به گزارش ایسنا، این کتاب شامل هفت گفتوگوی احمد غلامی و شیما بهرهمند با آصف بیات است که در انتشارات «کتاب شرق» راهی بازار کتاب شده است و عناوین گفتوگوها عبارتند از: «اسفار آصف»، «قطعات تفکر»، «چهرههای متغیر اسلام سیاسی»، «جادوی انقلاب»، «پیشروی آرام»، «اصقلاب در غیاب انقلاب» و «ساحتِ اجتماعی انقلاب».
در معرفی کتاب «اِصقِلاب: سیاست، ناجنبش و انقلاب در گفتوگو با آصف بیات» عنوان شده است: آصف بیات در مقام پژوهشگر اجتماعی، نقشِ ایدهها و مقولات انتزاعی را در تبیین فرایندهای اجتماعی، مهم میداند و خواهان درک تجربی و بیواسطه از تحولات خاورمیانه است، از اینرو به مشاهده و کاربرد روشهای تطبیقی، تاریخی و قومنگاری اصرار دارد. از نظر بیات، درگیری مولد با علوم اجتماعی و تفکر انتقادی درباره مقولات اجتماعی، فقط از طریق دانش دقیق درباره منطقه جغرافیایی، بهکارگیری چشماندازهای وسیع و دیدگاههای تطبیقی و جستوجوی دانش معنادار بر محور رهایی انسان امکانپذیر است.
کتاب «اِصقِلاب»، علاوهبر سیر فکری و جهانبینی و آثار بیات، به زندگی شخصی او میپردازد؛ اینکه چطور تجربۀ زیستن در دِهی فقرزده بر ساختار فکری او اثر گذاشته و به نوشتن آثاری همچون «کارگران و انقلاب ۵۷» و «سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان در ایران» و همچنین «اسلام و دموکراسی» منجر شده است.
عمدۀ آثار متأخر بیات که تأملاتی درباره بهار عربی و بازخوانیِ مفهوم انقلاب است یعنی کتابهای «انقلاب بدون انقلابیون» و «انقلاب را زیستن» نیز متأثر از تجربۀ عینی و مشاهدات آصف بیات در کشورهای درگیر خیزشهای عربی است. آصف بیات انقلاب را در معنای تغییرات وسیع اجتماعی درک میکند که با تغییر رادیکال حاکمیت همراه است، اما معتقد است تحولات سیاسی پس از جنگ سرد، این درک از انقلاب را تغییر داد؛ گرچه نارضایتیهای مردمی، اجتماعی و مبارزات تودهای همچنان ادامه پیدا کرد و منجر به خیزشهایی شد که در بهترین حالت در شکل اصقلاب ظاهر شدهاند و تغییر معنادار سیاسی در فرم حاکمیت ایجاد نکردهاند. و این در حالی است که «در جریان این مبارزات، جامعه از حیث ذهنیت، انتظارات و هنجارها تحول پیدا کرد، ولی قدرت در بالا و رژیمها چندان تغییر نکرد.» بیات معتقد است که این شکاف جامعه و حاکمیت، دینامیک تازهای به این کشورها داده که ما هنوز از آینده یا پیامد آن مطلع نیستیم.
او همچنین از انقلابهای افقی میگوید که در تعبیر قرن بیستمیِ انقلاب، انقلاب نیستند بلکه نوعی «اِصقلاب» (Refolution) هستند که تغییر چندانی در نظام سیاسی کشور یا در دولت و در رویه حکومتمداری و در ترکیب نخبگان سیاسی و اقتصادی ایجاد نمیکند. درواقع، «این خیزشها به انقلاب در معنای تغییر معنادار در نظام سیاسی و اجتماعی منجر نمیشود و بهجای انقلاب، درواقع ترس از انقلاب را بهشدت در بین الیتهای جامعه به وجود میآورد، به طوری که الیتها و حاکمان در اولین فرصت دست به سیاستهای ضدانقلابی و امنیتیکردن فضای سیاسی و اجتماعی میزنند. در حالی که کنشگران اصقلابها دلشان میخواهد که خیزشها، رژیمهای موجود را وادار به اصلاحات معناداری بکند، ولی چون فاقد سازماندهی یا رهبری منسجم و مسئول و یا نیروی سخت یا نظامی هستند، اغلب آنها قادر نیستند رژیمها را وادار به اصلاحات مورد نظرشان کنند. بنابراین، اصقلابها عملاً در ایجاد اصلاحات سیاسی ناکام میمانند. ولی وقوع رخداد خیزش و اصقلاب، بهویژه اگر گسترده و عمیق باشد، میتواند منجر به تغییرات قابلتوجهی در سطح جامعه، ذهنیتها، هنجارها و برخی کنشهای اجتماعی شود».
انتهای پیام
نظرات