به گزارش ایسنا، از سال آینده یک مناسبت جدید به مناسبتهای تقویم اضافه میشود. ثبت «روز پرچم» در تقویم ملی شاید در نگاه نخست تنها یک مناسبت تازه به نظر برسد، اما در واقع ریشه در تجربههای زیسته مردم دارد. نیازی نیست در ذهن خود به دنبال اتفاقاتِ دور باشیم؛ همین چند روز قبل در قهرمانی تیم ملی کشتی، وقتی پرچم ایران بر دوش ورزشکاران بالا رفت و تماشاگران با آن شادی کردند، بار دیگر دیده شد که این نماد چگونه میتواند احساسات را به یک هیجان مشترک پیوند بزند. پرچم در چنین لحظههایی فراتر از یک نشان رسمی عمل میکند و به نشانهای از همبستگی بدل میشود؛ نشانهای که در میدان ورزش، در روزهای بحران و ... کنارمان است.
پرچم؛ ابزاری برای همبستگی
پرچم نه فقط نشانهای حکومتی یا سیاسی، بلکه جزئی از خاطرههای عمومی است. در دوران دفاع مقدس، برافراشته شدن پرچم بر فراز یک منطقه آزادشده به معنای پایان یک مرحله از مقاومت بود. در سالهای بعد، در جشنهای ملی یا عزاداریهای گسترده، پرچم همواره بخشی از صحنه بوده است. در استادیومهای ورزشی، تماشاگران آن را بر دوش کشیدهاند و در مدارس، کودکان هر صبح در کنار پرچم سرود خواندهاند. همین تداوم، پرچم را از یک نماد صرف به عنصری زنده در فرهنگ عمومی بدل کرده است؛ نمادی که مردم در موقعیتهای متفاوت معناهای مختلفی به آن دادهاند.
جنگ پرالتهاب اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی نیز بار دیگر اهمیت این نماد را برجسته کرد. در روزهایی که اخبار جنگ همهجا پخش میشد، پرچم ایران نه فقط بر فراز پایگاهها و ساختمانهای رسمی، بلکه در خیابانها و حتی پروفایل شبکههای اجتماعی ظاهر شد. در این فضا، پرچم بیش از هر نشانه دیگری به ابزاری برای ابراز همبستگی تبدیل شد. این تجربه تازه، بار دیگر یادآوری کرد که پرچم فقط در سطح رسمی معنا پیدا نمیکند، بلکه در موقعیتهای بحرانی بهطور خودجوش وارد زندگی مردم میشود.
جایگاه پرچم در زندگی مردم
با این حال، پرچم محدود به زمان بحران یا جشنهای بزرگ نیست. حضور آن در زندگی روزمره هم قابل توجه است. در مراسم صبحگاهی مدارس، کودکان هر روز پرچم را میبینند و با آن سرود میخوانند و در مسابقات ورزشی، پرچم همان چیزی است که بازیکنان در پایان مسابقه بر دوش میاندازند. این تکرارهای کوچک و روزمره چیزی فراتر از یک نماد اداری یا رسمی است که پرچم را به یک عنصر آشنا و همیشگی در زندگی مردم تبدیل کرده است.
برای نسل جدید هم پرچم بیش از آنکه یک نشان باشد، چیزی است که در موقعیتهای مختلف معناهای تازه میگیرد. آنها پرچم را گاهی با برد تیم ملی میشناسند، گاهی در مراسم مدرسه با آن روبهرو میشوند و گاهی در روزهای بحران، تصویرش را در دست مردم میبینند. پرچم برای این نسل الزاماً بار تاریخی نسلهای قبل را ندارد، اما همچنان بهعنوان نشانهای آشنا در زندگیشان حضور دارد. شاید تفاوت اصلی همین باشد که نسل جدید پرچم را نه در قالب روایتهای رسمی، بلکه در تجربههای روزمره خود معنا میکند.
