به گزارش ایسنا، این نمایشگاه که عصر پنجشنبه ۲۲ آبانماه در گالری سوهام افتتاح شد، تا ۳۰ آبان ادامه دارد و در نخستین روز با حضور جمعی از هنرمندان حوزه تجسمی همراه بود.
آصف ابراهیمی در این آثار با استفاده از تکنیک اکریلیک روی بوم، لایهگذاریهای خشن، بافتهای فرسوده و طیفی از خاکستریها و رنگهای سرد، بدنهایی ترکیبی را در کنار تنههای فرسوده درختان قرار داده است؛ بدنهایی میان انسان، ماشین و حیوان که نه بهطور کامل انسانیاند و نه تماماً ماشینی. درخت در این جهان تصویری، صرفاً پسزمینه نیست؛ گاه ناظر، گاه راوی و گاه همسنگ فیگورهای هیبرید ظاهر میشود و بار خاطره و زمان را بر پوست و تنه خود حمل میکند.
در حاشیه این نمایشگاه، با آصف ابراهیمی درباره برخی محورهای مفهومی «هوش خاکستری» گفتوگو کردیم.
او درباره نسبت انسان، ربات و حیوان در بدنهای هیبریدی این مجموعه، به ایسنا گفت: برای من این بدنهای هیبریدی نه صرفاً ادامه انساناند و نه صرفاً تولدی از دل ماشین؛ آنها نقاطِ تلاقیاند، ردپایی از انسان، پژواکِ ماشینی و بازماندهای از حیاتِ جانوری. اگر بخواهم دقیق بگویم، اینها گونهای میانوَند هستند، موجوداتی که از همنشینی لایههای حافظه، کارکرد و احساس و اندیشه شکل گرفتهاند. هدفم بیانِ این بود که مرزها محصور و قطعی نیستند؛ انسان میتواند در سازوکار تبدیل شود و ماشین نیز اثرِ تجربه و خاطره را به خود بگیرد. بنابراین نه کاملاً ادامه انساناند و نه کاملاً گونهٔ تازه، بلکه بیانِ همزیستیِ ناگزیرِ این سهگانه است.

ابراهیمی در پاسخ به این پرسش که درخت در این مجموعه چه کارکردی دارد و آیا صرفاً پسزمینه است یا سوژهای هموزن انسان و ماشین، افزود: درخت برای من پسزمینه نیست؛ درخت خودِ ناظر و راوی است و گاهی همسنگِ دیگر اجزا. تنههای کهنه و فرسوده و زخمخورده، حاملِ لایههایی از تاریخ، خاطره و محدودیتاند که با فیگورهای هیبرید گفتوگو میکنند. در برخی تابلوها درخت فضایی پسزمینه میسازد، اما غالباً شریکِ عمل است؛ همچون شاهدی که با پوست و بافتش روایت را به پیش میبرد.

او درباره انتخاب پالت سرد و خاکستری و نسبت آن با فضای مفهومی آثار هم گفت: پالت خاکستری نتیجه نیازی نمادین و فرمی بود؛ خاکستری تواناییِ نشاندادنِ فاصله، فنّاوری و همزمان آواز مرگزیست را دارد. همچنین امکانِ قرار دادنِ لکههای کوچکِ رنگِ گرم را فراهم میکند تا همان لکهها مانند صدای خاطره عمل کنند. بخشی از این انتخاب از پیش در ذهنم بود، اما بسیاری از حالاتِ رنگی در خلال کار و مواجهه با بافتها و لایهها خود را کشف کردند؛ یعنی ایده کلی بود، اما فرمول نهایی در فرایند شکل گرفت.
ابراهیمی درباره تکنیکها و متریالهایی که برای ایجاد سطوح فرسوده و خراشخورده در این مجموعه به کار گرفته، توضیح داد: برای ایجادِ سطوح فرسوده از ترکیبِ لایهگذاریِ خمیر، پودر سنگ، چسب چوب، سیمان، چسب بسکت و موادِ بازتابدهنده استفاده کردم، همراه با کاردک، سابیدن، خراش و گاهی اکسیداسیونِ کنترلشده روی فلزات یا آلیاژهای سطحی. بعضی نقاط را با پاپیهماشه متراکم و سپس ساییدگیِ هدفمند فرسوده کردم تا حسِ زمان بگیرد. این فرسودگی بهعنوانِ نشانهای از آیندهٔ فرسوده است؛ آیندهای که مدرن بودنش را با آثار زمان و خاطره میپوشاند، آیندهای که در آن تکنولوژی و طبیعت هر دو اثرِ فرسایش را حمل میکنند.

