به گزارش خبرنگار ایسنا، نشست «ارتباطات در جهان بیش رسانهای شده» انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات به مناسبت روز جهانی ارتباطات با سخنرانی علی ربیعی ـ رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، مسعود کوثری ـ عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مهدی منتظرقائم ـ عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و اعظم ده صوفیانی ـ دکتری علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی صبح یکشنبه ـ ۲۷ اردیبهشت ماه ـ برگزار شد.
چالش با مدرنیته و سنت
کوثری ـ عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ـ در بخشی از این نشست با بیان اینکه در حوزه جامعهشناسی، بیشتر مدرنیته مورد توجهش بوده است، اینکه دعوای سر مدرنیته ایران به کجا میرسد، به چالش مدرنیته آمرانه و سنت آمرانه پرداخت و توضیح داد: مدرنیته ایران طبق نوشتارهایی که نوشته میشود، مظنون و مشکوک هست. دوران پهلوی اول و دوم متهم به مدرنیته آمرانه است؛ چراکه آن را بدون توجه به خواست و نیازهای مردم انجام دادند. این سخن تا حدودی درست است اما چالشی که الان وجود دارد، سنت آمرانه است. در حالی که در بحثهای مدرنیته چه از نگاه فلسفی و چه از نگاه جامعهشناسی، خالق سنت هم مدرنیته است؛ یعنی قبل از مدرنیته، سنتی وجود نداشته و کسی احساس نمیکرده در یک جهانی سنتی است. سنت و مدرنیته در یک لحظه تولد پیدا میکنند و در آن لحظه خطکشی بین ماقبل سنت و مابعدش که مدرنیته است، ایجاد میشود؛ بنابراین همواره یک دیالکتیک بین این دو وجود دارد.
تبعات سنت آمرانه
این استاد دانشگاه تهران، افزود: ما میخواهیم سنت نابی را پیدا کنیم که بخشی از آن، سنتهای ماقبل مدرنیته در ایران مثل حوض آب و هندونهای است که در آن انداخته می شود. ماهی قرمز و خانه آجر سهسانتی و مادربزرگی است که گیسش سفید شده و مثلا روسری دارد. شما نمونههای آن را در سریالها میبینید. حال ترکیبی از اینها را میخواهیم به مردم تحمیل کنیم و این جایی است که ما مشکل پیدا میکنیم و اگرچه کسانی که حداقل در دوران قبل از انقلاب به حمایت از سنتگرایی معروفاند، سنت را در مقابل مدرنیته مطرح کردند این مشکل را به وجود آوردند که این سنت دقیقا کجاست که به نظرم این سنت جز در رابطه مطرح نمیشود و قابل فهم نیست و ضمن اینکه در دوران معاصر تبدیل به یک سنت آمرانه شده و این سنت آمرانه در مواقعی بیرون میزند.
کوثری با پیوند دادن موضوع یادشده با «فضای جریانها»یی که کاستلز از آن سخن میگوید، گفت: آیا اصلا جامعه و تمدن و سرزمین به مفهوم سابقش وجود دارد که به نظر من وجود ندارد. آن چیزی که ما در آن زندگی میکنیم فرآیندی ساخته شده از فضای جریانهاست، تعاملاتی است که الان بیش از پیش دارد به فضای مجازی منتقل میشود؛ بنابراین ما با یک سطح دیگری از مدرنیته الان مواجه میشویم؛ سطحی که صرفا به مفهوم سنتی خودش و به آن اقلیمی که ما داریم برنمیگردد. آن چیزهایی که ما به عنوان سنت میشناسیم یا به عنوان میراث میشناسیم، حتی این میراث دیگر به یک معنا مثلاً تختجمشید نیست، پس جامعه در این نگاه جدید وارد یک ترکیب از واقعیت و فضای مجازی شده است. یک ترکیبی که دیگر ما را با یک سطح دیگر از مدرنیته مواجه میکند.
با بیفرمانی مدنی مواجهیم نه نافرمانی
او با اشاره به تاثیر هوش مصنوعی بر روابط اجتماعی روزمره ما و اشباع رسانهای گفت: جهان سوم، جهان سوم سابق نیست. با اشباع رسانهای مواجهیم؛ چیزی که کاستلز درباره آن گفت و آن فضای جریانها بود؛ البته منظورش آن فضا به مفهوم سنتی خودش نیست که ترکیبی از تعاملات ما در فضای واقعی است، بلکه یک فضایی برساخته شده از تعاملات ما در فضای مجازی است و حتی متاورس هم نیست و درست است که نمونه اعلای فضای مجازی است و شما میتوانید آنجا بروید زمین بخرید، ساختمان بسازید و تعاملاتی داشته باشید، اما خیلی بیشتر از این چیزهاست. مجموعه تعاملات، نگاه ما را نسبت به جامعه عوض کرد؛ بنابراین به نظر میرسد که خود مدرنیته هم شبیه به سابق خودش دیگر نیست و وارد یک سطح جدید شده است؛ بنابراین اگر این بحث را بپذیریم که سنت آمرانه نمیتواند جواب بدهد و ما تجلیات آن را در روزمره میبینیم، نافرمانیهایی است که عمدتا سیاسی نیست و اتفاقا غیرسیاسی است و برخاسته شده از این فضای زندگی است که ما داریم و با آن چیزی که ما در اخبار و رسانه میبینیم متفاوت است؛ حتی نافرمانی مدنی هم نیست، بیفرمانی مدنی است؛ یعنی یک نوع مقاومت به مفهوم در مقابل چیزی نیست به معنای کنار گذاشتن چیزی است و این نشان میدهد که ما در ارتباط با مردم باید وارد ساز و کار جدید بشویم.
