به گزارش ایسنا، زندگی به شکل تازهای جریان دارد. مردم به خانههایی برگشتهاند که شاید چند هفته پیش با دلی آشفته آنها را ترک کرده بودند، اما اینبار با ذهنیتی دیگر کلید به در خانه انداخته و وارد خانه شدند؛ ذهنیتی که میداند همه چیز به لحظه بند است و گاهی حتی باید قدر روزهای عادی و معمولی زندگی را دانست.
البته در برخی مناطق شهر، جنگ اثر خود را به شکل ملموستری باقی گذاشته است. ساختمانهایی که در اثر اصابت آسیب دیدهاند، خانههایی که دیگر قابل سکونت نیستند و خانوادههایی که حالا بیخانهاند. کوچههایی که زمانی صحنهی بازی بچهها بود، حالا در بعضی مناطق نشانی از تخلیه یا بازسازی دارند. شهر برای برخی به شکل متفاوتی آغوش گشوده است و هستند کسانی که حالا و در بازگشت به شهرشان با خانهای مخروبه و غیرقابل سکونت مواجه هستند. آنها از میان مخروبهها وسایل سالمتر مانده را بیرون میآوردند و گوشهای از حیاط میچینند و وقتی میبینند همسایه روبرویی باید وسیله سنگینی را بلند کند، «یاعلی گویان» به سمتش میدوند. این مردم حتی در سختترین شرایط هم هوای یکدیگر را دارند.
پس از گذشت هفتههایی از احتیاط و نگرانی، مردمی که عزیزی از دست نداده بودند جشن عروسی گرفتند؛ جشنی نه فقط برای خوشی، بلکه برای اثبات اینکه هنوز میشود زندگی را دوست داشت. در همان فرصت یک روز مانده به شروع ماه محرم و در تاریخ ۱۴۰۴/۰۴/۰۴ معروف که خیلیها از پیش از جنگ برای آن برنامهریزی کرده بودند، دوباره عقد و عروسیها حتی به شکل محدود برگزار شدند و عکسهای این شادمانی کوچک در فضای مجازی دست به دست شد.
اما درست پشتبند این جشنها، حال و هوای شهر همزمان به سمت آمادهسازی برای ماه محرم نیز رفت. پرچمها، بیرقها و داربستهای هیئتها یکییکی برپا شدند؛ توسلی به آیین و سنت برای گذر از بحران.
فضای مجازی هم اکنون از حال و هوای ملتهب اولیه فاصله گرفته است. جای پیامهای اضطراری و هشدارهای معمولِ روزهای جنگ، حالا عکسهایی از بازگشتها و کافه رفتنها منتشر میشود و دوباره مردم با همان نگاه طنازانهای که از آنها سراغ داریم، به سراغ شوخی رفتهاند؛ کاری که شاید بهترین نشانه از آغاز روند ترمیم روانی پساجنگ باشد. هرچند دست و پنجه نرم کردن با آثار ترومای جنگ همچنان ادامه دارد، اما روند کلی بازگشت به زندگی عادی میتواند بیانگر آن باشد که: بوی بهبود زِ اوضاعِ شهر میشنویم!
در این میان یکی از جلوههای کمتر دیده شده پساجنگ، تغییر در ارتباطات انسانی است؛ گویا آسیبپذیری جمعی، نیاز به نزدیکی بیشتر را دوباره یادآوری کرده است. دیدارهای خانوادگی، تماسهای هرروزه برای اطمینان از سلامت همدیگر و پیامهای سادهای مانند «کجایی؟ خوبی؟» به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شدهاند.
این روزها، آنچه در شهر بیشتر از هر چیز به چشم میآید، نوعی بلوغ جمعی است. مردم فهمیدهاند که امنیت فقط غیبتِ تهدید نیست، بلکه حضور فعال خودشان در زندگی است. بازگشت به خیابان، برگزاری مراسمهای متداول، کمک به همسایهای که خانهاش را از دست داده و حتی یک لبخند ساده به همشهریانی که مانند خودشان از ۱۲ روزِ سخت عبور کردهاند؛ همه اجزایی سازنده از همان امنیتاند.
تهران دارد دوباره تهران میشود. مردمی که روزهای پرتنشی را تجربه کردند حالا میدانند چطور حتی در سکوت، پشت هم بایستند. امید، در این بازگشت جاری است و شاید نشانه پیروزی، دقیقاً همین توان ادامه دادن باشد، آنهم وقتی خیلیها آن سوی مرزها چشمانتظار بودند تا متوقف شویم.
انتهای پیام
نظرات