به گزارش ایسنا، رزمنده جانباز ارتشی محمد ابراهیم مسلمی با اشاره به انجام یک عملیات در قله «آربابا» در کتاب «روزهای پر فراز و نشیب» روایت کرده است: یکی از روزها پس از محاصره و پاکسازی نسبی پادگان به تعدادی از پرسنل به سرپرستی گروهبان آسیم مأموریت داده شد که برای تأمین و جلوگیری از بازگشت نیروهای مسلح ضد انقلاب به قله آربابا به آنجا برود. شب هنگام گروهبان آسیم در اطراف مشغول گشت زنی بوده بود که روی مین رفت و از ناحیه پا به شدت آسیب دیده و تقاضای کمک نکرد.
من با جناب سروان رمضانی و چند نفر دیگر فاصله قله و پادگان را با برانکارد و با سختی و مشقت زیاد طی کرده و وی را به پادگان منتقل کردیم. شب بعد من به اتفاق ۱۱ نفر از سربازان به قله آربابا رفته بودیم. ناگهان ابر سیاه و مه شدیدی قله را در بر گرفت رعد و برق و باران شدید باعث شد سه نفر از سربازان در اثر رعد و برق و داشتن کلاه آهنی بر سر از ناحیه گوشهایشان دچار سوختگی شدید شدند.
من مجبور شدم برای جلوگیری از هر گونه برق گرفتگی تمامی وسایل فلزی را از آنها گرفته و در گودالی جاسازی کنم و روی آنها را با بارانی پوشاندم و سربازان را به صورت پراکنده در محدوهای به وسعت ۵۰ متر نشاندم و به آنها گوشزد کردم اگر میخواهید زنده بمانید سکوت کنید. ساعت ۹ شب خواستم با بیسیم با پادگان تماس برقرار کنم که به محض روشن شدن بیسیم نوک آنتن آن همانند شمعی روشن و بر اثر رعد و برق آنتن ذوب شد و دستم دچار سوختگی شد و در نتیجه مجبور شدم بیسیم را خاموش کنیم.
فرمانده پادگان که از تماس با ما ناامید شده بود به سروان علی برزگر دستور داده بود با تعدادی از افراد برای نجات ما اقدام لازم را انجام دهد. سروان برزگر با تلاش بسیار به طرف قله حرکت کرد و ساعت پنج و نیم صبح به آنجا رسید و ما را نجات داد و از طریق بالگرد به پادگان بازگشتیم. خاطره آن شب و تمام شبهای محاصره پادگان از تلخترین خاطرات من هستند.
انتهای پیام
نظرات