فریدون صدیقی درباره وضعیت بحرانی مطبوعات ایران و همچنین سرنوشت نامعلوم ۹۳ درصد کاغذ وارداتی با ارز دولتی، مطرح کرد: از این مساله تعجب نمیکنم، در چنین فضایی ممکن است کاغذ هم گم شده باشد. مثل خیلی از گمشدههای دیگر باعث تأسف است! مثل دلارهای گم شده، مثل دکل گمشده، مثل خاوری رئیس بانک مرکزی و ….
این استاد روزنامهنگاری در گفتوگویی با ایسنا با بیان این نکته که کاغذ گم شده هم مثل دکل گمشده است و تعجبی ندارد، در عین حال یادآور شد: عمیقاً متأسفم از اینکه وقتی مطبوعات را در مضیقه قرار میدهیم معنی آن این است که میخواهیم نشر و اطلاعرسانی را زیر فشار قرار دهیم که نتیجه اش به حداقل رسانی اطلاعرسانی است و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند معنی آن است که کل مراکز آموزشی و دانشکدههای روزنامهنگاری ما دانشجویانی تربیت میکنند که متأسفانه بعد از فارغ التحضیلی کاری برایشان کاری وجود ندارد چوت تعداد خبرگزاریها و سایتها هم معدود است و آنها هم مسائل و مشکلات خودشان را دارند.
وی گفت: گزارش آقای انتظامی، رئیس کارگروه تأمین کاغذ برای رسانهها حاکی از این است که حجم کاغذی که وارد شده است و ارزی که به آن اختصاص داده شده، آن چیزی نیست که اعلام شده است.
این روزنامهنگار باسابقه در ادامه به نقل قولی از حسن نمکدوست، استاد ارتباطات و روزنامهنگار اشاره کرد که در آن عنوان شده است، حجم کاغذ روزنامه با ارز مصرفی از زمان آغاز فعالیت کارگروه تا اسفند ۹۷ فقط ۴ درصد رقمی است که کارگروه کاغذ تأیید کرده است؛ یعنی حدود سه هزار و ۹۰۰ تن به قیمت سه میلیون و ۶۵۰ هزار دلار. یعنی ۹۶ درصد کاغذ مورد تأیید، اصلاً وارد نشده است. به بیان دیگر کارگروه با حدود ۸۰ درصد تقاضا برای واردات کاغذ موافقت کرده است اما در مسیر وزارت صنعت معدن تجارت و به خصوص بانک مرکزی مقدار مورد نظر کاهش پیدا کرده است و کاغذ وارداتی روزنامه در عمل از صدهزار تن به رقم ناچیزی حدود ۳ هزار و ۹۰۰ تن رسیده است.
صدیقی سپس مطرح کرد: بر اساس آمار ارائه شده که البته اگر درست باشد چیزی به اسم مافیای کاغذ معنی پیدا نمیکند. مقصود از این حجم کاغذ روزنامه وارداتی اختصاص یافته، از زمان شکلگیری کارگروه ساماندهی واردات کاغذ تا ۲۰ بهمن ۹۷ بوده است؛ بنابراین اگر آن گمشدگی به این بخش مربوط باشد باید گفت اصلاً کاغذی وارد نشده است که گم شود و پولی تخصیص داده نشده است. البته در بازار سوداگر، بازاری که ارزها در چرخه کارکردشان تبدیل به ریال میشوند و تغییر قیمت میدهند و بازار آزاد برای فروش آن وجود دارد، در شرایطی که ما بیش از ۳۰ میلیارد دلار کالا صادر کردهایم اما برگشتی برای ما حدود ۱۰ میلیارد بوده است و ۲۰ میلیارد دیگر نمیدانیم کجا رفت، در چنین فضایی ممکن است کاغذ هم گم شده باشد. مثل خیلی از گمشدههای دیگر باعث تأسف است مثل دلارهای گم شده، مثل دکل گمشده، مثل خاوری رئیس بانک مرکزی و...
وی سپس مطرح کرد: دغدغه افزون بر این اتفاقات این است که مردم را به نخواندن، ندیدن و نشنیدن رسانهها عادت میدهیم در واقع مخاطبان رسانههای داخلی را غیرمستقیم به فضای مجازی هدایت میکنیم. من هم اکنون دغدغه این را دارم که برای سال آینده تحصیلی برای چاپ کتابهای درسی کاغذ وجود نداشته باشد.
این استاد روزنامهنگاری در بخش دیگری از گفتوگوی خود، به بحران کاغذ به وضعیت ناگوار روزنامهها اشاره کرد و گفت: کم شدن صفحات روزنامهها و کاهش تیراژ آنها بخشی از این اتفاق ناگوار است. شما اگر یک ساعت بیرون بروید مثل امروز که من رفتم، بعد از گذشتن از پنج دکه تنها در یکی از آنها موفق شدم یک نسخه روزنامه روزنامه ایران را ببینم و از روزنامه همشهری و جام جم هیچ خبری نبود. متأسفانه روزنامههای دیگر هم همین سرنوشت را دارند. به نظر میآید وقتی ما روزنامه را رنجور میکنیم، معنی آن این است که نیروی انسانی که کار میکند تولید خبر، تحلیل و گزارش و مصاحبه میکند را هم باید به ناچار تعدیل کنیم. بسی امیدوارم نسلهای بعد از من، آقای قاضیزاده و آقای فرقانی بتوانند به بازنشستگی در روزنامهها نائل آیند نه اینکه ناچار به ترک حرفهی مورد علاقهشان شوند.
فریدون صدیقی در بخش پایانی گفتوگوی خود یادآور شد: وضع کنونی رسانهها و متأسفانه عدم استقبال پرشور مخاطبان از رسانهها گویای این واقعیت هم هست که فضای کنونی دستخوش تکانههایی چون گرانی دلار، بیفرجامی برجام و پدیدههای یک شبه فرهنگی چون ساسی مانکن و نظایر آن شود.
انتهای پیام
نظرات