• سه‌شنبه / ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۱:۳۹
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1404032012719
  • منبع : روابط عمومی برنامه

یادکردی از شهید آیت الله محمدرضا سعیدی؛

مردی که تجلی ایمان راسخ و انقلابی بود

مردی که تجلی ایمان راسخ و انقلابی بود

در حین شکنجه و کتک خوردن، عمامه پدرم از سر ایشان می‌افتد، جالب است آخرین درسی که استاد آن موقع در حین کتک خوردن به پدر من می‌دهند؛ این است که به او می‌گوید؛ سید عمامه‌ات را جمع کن. این لباس از جدت به تو به ارث رسیده است.

به گزارش ایسنا، سیدمحمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۰۸ ه‍. ش در نوقان مشهد متولد شد. در کودکی مادرش را از دست داد. پدرش سید احمد از روحانیون و وعاظ منطقه بود.پس از گذراندن دروس ابتدایی نزد پدر، تحصیل رسمی حوزه را در مشهد آغاز و در سال ۱۳۳۰ ش برای ادامه تحصیل به قم رفت. در ۲۱ سالگی با خدیجه طباطبائی شیرازی از نوادگان میرزای شیرازی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پنج پسر و چهار دختر بود. سید محمد سعیدی تولیت حرم حضرت معصومه (س) و سید محسن سعیدی نماینده مردم ایلام در مجلس خبرگان رهبری از فرزندان او هستند.

فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی

شهید سعیدی در اواخر دهه ۳۰ شمسی برای سفر تبلیغی به‌اتفاق آیات ابوالقاسم خزعلی، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی و علی دوانی به خوزستان رفته بود و در خسروآباد آبادان انتقاداتی به حکومت پهلوی مطرح کرد که باعث شد تا وی مدتی زندانی شود...

پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی، سعیدی از مطرح کنندگان مرجعیت امام خمینی بود. وی در جریان مخالفت امام خمینی با «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی»، «انقلاب سفید» و لایحه مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا (کاپیتولاسیون) از حامیان امام خمینی بود.

پس از تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه، سعیدی به همراه تعدادی از فضلای حوزه قم در نامه‎ای به هویدا در ۳۰ مهر ۱۳۴۴ ش خواستار بازگرداندن ایشان به ایران شدند؛ سپس سعیدی به عراق و به نجف اشرف رفت. او معتقد بود که امام را باید به حوزه علمیه نجف شناساند. وی در یکی از مدارس علمیه در چند جلسه به معرفی امام خمینی پرداخت.

آیت‌الله سعیدی در سال ۱۳۴۴ ش به دعوت اهالی منطقه غیاثی در جنوب تهران به این شهر نقل‌مکان کرده، فعالیت خود را در مسجد موسی بن جعفر (ع) ادامه می‌دهد. تأسیس حوزه علمیه، تشکیل کلاس برای بانوان، تشکیل گروه امربه‌معروف و نهی از منکر و تأسیس کتابخانه از فعالیت‌های وی در این دوره است.

شهید سعیدی در این سال‌ها سخنرانی‌های سیاسی انجام می‌داد و از امام خمینی دفاع و از حکومت پهلوی انتقاد می‌کرد.

نگرش

شهید سعیدی در یکی از بازجویی‌های ساواک منبع اصلی دیدگاه‌های خود را اسلام و انگیزه اصلی‌اش برای مبارزه با رژیم شاه را ترویج دین و احکام الهی اعلام می‌کند. وی رژیم شاه را رژیمی ظالم، مروج فساد و بی‌عفتی در جامعه و نابودکننده اسلام و مظاهر دینی در جامعه می‌دانست. روحانیون را هم از حافظان و مروجان دین دانسته که همواره در مقابل ظلم می‌ایستند. جدایی انداختن بین مردم و روحانیت را نیز از توطئه‌های دشمنان می‌دانست.

دستگیری

شهید سعیدی پس از اعلام خبر مربوط به کنسرسیوم سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران در اردیبهشت ۱۳۴۹ ش، با آن مخالفت کرد و آن را مصیبتی بزرگتر از نهضت تنباکو و کاپیتولاسیون اعلام کرد  و در این رابطه نامه‌هایی به علما نوشت و ساواک در ۱۱ خرداد ۱۳۴۹ وی را دستگیر کرد.

