به گزارش ایسنا، هشت روز پس از درگذشت، پیکر شهرام (علیرضا) شاهرختاش، شاعر پیشکسوت در قطعه نامآوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
در ابتدای این مراسم نگین فرهود در سخنانی گفت: رفیق زندگی شهرام شاهرختاش نبودیم اما شریک مرگش شدیم. امروز با یکی از چهرههای ادبیات این سرزمین خداحافظی میکنیم که نامش در روزگار ما شاید در غبار بود اما فردا دیگرانی خواهد آمد که از نام نازنینش گَرد بگیرند و جهانش را به تماشا بنشینند. شاعر تواناتر از مرگ است و مرگ هیچوقت هیچوقت نتوانسته است شاعر را به زانو درآورد؛ پس سلام به شهرام شاهرختاش.
شاهرختاش آخرین شاعری نیست که چنین میمیرد
علی قنبری، شاعر هم در سخنان کوتاهی گفت: شهرام شاهرختاش، شاعری از نسل سرفهها و سیگارهای بیانتها، مُرد. نه ناگهانی، نه باشکوه، آهسته تمام شد، مثل شعری که هیچوقت چاپ نشد. خانهاش بسامان نبود. نه به سبک صوفیان، به سبک فراموششدهها. خانهاش نه ماوا، که سنگر فروپاشی بود. دوستانش به دنبال گور بودند، نه دنبال خاک، خاک که همهجا هست، دنبال جایی بودند که نامش را قبول کند. دنبال یک جای خالی، پر از استخوانهای شهرت. ادارهها گفتند نه، نشان دولتی خواستند، شهرتش کافی نبود. نامه خواستند.
او در بخش دیگری از حرفهایش افزود: حالا او زیر خاک است و ما بالای خاک. فرق زیادی نیست. فقط حواسمان باشد: این آخرین شاعری نیست که چنین میمیرد.
در این مراسم پیام اسماعیل نوری علا خوانده شد که در آن به آغاز آشناییشان اشاره کرده بود در بخشی از آن آمده بود: شهرام شش سال جوانتر از من بود. یعنی اکنون که من به ۸۲ سالگی رسیدهام او باید در ۷۴ سالگی با تنهایی اتاقش خداحافظی کرده باشد. دوستی ما از ۱۳۴۴ آغاز شد و به مدت ۱۰ سال به درازا کشید.
پیامهای سیما و ساسان شاهرختاش برای برادرشان نیز در این مراسم خوانده شد.
سپس علیرضا بهنام و امین مرادی متنهایی را درباره شهرام شاهرختاش خواندند.
در ادامه اعظم کیانافراز، ناشر شعرهای شهرلم شاهرختاش متنی را که برای او نوشته بود خواند و در آن ضمن یادی از خاطرات آشنایی و دیدارهایشان به وقایعی که در یک هفته تلاش برای خاکسپاری شاعر در قطعه نامآوران پیش آمده اشاره کرده بود.
در بخشی از این متن آمده بود: شهرام شاهرختاش دریادل بود و وارسته و بیتعلق به همهچیز...
دهه ۷۰ که همهچیز را رها کرد و خودش را گم، از خانواده و همه، تا حدی که مدتها خیلیها فکر میکردند که او مرده است، اوایل دیدارهایمان گفتیم ببخشید آقا ما فکر کردیم شما از دنیا رفتهاید، خندید مثل خیلی وقتهای دیگر دیدارهایمان که خندهای به لب داشت و سرزنده بود. مگر روزی که آمد خانهمان با خواهرش سیما صحبت کرد و از مرگ برادرش در ایتالیا باخبر شد و در مراسم یداله رویایی که غم سنگینی به چهره داشت و در مسیر برگشت از رویایی گفت که رفاقت داشتند و با هم زیاد کافه ریوریا میرفتند و از مسائل فرهنگی و هنری حرف میزدند و خانه هم میرفتند و شعرهایشان را برای هم میخواندند، و نیز خاکسپاری هوشنگ چالنگی که آمد ساکت و غمگین بود.
میگفت همه رفقایم رفتهاند یا از این دنیا یا از این اینجا. از خاطرات خوبش از دهه ۴۰ و ۵۰ میگفت، از دوستی و رفاقتش با نوری علا گفت و نصرت رحمانی. از رفاقتها و کافهنشینی و شعرخوانی آخرین شعرهایشان که جوان بوده و پرشور و در رادیو، مجله فردوسی، بنیاد و آیندگان و خیلی مجلههای معتبر آن زمان نقد مینوشته و مثل خیلی از شاعران به شعر زنده بود. روزی که مجموعه کامل اشعارش را تازه چاپ کردیم و به دستش دادم و گفتم تبریک، نمیدانید چه ذوقی در چشمانش دیدم و چه خندهای بر لبانش، خوشحالم که این اتفاق در اواخر عمرش افتاد و دلخوشش بود.
در این مراسم مریم آموسا، مژگان آموسا، سپیده نیکرو، شهرزاد روزبهانی، افسانه غیاثوند، شهاب دارابیان، مرتضی کاردر، پوریا گلمحمدی، علیرضا فریدون گودرزی، ابراهیم اسماعیلی اراضی، مصطفی فتحی، داوود نوروزی، سیداحمد نادمی، سیداکبر میرجعفری، احسام سلطانی، علیرضا مطلبی، هبیب محمدزاده، فرزاد آبادی، سامان اصفهانی، علی عبدالهپور، مهران شفیعی، امید چاوشی، علی آبان و بهمن زدوار حضور داشتند.
شهرام شاهرختاش متولد سال ۱۳۲۷، از شاعران و منتقدان پیشکسوتی بود که از دهه ۴۰ شروع به فعالیت کرد و نقدهای بسیاری از او در مطبوعات و مجلههای آن زمان از جمله مجله «آیندگان» و «فردوسی» منتشر شده است. این شاعر اولین کتاب شعرش را در سال ۱۳۴۶ با نام «خوابهای فلزی» منتشر کرد. «شهر دشوار حنجرهها» (۱۳۴۸)، «فصل غلیظ گیسو» (۱۳۵۰)، «از این دریای ناپیدا کرانه» و «دست بر پیشانی ایام» (۱۳۸۶) نیز دیگر کتابهای شعر منتشرشده او هستند و مجموعه کامل اشعارش را انتشارات افراز در سال ۱۴۰۱ منتشر کرده است.
انتهای پیام
نظرات