این نقاش در پاسخ به این پرسش که در روند شکلگیری آثار «هوش خاکستری»، ایده و متن جلوتر بوده یا تصویر و تجربه نقاشانه، گفت: روند برای من دیالکتیکی است؛ یک ایده نامشخص، مثلاً صدای آینده، فضا را باز میکند، اما خودِ تابلوها با تصویرِ مستقیم و آزمونِ فرم پاسخ میدهند. معمولاً ایدهای کلی هست که مسیر میدهد، ولی خودِ تصویر در حین کار جزئیاتِ روایت، لحن و حتی متنِ پنهان را شکل میدهد. به عبارت دیگر: ایده مسیر میسازد، تصویر راه را کشف میکند و متن، روایت را از دلِ آن کشف برمیآورد.

او همچنین درباره تلاش برای فاصله گرفتن از کلیشههای بصری ژانر علمی، تخیلی و تصویرهای رایج رباتیک، افزود: بله، آگاهانه تلاش کردم از نمادهای رایجِ رباتیک، بدنهای شفافِ مرسوم، چراغهای نئونیِ صرف و فرمهای تقلیلیافته صنعتی فاصله بگیرم. این فاصلهگذاری از طریق تلفیقِ عناصرِ آشنای طبیعی (پوست درخت، پرنده، فرسودگی) با اجزای مکانیکیِ نامعمول و مبهم بهدست آمد؛ یعنی بهجای نمایشِ رباتِ کلاسیک، موجوداتی نمایش دادم که صنعتی هستند اما از دلِ تجربه زیستی تغذیه میکنند. همین ترکیبِ غریب باعث شد تصویر از کلیشه عبور کند و حسِ تازگی پیدا کند.
در بخش پایانی این گفتوگو، او جایگاه «هوش خاکستری» را در کارنامه شخصی خود و امکان ادامه این جهان تصویری در مدیومهای دیگر چنین توصیف کرد: برای من این مجموعه هم ادامه یک دغدغه همیشگی و هم پلهای نو است. از یکسو امتدادِ پرسشهای سابقم درباره ناخودآگاه، خلأ و رابطه انسان و طبیعت است، و از سوی دیگر راهی نو در فرم و مدیوم باز کرده که امکانِ گسترش دارد. قطعاً این جهان تصویری را میخواهم به مدیومهای دیگر هم ببرم؛ اجراهای حجمی، پاپیهماشه، برنز، آلومینیوم یا سازههای ترکیبی که بتوانند جسم و صدا را همزمان داشته باشند، تا صدای آینده را از چند کانال به مخاطب برسانم.
نمایشگاه «هوش خاکستری» تا ۳۰ آبانماه در گالری سوهام، واقع در تهران، خیابان سهروردی شمالی، کوچه مهاجر، پلاک ۲، واحد یک (جنب موزه رضا عباسی) برپاست و علاقهمندان میتوانند در روزهای برگزاری نمایشگاه از این مجموعه دیدن کنند.
همچنین نشست تخصصی نمایشگاه نقاشی «هوش خاکستری» با آثار آصف ابراهیمی، روز پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴ از ساعت ۱۶ در گالری برگزار میشود؛ نشستی که با حضور سعید حقیر و رحیم خشتو، به واکاوی لایههای مفهومی و تصویری این مجموعه و نسبت آن با هوش ماشینی، زوال طبیعت و آینده انسان میپردازد. «هوش خاکستری / Grey Intelligence» بر اساس طرح و کیوریتوری آرزو آزادی (اکرمالسادات شرق آزادی) شکل گرفته و او در این پروژه، بومهای ابراهیمی را چون «خاطرهای از زمین» میخواند که زیر فشار تکنولوژی و فرسایش محیطزیست زخمی شده و اکنون در گفتوگویی نمادین میان تنههای درختان، بدنهای سایبورگی و مخاطب، امکانهای تازهای برای حیات جستوجو میکند.

انتهای پیام


نظرات