در مراسم بزرگداشت روز فردوسي كه عصر روز گذشته (يكشنبه، 25 ارديبهشتماه) برگزار شد، محمدعلي اسلامي ندوشن «شاهنامه» را كتاب اول ايران خواند.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در نشست «فردوسي و هويت ملي» كه از سوي مديريت پژوهشي دانشگاه پيام نور و با همكاري انجمن علمي ادبيات فارسي در سالن اجتماعات پارك ورشو برپا شد، اسلامي ندوشن در سخناني گفت: تاكنون كتابهاي زيادي در ايران نوشته شده؛ اما فقط يك كتاب است كه در رأس همه كتابها قرار دارد و آن شاهنامه است. اين كتابي است كه نقش اول را در ايران داشته و در جهان، هيچ شاهكار ادبي را نديدهايم كه در سرنوشت ملتي تغيير ايجاد كند؛ اما شاهنامه سرنوشت ايران را تغيير داد. اگر شاهنامه گفته نشده بود، ما كشور ديگري ميشديم. اين را كه چه ميشد، نميتوان با قوه تخيل مشخص كرد؛ اما گذشته خود را فراموش ميكرديم.
اين نويسنده و پژوهشگر افزود: ايران دوره پرباري را طي كرده بود؛ اما اگر شاهنامه نبود، اين دوران فراموش ميشد. كتابهاي تاريخي ديگري نيز نوشته شدهاند؛ اما اين كتابها قادر نبودند نيمه اول تاريخ ايران را به نيمه دوم آن وصل كنند و در نتيجه، ما روشن نميشديم كه ايراني چگونه فكر ميكرده و چه چيزهايي از نظر او روا بوده و چه چيزهايي روا نبوده است. ما اكنون ميدانيم گذشتگانمان چه مردماني بودهاند.
اسلامي ندوشن تأكيد كرد: شاهنامه روي نقطه اصلي بشري دست گذاشته و آن جدال نيكي با بدي است. تفكر شاهنامه بر اين محور است كه عاقبت بايد با كوششهاي بسيار، نيكي بر بدي موفق شود. خوبي و بدي دائم در حال كشاكش هستند. در جامعهي خوب، مردم به خوبي گرايش دارند؛ اما يك جامعه كمتمدن و نارسا بشر را رها ميكند كه به هر سو كه ميخواهد، برود. اين مرحله خير و شر در زندگي انسان جريان دارد و شاهنامه اصل قضيه را گرفته و كتاب را نبرد نيكي و بدي كرده است.
او در ادامه افزود: كلمه مهم و اصلي كه در شاهنامه به كار برده ميشود، «خرد» است. كتاب با نام خداوند جان و خرد آغاز ميشود. خرد خودش كلمه پرمعنا و در عين حال رسايي است كه نشان ميدهد خرد به چه گفته ميشود. خرد را مجموع دريافتها و تجربههاي انساني در كل تاريخ دانستهاند كه وقتي آن را بفشاريد، چكيده و عصارهاش، خرد انساني است كه مانند چراغ راهنمايي، راه را روشن ميكند. شاهنامه هم با خرد آغاز ميشود و راهي را براي يك زندگي شايسته بر سر راه قرار ميدهد. در مقابل خرد، آز قرار دارد؛ يعني سركشيهاي عنانگسيخته بشر كه ميخواهد همه چيز را به ميل خود انجام دهد. شاهنامه اين ادعا را دارد كه ميتواند راه پيروزي خرد بر آز را نشان بدهد. شاهنامه جنگ نيكي با بدي است و عناصر را در مقابل هم قرار ميدهد. در دوره اساطيري شاهنامه، ضحاك نماينده آز انساني است و مارهاي بر دوش او علامت شر و بدي در درون انسان است. اين مارها را بايد خوراك داد و خوراك آنها مغز سر جوانان ايران است. اينها همه جنبهي كنايي و سمبوليك دارند؛ يعني نسل بشر بايد به سمت نابودي رود و آنقدر جوان بايد كشته شود تا يك عمر ضحاكي باقي بماند.
اسلامي ندوشن در ادامه عنوان كرد: در مقابل اين شر، يك عنصر متقابل وجود دارد كه آن را ميتوان فريدون و كاوه دانست. كاوه نماينده طبقه زحمتكش و كارگر و پيشهور است كه از وسط جامعهي بشري سر برميآورد. اينها عمدي دارند. در كنار كاوه، فريدون قرار دارد. فريدون جواني است كه ضحاك ميخواهد او را به دام بياندازد و بكشد، او نماينده طبقه فرهيخته است؛ اما او و كاوه بايد يكديگر را كامل كنند، اين دو با هم در مقابل نماينده بدي قرار ميگيرند و يك نهضت ضدبدي و ضدضحاك را به وجود ميآورند كه حكومت ضحاك را از بين ميبرد. اين اتحاد ميان طبقه كارگر و فرهيخته، آغاز شاهنامه است؛ اما با رفتن ضحاك، اين برخورد نيروي بدي ادامه مييابد.