او با اشاره به مفهوم ارتباطات حاکمیتی و با اشاره به اطلاعرسانی حادثه اخیر انفجار در بندر شهید رجایی که به باور وی خنثیترین و چندپهلوترین نوع اطلاعرسانی بوده است، گفت: ارتباطات حاکمیتی با این شیوه سنتی روابطعمومیها، اینکه جوابی بدهیم نه سیخ به سوزد نه کباب، در این شرایط رسانهای فعلی که مردم با آن در ارتباطاند جواب نمیدهد. این مسئله باعث میشود که ما با یک اخلال و یک انسداد در این ارتباط مواجه شویم.
کوثری سپس تاکید کرد: ما با یک وضع چندجانبهای مواجهیم که ارتباطات در آن مختل شده است و از طرفی هم با یک اشباع رسانهای مواجه هستیم که ترکیب اینها وضعی است که ما در آن به سر میبریم. به نظر میرسد که مهمترین پرسشی که پیشروست این است که چطور اینها را با هم پیوند بزنیم یا بتوانیم یک راه ارتباطی پیدا کنیم. بنابراین خیلی از دانشهای ارتباطی را هم باید ببوسیم و کنار بگذاریم. سوالهای ما درباره روزنامهنگاری، روابط عمومی و حتی دانش ارتباطات دیگر قدیمی و فرسوده است. نه آموزشش به درد میخورد و نه دیگر به کاری میآید. دوران این شکل اطلاعرسانی روابطعمومی و روزنامهنگاری سنتی عوض شده و ما کمی دچار گنگی و گیجی هستیم که چه باید بکنیم. این اتفاق در تئاتر هم رخ میدهد، تعداد تئاترهایی که مجوز ندارند، افزایش یافته است. و یا در سال گذشته حدود ۱۰۰ الی ۱۱۰ فیلم رسمی از مجوز وزارت ارشاد را داشتیم، همین حدود فیلم غیرمجاز هم تولید شد؛ بنابراین سینما هم در حال رفتن به یک مسیر دیگری است. به سرعت رمان و ادبیات وارد این عرصه میشود و اگر شما اجازه ندهید کاری ترجمه و چاپ شود، آن را ترجمه میکنند و در اختیار همه میگذارند. بنابراین این عرصههای تعامل، کنترل و نظارت ما بر فرهنگ و اطلاعرسانی به سرعت تغییر کرده؛ نه تنها در عرصه فرهنگ، در عرصه مطبوعات میبینید که خبرگزاریها و مطبوعات دچار یک نوع ابهامی هستند، حتی آن سایبر ژورنالیسمی که یکی دو دهه پیش آقای شکرخواه و دوستان دیگر از آن دفاع میکردند، به جایی نرسید و معلوم نبود چیست. باید در یک ترسیم جدیدی از وضعیت ایران به این مساله بپردازیم که با مدرنیته چه میخواهیم بکنیم، این مدرنیته و رابطه حاکمیت و مردم چه میشود و این فضاهایی که به سرعت دیگر زمانشان گذشته و کارآمد نیستند با آنها چه باید بکنیم؛ اینها پرسشهایی است من به آنها رسیدم و باید پاسخ داده شود.
دنبال تقویت ریشهها باشیم
به گزارش ایسنا، در ادامه نشست «ارتباطات در جهان بیش رسانهای شده» مهدی منتظرقائم ـ عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ـ در سخنانی گفت: زمانی به چیزی میرسیم که الان آمده اما ریشه آن در گذشته بوده، باید به دنبال تقویت ریشهها باشیم. اگر تقویت نکنیم تا تکنولوژی در سطح جامعه رواج پیدا کند، ریشهها را هم میسوزانیم و منقرض میکنیم. آن گمشده مفهومی که آقای دکتر کوثری مطرح کردند که آمرانه اتفاق افتاده، دقیقا مکانیزم این بوده که غرب رتوریک را تبدیل به ارتباطات سخن کرده و از قرن ۱۸ متفکرین آن در دانشگاه بودهاند و از اواخر قرن نوزدهم این ارتباطات سخن تبدیل به رشته شده است. در مدارس مذهبیها شاخهای به نام ارتباطات سخن دارند اما ما این کار را نکردیم. موقعی که مدرنیته وارد ایران میشود، روشنفکران میگویند، بروید پارلمان درست کنید همه چیز حل میشود؛ در حالی که ارتباطات سخن را ما حل نکردیم. زمانی که شما ارتباطات سخن و کلام محور ندارید و قالب سخن منحصر به خطابه شده است، منطق رشد نکرده، منطق کلامی آموزش داده نشده و این نه تنها در زندگی توده مردم که در زندگی طبقه متوسط و روشنفکران و قلم به دستان هم وارد نشده است و نظام تربیت عمومی ما از آن آموزش مبتنی بر کلام و نفوذ اجتماعی، گفتوگو، مونولوگ و دیالوگ تا اندازه زیادی عاری است، دچار خلاء و فقدان میشویم.
