• جمعه / ۴ مهر ۱۴۰۴ / ۱۲:۰۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1404070402249
  • منبع : روابط عمومی برنامه

یک یادگار دفاع مقدس: ما آدم فضایی نبودیم

یک یادگار دفاع مقدس: ما آدم فضایی نبودیم

شانزدهمین ویژه‌برنامه «شب خاطره» با حضور پیشکسوتان جهاد و شهادت، خانواده‌های شهدا، جانبازان و ایثارگران پادگان آموزشی امام حسین (ع) در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

به گزارش ایسنا، سردار سرتیپ دوم پاسدار علیرضا عظیمی جاهد، مسئول سازمان پیشکسوتان سپاه در این مراسم گفت: سر تعظیم فرود می‌آوریم به روح پرفتوح شهدای انقلاب اسلامی، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای جبهه سلامت، خدمت و مقاومت… ما خیلی بزرگیم، باید این بزرگی را تبیین کنیم.


سردار عظیمی با اشاره به نقش پیشکسوتان در استمرار رسالت پاسداری، از طرح‌هایی برای به‌کارگیری مجدد آنان در قالب پاسدار افتخاری خبر داد. او تأکید کرد که بازنشستگی برای رزمنده معنا ندارد و گفت: هیچ سیستم نظامی دنیا پیشکسوتانش را بازنشسته نمی‌کند. ما می‌توانیم بهترین چشم برای استاندار، فرماندار، دهدار و حتی بازرسی ویژه ریاست جمهوری باشیم.

وی همچنین از نقش بانوان پیشکسوت در پروژه‌های فرهنگی مانند حجاب و عفاف یاد کرد و افزود: آن‌ها می‌دانند شما کی بودید، می‌دانند شما انسان‌های بزرگی بودید.

ابن‌الدین از یادگاران دفاع مقدس نیز در این مراسم بر ضرورت انتقال ارزش‌های جنگ به نسل جدید تأکید کرد و گفت: نباید خاطرات را طوری تعریف کنیم که جوان امروز احساس کند ما آدم‌های فضایی بودیم. باید با رفتارمان، نه فقط قاب عکس، ارزش‌ها را منتقل کنیم. دوران دفاع مقدس، دوران تولید ارزش‌هایی بود که شاید هزار سال هم به این فشردگی تولید نشده بود. امروز، این ارزش‌ها باید در زندگی ما جاری باشد.
ابن‌الدین همچنین نقش مادران و همسران شهدا را در پایداری جبهه‌ها ستود و ولایت فقیه را ستون خیمه نظام اسلامی دانست. 

وی گفت: نعمت ولی فقیه، نعمتی بزرگ است. ما در دورانی زندگی می‌کنیم که ولی فقیه نفس می‌کشد و ما هم در همان زمان نفس می‌کشیم.

محمد مطلبی از مربیان و رزمندگان پادگان امام حسین (ع) نیز از نخستین تجربه تدریس سلاح در نوجوانی گفت، از مواجهه با استاد دانشگاه در کلاس عقیدتی، و از امدادرسانی شهید غلامرضا آدم‌زاده در لحظه مجروحیت.
یکی از خاطرات وی، روایت شب عملیات در ارتفاعات گانی‌مانگا بود.

وی گفت: با آرپی‌جی به سمت تیربار دشمن رفتم. تیر خورد به بازویم. خون در پوتینم جمع شده بود اما با توکل به خدا برگشتم. زیر درخت بلوط، شهید آدم‌زاده دستم را پانسمان کرد و سرم وصل کرد. آن شب، با درد و سکوت، تا صبح در شیار رودخانه ماندیم. پس از مجروحیت شدید، با بدنی خون‌آلود و شکسته، در تاریکی شب تنها مانده بودم. دست چپم خرد شده بود، خون در پوتینم جمع شده بود، هر قدمی که می‌زدم، بی‌اختیار زمین می‌خوردم. گوجه‌فرنگی‌های دشت را خوردم تا زنده بمانم. شب را در شیار رودخانه گذراندم، با چفیه در دهانم که صدای ناله‌ام بلند نشود. این لحظه برای من انقطاع الی‌الله واقعی بود. 

مطلبی از لحظه‌ای گفت که صدای تانک را شنید و از ترس زیر شنی‌ها رفتن، خود را به پایین شیار انداخت. از سرمای شب، لرزش بدن و امید به طلوع آفتاب برای گرم شدن گفت و در نهایت خود را به آمبولانس رساند و به بیمارستان صحرایی منتقل شد: در آمبولانس، زیر پای مجروحان دیگر افتاده بودم. هر بار که ماشین در چاله می‌افتاد، درد در تمام بدنم می‌پیچید. اما رسیدیم. آخرین نفر بودم. بیمارستان صحرایی سقز، نقطه پایان آن شب خونین بود. هلیکوپتر رسید اما جا نبود اما از نسیم هلیکوپتر لذت بردم. به نوعی مچاله شدم اما در نهایت به بیمارستان رسیدم. 

وی در پایان گفت: اگر امروز جنگی رخ دهد، با سر می‌رویم. ما این کشور را با خون گرفتیم. وظیفه‌مان حفظ دین و آیین است.
انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha