به گزارش ایسنا ،خانم بتول چگله، خواهر شهید عبدالعلی چگله که زاده شهر اندیمشک است، در نوجوانی با حاج علیمحمد قربانی ازدواج میکند که ماحصل آن سه فرزند به نامهای حسین، مجتبی و محمد است.
همسر ایشان که از مدیران انقلابی بود در ۲۶ بهمن سال ۱۳۹۶، مزد مجاهدتهای خود را در راه مبارزه با تروریستهای تکفیری گرفت و در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت نائل آمد.
خانم چگله که تا قبل از شهادت همسرش فعالیت اجتماعی نداشت، پس از شهادت او تحولی در زندگیش ایجاد شد و سرپرستی گروه رهروان زینبی را که هدفشان دیدار با خانوادههای شهداست، به عهده گرفت.
وی در کتاب «سرو گلستان من» به بیان خاطراتی از دیدار با همسران و مادران شهدا پرداخته که به مناسبت ۱۳ آذرماه، سالروز وفات حضرت امالبنین (س) و روز تکریم مادران و همسران شهدا منتشر میشود:
از سال ۱۳۹۸ روش تکریم مادران و همسران شهدا را به دو دلیل عوض کردیم. اول اینکه پول نداشتیم تالار کرایه کنیم. دوم اینکه توان جسمی خیلی از مادران تحلیل رفته بود و بهزحمت میتوانستند در مراسم شرکت کنند. این شد که تصمیم گرفتیم بهجای گرفتن مراسم در تالار، خودمان در ایام هفته زن، به منزل تمام مادران و همسران شهدایی برویم که تا آن موقع در دیدارهای رهروان زینبی به خانهشان رفته بودیم.
تجربه جدیدی بود. باید برایش برنامهریزی درستی انجام میدادیم. یکی از کارهایی که بچهها پیشنهاد دادند، آوردن پرچم گنبد حرم امام رضا (ع) همراه با نمک و نبات متبرک بود.
فاطمه سادات میرعالی عهدهدار پیگیری این کار شد. خادمین حرم فقط میخواستند نمک تبرکی بفرستند. همسر شهید کیهانی (از شهدای مدافع حرم) که در جریان موضوع بود گفت: کرم امام بیشتر از اینه. اگر بسپرن به امام بیشترش رو می ده. بعد هم تلفن را برداشت و با شخصی تماس گرفت. به فاصله کمی موافقت کردند تا پرچم را هم برایمان بفرستند.
تبوتاب عجیبی همهمان را گرفته بود. تا دقیقه نود منتظر رسیدن پرچم و تبرکیهای حرم بودیم.
چهار گروه تشکیل دادیم تا بهصورت همزمان به خانه شهدا بروند. پیش از شروع برنامه، آنچه باید در خانه شهید اجرا میشد، بارها تمرین کردیم، حتی نحوه ادای احترام به مادر شهید را به خانم زهرا آراسته نیا سفارش دادیم، سرودی برایمان بسراید تا در دیدار با خانواده شهید بخوانیم.
من با پرچم، همزمان خودم را به خانواده شهدا میرساندم تا در حین دیدار گروه با مادر و همسر شهید، پرچم هم برای زیارت به خانه شهید برسد.
حال مادرها از دیدن پرچم وصفنشدنی است. اشکها و لبخندها با هم گره میخوردند. بعضیها حرم نرفته بودند و با دیدن پرچم به قول خودشان حس میکردند، امام رضا به خانهشان آمده. بعضی فکر میکردند پرچم را برای خودشان بردهایم.
سادگی و مهربانی مادرها، نمک دیدارهایمان شده بودند. دلمان نمیخواست پرچم را ازشان بگیریم، اما چارهای نداشتیم. گاهی برخی سرگروهها در خانه شهید مجبور میشدند کلی منتظر بمانند تا ما با پرچم برسیم.
خانم نیکدل، سرپرست تیم تصویربردار یادواره، با من بود و از لحظه ورود پرچم به خانه فیلم میگرفت و خانم حقی پور با اسپیکر صلوات خاصه امام رضا (ع) را لحظه ورود پرچم به خانه شهید پخش میکرد. از طرفی با هر گروه، یک عکاس و تصویربردار هم فرستاده بودیم تا برنامهای را که در خانه شهید اجرا میشد، ضبط کنند.
خانم نیکدل همه تصویربردارها را آموزش داده بود تا بهترین تصویر را از مادر یا همسر ثبت کنند. پنجشنبهای را هم گذاشتیم برای رفتن به مزار مادران شهدایی که به دیدنشان رفته بودیم، اما در این فاصله از دستشان داده بودیم، مزار مادران آسمانی.
هر دفعه لبخندی، محبتی و احساس خوشایندی از مادر یا همسر شهیدی میبینم، آن را مزد خودم و بچهها و مزد این مسیر سخت میدانم. از طرفی اینها تکلیفم را خیلی سختتر و سنگینتر میکند.
یک آذر ۱۳۹۸ برای اعضای رهروان زینبی، اردوی شوش را راه انداختیم و همزمان دیدار با خانواده شهید حیاری، تنها شهید مدافع حرم شوش.
زبان مادر عربی بود...عروسش حرفها را ترجمه میکرد. محبت مادر را با همان زبانی که نمیفهمیدمش میگرفتم. دیدار که تمام شد به همسر شهید پیشنهاد دادم دست دخترانش را بگیرد و با ما بیاید پارک.
همگی سوار مینیبوس شدیم و اول رفتیم زیارت حرم دانیال نبی و بعد هم پارک. آنجا ناهار خوردیم، گشت زدیم، گفتیم و خندیدیم. یکدفعه همسر شهید حیاری بهم رو کرد و با گریه گفت: چندروزه حال روحیم خیلی خرابه. به احمد گفتم کاری برام کن. تا اینکه شما اومدین. خیلی امروز بهم خوش گذشت.
پس شهید ما رو صدا زده. چون تا حالا چند بار خواستیم بیاییم، نمیشده. حتماً الآن موقعش بوده.
منبع:
نیکدل، سمانه، سرو گلستان من، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۳۳۱، ۳۳۲، ۳۳۳
انتهای پیام


نظرات