نشانی مجله فرستادم. چندهفته پشت سر هم صفحات شعر را نگاه میکردم که ببینم شعرم چاپ شده یا نه اما خبری نبود. تا اینکه نامهای از مجله جوانان دریافت کردم. آقای طبایی در نامه کوتاه خود نوشته بود: « آقای موسی بیدج! شعر شما را خواندم، زیبا بود. آثار بهتر و جدیدتر خود را برای ما بفرستید.» آن شعر در مجله چاپ نشد و البته بعدها شعرهای دیگرم را در مجله جوانان منتشر کرد. با این وجود، تا همین امروز که پنج مجموعه شعر از من منتشر شده که یکی از آنها در مصر، دیگری در بیروت و مابقی در تهران بوده است، هنوز و پس از این همه سال، حلاوت این جمله که شعرت را خواندم، زیبا بود، همچنان گواراست و یادش در من زنده.
شعرهایی سرشار از احساس خالص
بهمن زدوار شاعر و منتقد ادبی با اشاره به اینکه از سنین نوجوانی خواننده صفحات شعر مجله جوانان بوده است، اظهار کرد: سال ۱۳۵۰ که ۱۵ ساله بودم، غزلی ششبیتی نوشتم و از طریق یکی از اقوام برای استاد طبایی فرستادم. بر پیشانی آن نوشته بودم غزلی از یک شاعر سینهسوخته ۱۵ ساله! ایشان برایم نامهای فرستاد و نوشت: «شاعر سینهسوخته ۱۵ ساله! شما تا شاعر شدن راه درازی در پیش داری! اما اجازه بفرمایید شعر شما را تصحیح و چاپ کنم.»
اوافزود: ایشان شعر را تصحیح و در مجله جوانان چاپ کرد. وقتی شعرم را در مجله دیدم انفجار شوق بود در انبساط میان دو پلکم! فکر میکردم این حس مخصوص من است اما بعدها دیدم که خیلی از شاعران با دیدن شعرشان در مجله جوانان همین حس را تجربه کردهاند.
زدوار در خصوص شعر طبایی نیز گفت: استاد طبایی وقتی شعر میگفت، حس خالص خود را به زیبایی و باشکوه انتقال میداد. وقتی در شعرهایش از دغدغههای پیری و آرزوی بازگشت به توانمندی جوانی میخوانم، یا برای کودکی، و یا از غیرت و مردانگیاش که هیچگاه سر پیش ناکسان خم نکرده، به این یقین میرسم که تا تلنگری بر احساسش نمیخورد، کاغذ را سیاه نمیکرد.
شاعری که قلمش را از آفات و آلودگیها دور نگاه داشت
مینا آقازاده شاعر و استاد دانشگاه دیگر سخنران این مراسم بو. او با بیان اینکه یک سال از فراق استاد علیرضا طبایی گذشت اما این داغ همچنان تازه است، گفت: اگرچه استاد طبایی به لحاظ جسمانی ما را ترک کردند اما احساس و اندیشهشان در شعرها و آثارشان برای ما به یادگار مانده است.
او افزود: همه ما از این دنیای خاکی سفر خواهیم کرد اما برخی از افراد با آثار و اندیشه خود، جاودانه میمانند و چون خورشید، نور و گرما میپراکنند. آنچنان که استاد طبایی به زیبایی سروده است: «شعر از تبار نور است/ و شاعر از سلاله خورشید....»
این شاعر و استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: روشنایی بعضی از شاعران مانند کبریت، لحظهای است. دستهای دیگر همچون شمع، روشنایی بیشتری دارند اما سرانجام خاموش میشوند. اما گروهی از شاعران هم مثل خورشید، درخشندگی و تابش همیشگی دارند و علیرضا طبایی از این گروه است.
آقازاده تصریح کرد: رسالت هر شاعر در این است که یک زیبایی به زیباییهای عالم بیفزاید و استاد طبایی بارها این زیباییها را به ما هدیه داده است. اگر کسی یک بار با «تنها با گلها» یا «عشق تو نمیمیرد» استاد طبایی حس و حال خوبی پیدا کرده باشد و زیسته و گریسته باشد، ایشان رسالت هنری خود را ایفا کرده است.