شهادت

وی پس از شکنجه در زندان «قزل‌قلعه» در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ در ۴۱ سالگی به شهادت رسید. ساواک به‌منظور ایجاد ارعاب در بین مبارزان، شهادت او را در مقاطعی خودکشی، خونریزی لوزالمعده یا سکته قلبی جلوه داد. به نقل زندانیان پس از قطع برق و ایجاد تاریکی تعدادی ناشناس به سلول وی رفته و پس از درگیری وی را به شهادت رساندند.

روایت سیده زهرا صالحی، فرزند شهید حجت‌الاسلام سید مجتبی صالحی خوانساری

پدر من از ابتدای جوانی از شاگردان آیت‌الله سعیدی بودند و کلا مسیر مبارزه، تربیت دینی و سیاسی و انقلابی پدر من توسط آیت‌الله سعیدی انجام شد. من دو سال بعد از شهادت آیت‌الله سعیدی به دنیا آمدم. می داتم که پدرم همراه شهید آیت‌الله سعیدی سال ۱۳۴۶ یا ۱۳۴۷، به‌صورت قاچاق از مرز خارج می‌شوند و به نجف می‌روند برای دیدار با حضرت امام.پدرم جزء کسانی بودند که آخرین باری که آیت‌الله سعیدی دستگیر می‌شوند و از زندان ساواک بیرون نمی‌آیند، همراه استاد دستگیر می‌شوند.در زندان وقتی مورد شکنجه واقع می‌شوند استاد سعیدی تمام‌کارهایی که ایشان انجام داده بود را بر عهده می‌گیرند و در واقع بیان می‌کنند که ایشان جرمی ندارد جزء این‌که شاگرد بنده هستند. پدرم، موقع دستگیر شدن لباس روحانیت بر تن داشتند و با همان لباس و در برابر چشم استاد خود آیت‌الله سعیدی، بر روی صندلی توسط ساواک شکنجه می‌شوند.

در حین شکنجه و کتک خوردن، عمامه پدرم از سر ایشان می‌افتد، جالب است آخرین درسی که استاد آن موقع در حین کتک خوردن به پدر من می‌دهند؛ این است که به پدر من می‌گوید؛ سید عمامه‌ات را جمع کن. این لباس از جدت به تو به ارث رسیده است. قطعاً در آن لحظه پدرم قادر به انجام این کار نبوده ولی در همان لحظات نیز استاد از دادن روحیه به شاگرد خود و درس دادن به او و دعوتش به صبر و استقامت بر اساس اعتقادات دینی خود غافل نمی‌شود.

ادامه دادن راه استاد

پدرم فعالیت‌های سیاسی داشتند ولی بعدازاینکه شهید سعیدی در سال ۱۳۴۹ شهید می‌شوند، خیلی از فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی که شهید سعیدی داشتند، در رده مسئولیت‌های پدرم قرار می‌گیرد. همان فعالیت‌ها را در منطقه نیروی هوایی تهران و در حسینیه خوانساری‌ها ادامه می‌دهند و در منطقه آهنگ که الآن به شهید محلاتی معروف است، آن فعالیت‌هایی که آیت‌الله سعیدی داشتند، بر عهده ایشان قرار گرفت.

در زمان جنگ هم فعالیت‌های مختلفی در جهت پشتیبانی از جنگ در همان مناطق داشتند و نهایتاً در سال ۱۳۶۲ در کردستان و در جوانرود تحت کمین دشمن قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد. بنابراین، استاد سعیدی شاگردهایش را نه‌فقط به‌صورت نظری بلکه در عمل آموزش می‌داد. درواقع، یک الگوی نظری و عملی بودند. شخصیت شهید سعیدی را شاید خیلی‌ها نشناسند ولی از جمله روحانی‌های آگاهی بوده که آن زمان می‌آید و ماهیت صهیونیست را به شکلی معرفی می‌کند که منجر به شهادت ایشان می‌شود.بنابراین از دل این شخصیت بارز و اثرگذار چنین شاگردان مبارزی تحویل جامعه داده می‌شود. واقعاً این روحیه مبارزاتی و انقلابی پدرم، محصول تربیت شهید سعیدی است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha