به گزارش ایسنا، مریم راهی در یادداشتی، کتاب «رد شدن از خیابان فیلها» نوشته مرضیه فعلهگری را بررسی کرده است.
در این یادداشت میخوانیم: اینکه جنگ چیست، بمب به چه میگویند،جنگزده و شهید و جانباز و اسیر چه مفهومی دارند و به چه کسانی گفته میشود با چه حجم از آسیب، سردشت کجاست و چه بر سرش آمد، از جمله موضوعاتی نیست که نوجوان امروز را به خودش جذب کند و او را وادارد لابهلای کلیکهایش در گوگل به دنبالش بگردد یا کتابی با این مضامین بخواند. او حتی خودش را دور نگه میدارد از این اخبار و مفاهیم. او چه بسا خوانندگان سنتی و پاپ ایران را هم در دهههای شصت و هفتاد نشناسد و تمرکزش تنها بر دهه نود باشد و رپ و مد و اینستاگرام و یوتیوب و دیجیها و اینفلوئنسرها، چه برسد به توپ و تانک و گلوله. اینها یعنی فیلهای او بزرگتر از فیلهای نوجوانها در دهه شصت است. البته نه، اشتباه کردم؛ نوجوانان دهة شصت فیلهایی دیدهاند بسیار بزرگتر از فیلهای سفید هندی. آنها آژیر قرمز شنیدهاند، بوی بمب شیمیایی استنشاق کردهاند، گاز خردل چشیدهاند، خون دیدهاند و گلوله خوردهاند.
ولی چطور میشود اینها را برای نوجوان امروز بازگو کرد بدون اینکه او دردش بیاید یا حرفت را قطع کند؟ جز این است که هنر همواره کار را در ساده کردن جملات پیچیده راحت میکند؟ داستان و رمان ابزاری است که برای انسان در تمام سنین و ادوار، کارکرد دارد. داستان زهر جنگ را میگیرد و آن را در قالب کتاب و کلمه آنچنان نرم و نازک تحویل مخاطب میدهد که او ضمن سرگرم شدن، مطلع هم میگردد. او مطلع میشود از جنگ و جوانب و عوارض و خساراتش، اما رمان خوانده است، تفریح کرده و سرگرم شده.
این کار در کتاب «رد شدن از خیابان فیلها» انجام شده است. نویسنده در رمانش برای گروه سنی نوجوان، از مردم سردشت گفته است. مردمی که در دوره جنگ هستند اما مثل دیگر مردمان زندگی میکنند، به کلاس درس میروند، هنردوست هستند، سر کار میروند، شیطنتهای نوجوانی دارند و میخواهند بهزور از لابهلای تعداد زیادی فیل عبور کنند.
نویسنده با زبانی ساده، نثری روان و داستانی جذاب، از مردم کُرد میگوید، از لباسهای محلی و آوازهای محلیشان، از عروسیهایشان و تور قرمزی که عروس به سر میاندازد، از رقص چوپی و شام عروسی و شاباش و خنده و شادی. او از آداب و رسوم کردها، از گویش و نام شهرهایشان استفاده میکند تا فضا را برای گفتن بخشی مهم از زندگی آنها آماده سازد. او نشان میدهد پدرها و پسرها، پدرها و دخترها چقدر در زندگیهای هم تأثیر داشتهاند. و از همه مهمتر هنر از نوجوانان آن دوره، کسانی را بار آورده که راحت از میان آن همه فیل عبور میکنند، حتی بدون ماسک.
نویسنده هرچه ابزار در دست و در اختیار داشته، استفاده کرده تا نوجوان امروز را به سردشت دیروز و بمباران شیمیایی آن ببرد. جنگ و بمب شیمیایی ترس و درد دارد، پس او سه نوجوان دختر و پسر را به نامهای ترلان، بهمن و آسو انتخاب کرده تا سردشت را به تصویر بکشد، بدون اینکه آن ترس و درد آزادهنده باشد.
