مراسم بزرگداشت دكتر باقر آيتاللهزاده شيرازي 28 مردادماه برگزار شد، همهي صندليهاي مركز هنرپژوهي نقش جهان پر بودند، شاگردان، همكاران، همدورهييها و هر كسي كه شناختي از او داشت، آمده بود تا او را بزرگ بدارد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، حاضران به نوبت برميخواستند و در كلماتي كه ميدانستند، گنجايش بزرگي او را ندارند، سخني ميگفتند. او نيز با تواضع، لبخندي پدرانه ميزد. خدا ميداند، در آن لحظات چه در وجودش ميگذشت، آيا ميدانست دقايقي ديگر همه را در ارض جا ميگذارد و به عرش ميرود؟
براي دقايقي در بزرگداشت خود، سخن گفت و با ياد حق آغاز كرد؛ از پدر گفت و با شعري از سعدي بهپايان برد.
نوبت شاگردانش رسيد؛ در لحظاتي كه استادشان لحظه به لحظه به عرش نزديكتر ميشد. شايد پس از قدرداني پنجمين فرد بود كه طاقت استاد تمام شد و باشكوهترين لحظهي مراسم بزرگداشت خود را رقم زد و پر كشيد.
پروازي كه اوج لذت او بود، در مراسم بزرگداشتاش و اوج التماس و تمناي شاگردان و مريدانش كه هنوز زود است؛ اما دستشان كوتاهتر از اوج گرفتن استاد بود.
بيحضور او در مراسم بزرگداشت، فقط حسرت مانده بود و حسرت. در بيمارستان، اتاق احيا هم معجزه نكرد و درد همه بيدرمان ماند. او رفته بود، زودتر از اينكه شاگردان و همدورهييهايش دست به دامن تجهيزات مدرن پزشكي شوند.
مراسم تشييع 30 مردادماه برگزار شد. او را به خانهاش در عمارت مسعوديه بردند و آب و خاك تاريخي اين بناي قاجاري تهران او را براي هميشه بدرقه كردند و قطعهي هنرمندان، آرامگاه ابدي او شد؛ كسي كه تمام عمر خود را در ميان معماري تاريخ ايرانزمين سپري كرده بود.
شايد آنقدر بيتاب بوديم كه پس از خاكسپارياش، سردي خاك قلب ما را فرا گرفت و خيلي زودتر از آنچه فكر ميكرديم، از يادش برديم. ششم مهرماه چهلمين روز درگذشت دكتر شيرازي بود؛ اما اين روز در فضاي رسانهيي در سكوت گذشت؛ ما فراموش كرديم و به يادمان هم نياوردند تا مسؤوليت كاري انجامنشده بر گردنمان بماند.
او بزرگ بود و به اوج رفت، در آرامشي كه هر كسي سزاوار او نيست. دكتر باقر آيتاللهزاده شيرازي هميشه ستودني خواهد ماند.
انتهاي پيام
نظرات