منتظرقائم درباره نقش رادیو و تلویزیون در زمینه ارتباطات سخن گفت: صنعت تلویزیون یا سینما، نور، دوربین و حرکت نیست. کلام سخن اندیشه، خیال، تخیل، خلاقیت، گفتگو، دیالوگ شخصیت پردازی و خیلی چیزهای دیگر است. تاریخ رمان نویسی در فارسی بعد از تاریخ مطبوعات شروع میشود. موقعی که رادیو در ایران درست میشود، پنج تا آدم ندارد که بتواند نیم ساعت در مورد ارتباطات اقناعی حرف بزند. معلوم است ما بُعد فناورانه تکنولوژی را میدانیم، آن مولفههای درونیاش را نمیدانیم و حالا بر سر دو راهی هستیم.
اشباع رسانهای در مورد جامعه ایران مصداق ندارد
او با بیان اینکه واژه اشباع رسانهای اصلا در مورد جامعه ایران مصداق ندارد، معتقد است: ما در اینجا دچار اشباع رسانهای نشدیم، چون رسانه نیستند که ما نام آن را اشباع رسانه بگذاریم؛ اشباع برای جایی است که طیف کارکردی با تعداد بسیار زیادی از بازیگران به سادگی پر شود. من هنوز موقعی که پیش نیازهای وامانده دارم، تولید انبوه به معنای اشباع نیست.
او با بیان اینکه تلویزیون ملی ما دچار مشکل است، در این زمینه تصریح کرد: ما نقد نکردیم، جهانشناسی نکردیم، بعد ماهواره که میآید برای خود کارکردی دارد، از یک امر ناقص ملی دفاع میکنیم و به ماهواره به عنوان امر برونمرزی حمله میکنیم. باید یاد بگیریم تلویزیون ملی درست کنیم و تلویزیون ملی بدون جهانشناسی و داوری و جایگاه مخاطبشناسی و مجموعهای از دانشها مگر میتواند درست باشد. من باید از چیزی دفاع کنم که خیلی از بخشهای آن درست باشد.
عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران سپس مطرح کرد: در نشر علمی ما به جایی رسیدیم که ملتِ تولیدکننده مقاله شدهایم. مجلات علمی ما حق نقد کتاب ندارند. شما الان اگر طبق قوانین آموزش عالی در مجلات علمی نقد کتاب منتشر کنید، امتیاز نشریه شما کم میشود، بیشتر نمیشود؛ پس نقد کتاب دانشگاهی کجا باید صورت بگیرد؟ نقد کتاب جزو کنش علمی نیست اما نوشتن مقاله که الان هوش مصنوعی میتواند در یک روز دو سه هزار مقاله با دادههای درست و غلط تولید کند باید مبنای تفکر علمی تلقی شود؟
روشنفکر ما در تلگرام پیج میزند!
منتظرقائم تاکید کرد: در هیچکدام از گفتوگوهای مجازی ما اشباع رسانهای صورت نگرفته است. ما باید فوریوم داشته باشیم که نداریم. شبکههای اجتماعی مجازی ۶ دسته بزرگاند و در ایران چون ما بقیه را نداریم، شبکههای بازی و شبکههای ارتباطی اجتماعی وضعیت انحصاری پیدا کردهاند. بنابراین فوریوم تخصصی ما در تلگرام رفته است. روشنفکر من الان باید باید برود و در تلگرام پیج بزند. بنابراین روشنفکر را در دام عوامگرایی گذاشتم. روشنفکر، متفکر، دانشگاهی مطلب برای پیروان و فالوورهای خودش مینویسد. این فرد مجبور نیست با آدمهای همعرض خود گفتوگو کند. سمینارهایمان نمایشی، پرفورمنس اجتماعیمان مبتی بر افکار فالوورها، نتیجه یاغی شدن و پوپولیست شدن روشنفکری میشود. ما باید فرهنگ راهاندازی فوریوم را داشته باشیم تا گفتوگوهای افقی شکل بگیرد نه گفتوگوی عمودی من با فالوورها.
ادامه دارد.
نظرات