اين شاهنامهپژوه در ادامه اين سؤال را طرح كرد كه چرا بايد برخورد خوبي و بدي ادامه پيدا كند و افزود: زندگي برخورد اضداد است. اگر ضدها نباشد، زندگي از كشش و كوشش بازميماند. ضد لازمه اين است كه تحرك زندگي به كار بيافتد. در كائنات هم به همين صورت است؛ در مقابل روز، شب است، در مقابل تابستان، زمستان و در مقابل بلندي، پستي قرار دارد. پسران فريدون دو تيره ميشوند؛ يكي مانند ايرج نماينده خوبي و يكي مانند تور، نماينده بدي ميشود. بعد از اين مرحله، موضوع جنگ ايران و توران پيش ميآيد كه ايرانيها نماينده خوبي و تورانيها نماينده بدي هستند. شاهنامه طرفدار ايرانيها نيست؛ از حق طرفداري ميكند. ايرج كشته شده و ايرانيها حق دارند به انتقام برخيزند.
او همچنين عنوان كرد: فردوسي ميخواهد بگويد ملتها گناهكار نيستند و اين دولتها هستند كه گناهكارند. مردم توران گناهكار نيستند و اين سران كشورها هستند كه كل مردم را به زحمت مياندازند؛ اما در نهايت خوبي بر بدي پيروز ميشود و آخرين پادشاه توران كه افراسياب است، به دست نوه خود، كيخسرو كشته ميشود و جنگ به پايان ميرسد. اينكه ميگويند شاهنامه آخرش خوش است، منظور همين است كه در پايان همه جنگها، خوبي بر بدي پيروز ميشود.
اسلامي ندوشن متذكر شد: نام مردم كاوه در شاهنامه بسيار مهم است، اين يك انقلاب فردي نبوده است كه سرداري در مقابل سرداري باشد؛ بلكه قيامي مردمي به سركردگي كاوه بوده است. مردم قيام ميكنند، در خيابانها ميريزند و با خيزش خود، حكومت ضحاك را سرنگون ميكنند. چرم پاره كاوه را بر سر چوب ميكنند و اين علم قيام ميشود و درفشي كاوياني ميشود كه نشانه استقلال يك كشور ميشود.
او با اشاره به اتفاقات اخير در منطقه تصريح كرد: در تونس و مصر نيز اتفاقاتي رخ داده است كه يادآور دوران اساطير در ايران است و غناي تفكر ايراني به اين صورت بوده كه اين مسائل را در خود فشرده است. من از اينرو گفتم شاهنامه كتاب اول است؛ زيرا اساس و ذات بشري را مورد بررسي قرار داده است و جامعيتي را در خودش دارد. هر ملتي يك كتاب شاهكار داشته؛ اما ما چندين اثر بزرگ داريم كه اول آنها، شاهنامه بوده و اگر آن نميآمد، شايد كتابهاي ديگر هم نميآمدند. سعدي بوستان را بر همان وزني كه در شاهنامه آمده، سروده است. حافظ هم شاهنامهاي كوچك است كه نام اشخاصي چون منوچهر، كاووس، فريدون و جمشيد را در خود آورده است كه اگر شاهنامه نبود، اين نامها فراموش ميشدند. مانند چيزي كه در كشورهاي عربي چون مصر، سوريه و اردن اتفاق افتاده، اين كشورها تاريخ عظيمي دارند كه فراموش شده است؛ اما در ايران اين نامها به بركت شاهنامه زنده مانده است.
همچنين فريدون جنيدي، ديگر سخنران اين مراسم، با تبريك روز پايان سرايش شاهنامه، به خواندن بيتي از انوري پرداخت با اين مضمون كه «آفرين بر روان فردوسي...» و عنوان كرد: شاعران همواره با هم نوعي عناد داشتند؛ اما اين بيت از انوري نشاندهنده جايگاه فردوسي است. انوري بيگمان يك نسخه دستنخورده شاهنامه را در دست داشته است كه اينگونه براي فردوسي ميسرايد.
اين شاهنامهپژوه در ادامه به برخي از بيتهاي افزوده شاهنامه اشاره كرد و گفت: اين بيتها كه همگي سست هستند، نشاندهنده ارزش كار فردوسي هستند و من امروز را به فرزندان ايران خجستهباد ميگويم.
او سپس به رازهاي موجود در شاهنامه اشاره كرد و گفت: شاهنامه افسانه و اسطوره نيست؛ بلكه دقيقترين تاريخ ايران است. اينها در تاريخ حقير اروپا نميگنجد. وقتي آنها ميبينند تاريخشان آنقدر كوچك است، بايد به دروغپردازي روي بياورند، ميگويند آرياييها قومي وحشي بودند كه به ايران آمده و همه ايرانيها را كشتهاند و نام خود را به ايران دادهاند. در حاليكه خود فردوسي گفته است كه شاهنامه اسطوره نيست و همه آن چيزهايي كه در شاهنامه آمده، از برگهايي جمعآوري شده كه همه تاريخ ايران را تشكيل ميدهند؛ بنابراين بسياري از حرفهايي كه در اين كتاب آمده است، از علوم دقيق و آگاهيهاي مردم ايران خبر ميدهد.
جنيدي در پايان تأكيد كرد: اين بد است براي ما كه از اروپاييان نوخاسته تقليد كنيم. ما بايد بدانيم پدران ما چه كارهايي كردهاند و بايد چه كارهايي را انجام دهيم تا فرزندان آنها باشيم.
انتهاي پيام
نظرات