ترلان و بهمن و آسو بدون اینکه همدیگر را بشناسند، در جریان بمباران شیمیایی سردشت حضور دارند و قصه کتاب نویسنده را میسازند. نویسنده در این کتاب نه تنها خواننده را از خواندن داستانی با موضوع جنگ نترسانده، بلکه به این کار ترغیبش کرده است.
«رد شدن از خیابان فیلها» بهسادگی مخاطب نوجوان را با خودش همراه میکند، زیرا نویسنده از عناصر دلخواه نوجوان امروز، یعنی هنر در نوشتن رمانش بهره برده است. شاید علاقهمندی نوجوان دهه شصت به بازیگری و خوانندگی و عکاسی، غیرقابل باور باشد، اما در این کتاب باورپذیر شده است. نویسنده مردم کُرد را شاد و شاداب معرفی کرده است. او در رمانش نشان داده است که کُردها مردمانی هستند که خوانندگان محلی دارند، شعرهای خوب محلی دارند، لالاییهایی دارند که قابل بازگو کردن هستند، لباسهای زیبا و رنگی دارند، درمجموع دوستداشتنی و حائز اهمیت هستند، بهطوریکه نمیشود از کنار جنایت بمباران شیمیایی شهرشان بیتفاوت گذر کرد. بلکه باید مکث کرد و آن را خواند و فهمید.
اگر متولد دهه شصت باشی و دوره جنگ را تجربه کرده باشی، شاید برایت این سؤال پیش بیاید که چطور میشود در بحبوحة جنگ و بمباران، به کلاس بازیگری فکر کرد؟ اما ترلان این کار را میکند. زیرا این کتاب برای متولدین دهه نود نوشته شده است. ترلان برای مخاطب نوجوان این کتاب، یک شخصیت واقعیست، با او همسو است و زبان مشترکی برای برقراری ارتباط با او دارد؛ هنر، هنر همیشه نجاتدهنده.
خواننده در این کتاب با واژگانی روبهرو میشود که شاید تا پیش از این نشنیده باشد. این واژگان مربوط میشود به زندگی کُردها؛ غذاها، لباسها و آداب و رسومشان. خواننده در این کتاب، شعر محلی هم میخواند، حتی شاهد عشق شیرینی از دوره نوجوانی است. عشقی که یقیناً با آنچه او اکنون و در سال ۱۴۰۴ تجربه میکند تفاوت دارد. اینها از جذابیتهای این کتاب است.
نویسنده برای روایت این داستان از سیر خطی استفاده نکرده است، بلکه شیوهای را در روایت به کار برده که متفاوت است با آنچه نوجوان امروز در رمانهای خارجی میبیند و میخواند. رمانهای خارجی دردسترس نوجوانان، داستانشان را راحت و بیدردسر روایت میکنند؛ بیشتر قصهگو هستند تا وفادار به تکنیک غیرخطی. داستانشان از نقطهای شروع میشود و پس از طی کردن زمانی به سمت جلو، به نقطه پایان میرسد. نوجوانان هم با این شیوه راحت و مأنوس هستند. اما مرضیه فعلهگری در روایت رمانش سه شخصیت را برگزیده که هرکدامشان قصهای و دنیایی مستقل دارند، آنها در نقطهای حساس از تاریخ جنگ به هم میرسند و شاهد حادثهای واحد هستند. این نوع از روایت، شاید برای نوجوان سادهپسند امروز کمی سخت باشد. او وقتی دوسوم از کتاب را خواند، شاید برای تکمیل دانستهها و درکش از داستان، مجبور شود برگردد و صفحات آغازین رمان را بار دیگر بخواند.
بااینحال، نویسنده در به نمایش کشیدن فیلها موفق بوده و خواننده نوجوان را بیشک به فکر فرو خواهد برد، حتی اگر این تفکر همراه باشد با کمی اندوه برخاسته از جنگ و کشتار.
کتاب رد شدن از خیابان فیلها در ۱۱۱ صفحه، از سوی انتشارات خط مقدم روانة بازار کتاب شده است.
انتهای پیام


نظرات