این شاعر در ادامه گفت: علیرضا طبایی در تمام طول زندگی هنری خود، قلمش را از هرگونه آفت و آلودگی به دور نگاه داشت و قلمش را به هیچ نرخ دنیایی نفروخت؛ چون به قلب و روح خود متعهد بود و به فرداها میاندیشید.
آقازاده تاکید کرد: اگر درخت شعر و ادب امروز پابرجاست، حاصل تلاشها و عرقریزان روح استادانی چون علیرضا طبایی است.
او افزود: افسوس که ایشان چون «تندر اما ناگهانیتر» از بین ما رفتند و با رفتنشان شعر را گریاندند و واژهها را سوگوار کردند.
انسانی بااخلاق و معلمی بزرگ
حبیبه نیکسیرتی شاعر و روزنامهنگار نیز به آغاز فعالیت شاعری خود اشاره کرد و گفت: من از ۱۰ سالگی شروع به شعر گفتن کردم اما جرات نداشتم که آثارم را منتشر کنم. آقای طبایی بود که با چاپ شعرم در مجله جوانان، این جرات را به من داد.
او خاطرنشان کرد: در آن زمان مجلات دیگری هم صفحات شعر داشتند اما آقای طبایی در مجله جوانان تنها شعرهایی را چاپ میکرد که ارزش داشتند و از این رو، چاپ شعر در مجله جوانان یک افتخار بود.
نیکسیرتی افزود: بعدها که وارد کار روزنامهنگاری شدم، ایشان به من توصیه کرد که جوانها را فراموش نکنم و من هم دقیقا پا جای پای آقای طبایی گذاشتم و راهشان را ادامه دادم و از این نظر خود را مدیون ایشان میدانم. اگر من روزنامهنگار شدم به دلیل علاقهای بود که ایشان در من به وجود آورد.
این شاعر تصریح کرد: ایشان یک انسان بااخلاق و معلمی بزرگ بود و من افتخار میکنم که شاگرد خلفی برای این استاد بزرگوار بودم.
چراغافروز شعر نیمایی
در ادامه این مراسم، حسن فرازمند با بیان اینکه در نوجوانی اولین شعرهای خود را از ورامین برای چاپ در مجله جوانان میفرستاده است، گفت: هنوز بعد از ۵۰ سال نامههایی را که آقای طبایی از مجله جوانان در پاسخ به شعرهای ارسالیام برای من میفرستادند، نگه داشتهام.
او افزود: من در آن دوران غزلها، رباعیها و اشعار نیماییام را برای آقای طبایی میفرستادم و ایشان غزلها و رباعیها را چاپ نمیکرد و فقط شعرهای نیماییام را منتشر میکرد. یک بار برای دیدنش به مجله جوانان رفتم و علت را پرسیدم. گفت: «آقاجان! شما در شعر نیمایی استعداد داری. این مسیر را ادامه بده.» در حقیقت چراغ نیماییسرایی را آقای طبایی در من روشن کرد. آن موقع نیماییهای من با نام «حسن لرنی – محله روغنکشی ورامین» در جوانان چاپ میشد.
فرازمند با بیان اینکه از آن زمان تا امروز تنها شعر نیمایی سرودهام و چهار کتاب شعر نیمایی منتشر کردهام، یکی از شعرهای نیمایی خود را خواند.
ناهید یوسفی شاعر هم علیرضا طبایی را استاد مسلم خود خواند و دو رباعی برای حاضران خواند.
سعیده هاشمی دیگر شاعری بود که شعرخوانی کرد.
در این مراسم همچنین ویدیوکلیپهایی درباره زندگی و آثار علیرضا طبایی و نیز شعرخوانی او پخش شد.
اجرای قطعاتی از اشعار و ترانههای علیرضا طبایی توسط خوانندگانی چون حسن مهدی اعتباری، علی بنیادی، مجید عبداللهی و سیدعلی مصطفوی از دیگر بخشهای این مراسم بود.
انتهای پیام
نظرات