• سه‌شنبه / ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۰۹:۵۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1404022316367
  • خبرنگار : 71451

وقتی خودم را به مردن زدم

وقتی خودم را به مردن زدم

با گروهی از افراد مواجه شدیم که به سمت ما اشاره می‌کردند. قبل عملیات به ما گفتند وقتی به سه راه شهادت رسیدید به چپ بروید، ولی آنها روبه‌روی ما بودند. در ابتدا فکر کردیم خودی هستند، اما وقتی جلوتر رفتیم، متوجه شدیم نیروهای عراقی‌اند که ما را قیچی کرده‌اند.»

به گزارش ایسنا، حسین احمدی، از اسرای اردوگاه تکریت ۱۲، درباره عملیات «بیت‌المقدس ۷» در منطقه شلمچه  می‌گوید: من و جلیل جباریان در یک گردان حضور داشتیم. برخی نسبت به توانایی‌های جباریان برای مسئولیت آرپی‌جی‌زنی تردید داشتند، تا اینکه در میدانی برای آزمون تیراندازی، جباریان با شلیک دقیق به مرکز هدف، شایستگی خود را اثبات کرد و نگاه دیگران را تغییر داد.

در این عملیات قرار بود پس از انجام مأموریت به عقب بازگردیم، اما یک روز بیشتر در منطقه ماندیم. وقتی بالاخره به عقب برگشتیم و به سه‌راهی معروف به «سه‌راه شهادت» رسیدیم، با گروهی از افراد مواجه شدیم که به سمت ما اشاره می‌کردند. قبل عملیات به ما گفتند وقتی به سه راه شهادت رسیدید به چپ بروید، ولی آنها روبه‌روی ما بودند. در ابتدا فکر کردیم خودی هستند، اما وقتی جلوتر رفتیم، متوجه شدیم نیروهای عراقی‌اند که ما را قیچی کرده‌اند.»

در ادامه، درگیری سنگینی آغاز شد. آنقدر خون و خون‌ریزی اتفاق افتاد که خودم را به مردن زدم. عراقی‌ها چند بار بالای سرم آمدند، اما متوجه نشدند. تا اینکه بار دیگر یکی از آن‌ها هنگام جمع‌آوری سلاح‌ها، متوجه گرمای بدنم شد. گلنگدن اسلحه را کشید، چند تیر در کنارم خالی کرد و در نهایت مرا بلند کرد و به اسارت بردند.

پس از انتقال به بصره، اسرا مورد بازجویی، فیلم‌برداری و مصاحبه‌های تبلیغاتی قرار گرفتند. جثه‌ای بزرگ‌تر نسبت به دیگران داشتم، برای همین هدف توجه ویژه دشمن قرار گرفتم و از من عکس تکی گرفتند تا نشان دهند نیروهای قدرتمندی را به اسارت درآورده‌اند. اسرا با تعصب انقلابی آن زمان، اجازه چنین کاری را نمی‌دادند و همین امر باعث شد که عکسی از او باقی نماند و برای مدتی، در زمره مفقودالاثرها قرار بگیرد.

روی پیراهنم نوشته بود «حسین جان یا زیارت یا شهادت». یکی از سربازان عراقی که این نوشته را دید، چنان سیلی محکمی به من زد که با همان جثه بزرگم از جا پرت شدم. عراقی‌ها در اردوگاه تکریت جایی که بخش خاصی به نام «ملحق» داشتند. سوله‌های آموزشی مملو از اسرا بودند؛ هر سوله حدود ۱۵۰ نفر را در خود جای می‌داد و اسرا مجبور بودند به صورت ضربدری بخوابند تا جایی برای استراحت همه باشد. فضا آن‌قدر تنگ و بسته بود که نفس بیرون نمی‌رفت.

تصمیم گرفتیم چای خود را میان دیگران تقسیم کنیم. به‌سرعت ما را جمع کردند و گفتند این کار در اینجا ممنوع است. سپس ما را دوتا دوتا در آسایشگاه‌های مختلف تقسیم کردند و تنبیه کردند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha