به گزارش ایسنا، فاطیما احمدی، روزنامهنگار در نگاهی به کتاب «تاریخ علم مردم» اثر کلیفورد کانر نوشته است: در جهانی که روایتهای غالب از علم معمولاً بر شانههای نخبگان و نوابغی چون نیوتن، گالیله، داروین یا آینشتین استوار است، کتاب «تاریخ علم مردم» اثر کلیفورد کانر میکوشد تا روایت متفاوتی از پیدایش و رشد علم ارائه دهد؛ روایتی که نه از بالای هرمِ قدرت و دانشگاهها، بلکه از میان کشاورزان، صنعتگران، ملوانان، زنان درمانگر، بردگان و کارگران برمیخیزد. این کتاب حجیم و پژوهشمحور، تلاشی جسورانه برای بازنویسی تاریخ علم از زاویهای کمتر دیدهشده است: علم بهمثابه محصول تجربه جمعی و نیازهای عملی انسانهای عادی. این کتاب با ترجمه حسن افشار از سوی نشر ماهی منتشر شده است.
کلیفورد کانر، که خود مورخ علم و استاد بازنشسته در کالج جان جی در دانشگاه سیتی نیویورک است، در این اثر تحتتأثیر سنتهای تاریخنگاری چپگرا و الهامگرفته از اثر کلاسیک هاوارد زین، «تاریخ مردم ایالات متحده»، قصد دارد نقش فرودستان، مردمان بینام، و جوامع غیرنخبگانی را در توسعه علم برجسته کند. او با صراحت اعلام میکند که تاریخ علم تاکنون عمدتاً توسط و برای طبقات حاکم نوشته شده و سهم واقعی مردم از این ماجرا نادیده گرفته شده است.
کتاب شامل هشت فصل است: «کدام علم؟ کدام تاریخ؟ کدام مردم؟»، «پیش از تاریخ: آیا انسان شکارچی گیاهچین کودن بود؟»، «کدام معجزه یونانی؟»، «دریانوردان و علوم دریانوردی»، «انقلابیهای انقلاب علمی چه کسانی بودند؟»، «برندگان انقلاب علمی چه کسانی بودند؟»، «اتحاد سرمایه و علم» و «مجتمع علمی-صنعتی».
نویسنده در فصلهای ابتدایی کتاب، ما را به جهان پیشاتاریخ میبرد؛ جایی که جمعآوری تجربی گیاهان دارویی، فنون کشاورزی، و شناخت آبوهوا توسط زنان و مردمان قبیلهای، سنگ بنای «علم عملی» را پایهریزی میکند. برخلاف روایت رسمی که علم را از دوران یونان باستان آغاز میکند، کانر بر این باور است که علم، زاده نیاز بوده نه نظر؛ و پیش از فلسفه، عمل بوده است نه تئوری.
در ادامه، کتاب وارد دورههای تاریخی مشخصتری میشود: از تمدنهای بینالنهرین، مصر و چین گرفته تا قرون وسطای اروپایی و سپس دوران روشنگری. در هر بخش، کانر به دنبال آن است که خواننده را متوجه کند چگونه دانش فنی در کشتیسازی، ناوبری، کشاورزی، فلزکاری و پزشکی، اغلب بهدست کارگران بیسواد و تجربهگران عملی توسعه یافته، و بعدها توسط نخبگان علمی با نام خودشان ثبت شده است.
مثالی قابلتوجه، تحلیل کانر از نقش بردگان و کارگران در توسعه علوم طبیعی در دوره استعمار است. او با ذکر نمونههایی از آمریکای لاتین، آفریقا و ایالات متحده نشان میدهد که بسیاری از کشفیات گیاهشناسی، داروشناسی و اقلیمشناسی مدیون مشاهدات و دانش عملی بومیان و بردگان آفریقایی است؛ دانشی که توسط کاشفان اروپایی استخراج و بهنام خود ثبت شد.
اما آنچه کتاب را از یک بررسی صرفاً تاریخی متمایز میکند، نگاه انتقادی کانر به نهاد علم مدرن است. او بهشدت منتقد شیوههایی است که علم در دنیای معاصر در خدمت سرمایهداری، ارتش، و صنایع بزرگ قرار گرفته و از اهداف انسانی و اجتماعیاش دور شده است. او از «علم نظامیگرا» مینویسد، از رابطه پیچیده علم با استعمار و از نقش شرکتهای چندملیتی در جهتدهی به پژوهشهای علمی. این نقدها، البته برای برخی خوانندگان ممکن است افراطی یا ایدئولوژیک به نظر برسند، اما در دلِ خود بحثهایی بنیادین درباره استقلال علم، اخلاق تحقیق، و کارکرد اجتماعی دانش را پیش میکشند.
از نظر سبک نگارش، کتاب همزمان هم پژوهشی و هم روایی است. کانر تلاش کرده تا از ادبیات خشک دانشگاهی فاصله بگیرد و متنی بنویسد که برای عموم علاقهمندان به تاریخ و علم قابلفهم باشد. هرچند در برخی فصلها، حجم بالای دادهها و ارجاعات ممکن است روند مطالعه را کُند کند، اما کلیت ساختار کتاب منسجم و جذاب باقی میماند.
«تاریخ علم مردم» کتابی است چالشبرانگیز، جسور و بیداریبخش. اثری که از ما میخواهد تا روایتهای نخبهمحور از پیشرفت علمی را بازبینی کنیم و سهمِ مردمانِ گمنام، تجربهگران عملی، و فرهنگهای غیرغربی را در توسعه دانش به رسمیت بشناسیم. این کتاب نهتنها بینشی تازه درباره گذشته علم به ما میدهد، بلکه ما را به اندیشیدن درباره آینده آن نیز فرامیخواند: علم برای چه کسی؟ توسط چه کسی؟ و در خدمت چه اهدافی؟
در دورانی که علم بیش از پیش در زندگی روزمره ما نقش دارد – از واکسنهای جهانی گرفته تا هوش مصنوعی – بازاندیشی درباره بنیادهای آن، ضرورتی است تاریخی و اخلاقی. اثر کلیفورد کانر، گامی ارزشمند در این مسیر است؛ نه پایان راه، بلکه آغاز پرسشی بزرگتر.
انتهای پیام
نظرات