پرچم؛ حامل ارزشهای جمعی
از سوی دیگر پرچم در فرهنگ عمومی ایران جایگاهی فراتر از نشان قلمرو دارد و نقش آن در مراسم و مناسبتها، نشاندهنده میزان احترام مردم به این نماد است. یکی از برجستهترین جلوهها، استفاده از پرچم بر پیکر شهدا و جانباختگان جنگ است؛ تصویری که حاکی از اعتقادی است که جامعه به پرچم و ارزشهایی که نمایندگی میکند، قائل است. گستردن پرچم روی تابوت شهدا، احترام به یاد و خاطره آنها را با یک نشانه واحد جمع میکند و در عین حال پرچم را به عنوان حامل ارزشهای جمعی و تاریخ ملی تثبیت میکند.
این احترام البته محدود به صحنههای رسمی یا آیینی نیست. در زندگی روزمره نیز مردم برای پرچم حرمت قائل هستند و هنگام برافراشته شدن، اغلب سکوت میکنند یا دست بر سینه میگذارند. حتی در مناسبتهای ورزشی و رویدادهای جمعی، وقتی پرچم بالا میرود، جمعیت به احترام، لحظهای مکث میکنند؛ نوعی احترام غیررسمی که به مرور در ذهن نسلهای مختلف نهادینه شده است. این رفتارها نشان میدهد پرچم تنها یک شیء فیزیکی نیست، بلکه حامل شأن، قداست و حتی خاطرههای مشترک است.
«روز پرچم» چه زمانی اثرگذار میشود؟
اما یکی از پرسشهای اصلی در برابر ثبت این روز و مناسبت، این است که چگونه میتوان آن را از فضای رسمی شدن بیش از حد دور نگه داشت؟ تجربه مناسبتهای دیگر نشان داده اگر یک روز صرفاً به چند مراسم اداری و رسمی محدود شود، در حافظه عمومی جایی پیدا نمیکند. در مقابل، هر جا مردم توانستهاند در طراحی و برگزاری مناسبتها نقش داشته باشند، آن روزها ماندگار شدهاند. بنابراین «روز پرچم» زمانی میتواند اثرگذار باشد که مردمی شود و از نصب پرچم در خانهها گرفته تا تولید آثار هنری، برگزاری برنامههای دانشآموزی و دانشجویی و حتی مشارکت در پویشهای مجازی نقش داشته باشد.
در جامعهای که تنوع دیدگاهها و سلیقهها روز به روز بیشتر عیان میشود، نمادهایی مثل پرچم میتوانند به حلقه اتصال تبدیل شوند. پرچم از گذشته تا امروز توانسته گروههای مختلف را، دستکم برای لحظاتی در کنار هم قرار دهد. جنگ ۱۲روزه اخیر دوباره نشان داد که این نماد چگونه میتواند در موقعیتهای حساس، پلی میان تفاوتها باشد. به همین دلیل، «روز پرچم» فرصتی است برای اهمیت به نشانهای که همه را گرد یک معنا جمع میکند؛ بنابراین اگر قرار است این روز ماندگار شود، باید در بسترهای گوناگون فرهنگی برای آن به فکر پیوست فرهنگی باشیم.
مدرسهها میتوانند نخستین میدان در این مسیر باشند؛ جایی که کودکان نه با برنامههای خشک و رسمی بلکه از خلال قصه، کار هنری یا حتی بازی جمعی با پرچم آشنا شوند. عرصه هنر و رسانه هم میتواند پرچم را خارج از قاب رسمی، در قالب تصویر، موسیقی یا روایتهای کوتاه بازآفرینی کند. فضای شهری نیز ظرفیت آن را دارد که با مشارکت خودِ مردم، پرچم به نشانهای زنده در محلهها تبدیل شود، نه صرفاً پارچهای برافراشته در میدانهای اصلی.
«روز پرچم» اگر بهانهای برای گردهمآیی و خلق تجربههای تازه باشد، میتواند نمادی از همبستگی باشد؛ اما اگر تنها در سطح آیینهای رسمی بماند، به مرور از در روزمره مردم گم می شود. آینده این مناسبت بستگی به آن دارد که چقدر میتواند در زبان، هنر و زندگی روزمره مردم بازتاب پیدا کرده و از دل تقویم، به میدان واقعی زندگی قدم بگذارد.
انتهای پیام
نظرات