• جمعه / ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ / ۱۱:۲۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1404051710146
  • خبرنگار : 71157

شر و معنای رنج

شر و معنای رنج

«شر در اندیشه مدرن» کتابی است که تلاش می‌کند تاریخِ فلسفه مدرن را از زاویه واکنش به مسئله شر بازنویسی کند. نیمن سبکِ نسبتاً غیرآکادمیک و روانی دارد که خواندنش را برای مخاطبِ عام آسان می‌کند، اما همین باعث شده گاه از دقت و استدلالِ عمیق کاسته شود.

به گزارش ایسنا، آریامن احمدی، روزنامه‌نگار در نگاهی به  کتاب «شر در اندیشه مدرن» اثر سوزان نیمن نوشته است: در فیلم «مُهر هفتم» اینگمار برگمان، شوالیه و خدمتکارش پس از سال‌ها جنگ‌های صلیبی، به سرزمینی بازمی‌گردند که طاعونِ سیاه در آن بیداد می‌کند. صحنه‌ای که در ابتدای مسیر می‌بینیم، همه‌چیز را روشن می‌کند: سگی لاغر کنار جنازه اربابش ناله می‌کند و حشرات روی صورتِ بی‌جانِ مرد می‌چرخند. خدمتکار که برای بیدارکردن او نزدیک می‌شود، ناگهان با چشم‌هایِ خالی و دندان‌های بیرون‌زده یک جسد روبه‌رو می‌شود.
این فیلم و روایت‌های فلسفیِ مرتبط با آن، مسئله‌ای بنیادین را پیش می‌کشند: مرگ و رنج را چگونه باید فهمید؟ برای شوالیه، مرگ یک راز است؛ چیزی که باید با او گفت‌وگو کرد، حتی اگر در قالب یک بازی شطرنج. اما برای خدمتکار، مرگ و رنج صرفاً واقعیت‌هایی زمخت‌اند که نیازی به توجیه ندارند. همین نگاهِ عمل‌گرایانه است که باعث می‌شود خدمتکار در مواجهه با یک دخترِ متهم به جادوگری، به‌جای پرسش‌های متافیزیکی، تنها جرعه‌ای آب و اندکی همدردی به او بدهد.
این تقابل به بحثی گسترده‌تر در فلسفه مدرن پیوند می‌خورد؛ جایی که متفکرانی مانند لایب‌نیتس تلاش کردند ثابت کنند که جهان، با وجودِ رنج و فاجعه، همچنان «بهترین جهانِ ممکن» است. اما پس از زلزله ویرانگرِ لیسبون در ۱۷۵۵، چنین خوش‌بینی‌ای زیر سؤال رفت. دیگر نمی‌شد به‌سادگی فجایع طبیعی را نشانه نظمِ خیرخواهانه الهی دانست. همین نقطه، آغازِ تغییری بزرگ بود: تمرکزِ فلسفه از «شرِ طبیعی» به «شرِ اخلاقی» - یعنی رنجی که انسان به دستِ خودش می‌آفریند - منتقل شد.
سوزان نیمن در کتابِ «شر در اندیشه مدرن» که برنده جایزه ۲۰۰۲ بهترین کتابِ پژوهشی در فلسفه از انجمن ناشرانِ آمریکا، جایزه ۲۰۰۳ بهترین اثر در مطالعاتِ دیناز آکادمیِ دینِ آمریکا و همچنین انتخاب‌شده به‌عنوانِ یکی از آثارِ دانشگاهیِ برجسته سالِ ۲۰۰۳ توسطِ Choice است - نشان می‌دهد که چگونه تاریخِ فلسفه را می‌توان از زاویه تلاش‌های مختلف برای پاسخ‌دادن به یک پرسشِ قدیمی بازخوانی کرد: آیا جهان، با همه رنج‌ها و فجایعش، همچنان می‌تواند «خوب» تلقی شود؟ این کتاب با ترجمه حسین نیکبخت از سوی نشر برج منتشر شده است.

مایکل والزر، فیلسوف سیاسی آمریکایی و نویسنده کتاب «جنگ‌های عادلانه و ناعادلانه» درباره این کتاب گفته است: «این یک کتابِ درخشان است؛ به‌طور گسترده خوانده و بسیار بحث خواهد شد. نیمن با این فرض آغاز می‌کند که فیلسوفان باید به “پرسش‌هایی بپردازند که ما را به این‌جا رسانده‌اند” و خوانشی درخشان از کسانی ارائه می‌دهد که دقیقاً چنین کرده‌اند. تاریخِ فلسفه‌ او در عین‌حال استدلالی فلسفی است: اینکه شر مسئله مرکزیِ بهترین فلسفه‌ مدرن است و این مسئله نه‌فقط اخلاقی بلکه متافیزیکی است. کتاب با ظرافت و شوخ‌طبعی نوشته شده؛ بارها جملاتی می‌نویسد که آدم آرزو می‌کند در یک گفت‌وگوی کامل بر زبان بیاورد: جایی که هر کلمه واقعاً خوب است.»
در این مسیر، نقطه عطف نخست به کانت بازمی‌گردد. او برخلافِ لایب‌نیتس و دیگر مدافعانِ سنتیِ تئودیسه، معتقد بود که فلسفه نمی‌تواند پیوندی قطعی میانِ فضیلت و خوشبختی اثبات کند. حتی اگر چنین پیوندی وجود داشت، به نظرِ کانت، این امر خودِ اخلاق را تهی می‌کرد. به باورِ او، بهترین کاری که انسان می‌تواند انجام دهد این است که «شایسته خوشبختی» باشد، نه آن‌که انتظارِ پاداشِ حتمی برای فضیلتش داشته باشد. کانت برای حفظ همین امید، به ایده خدا و زندگیِ پس از مرگ متوسل می‌شود، اما تنها به‌عنوانِ «فرضی مفهومی» و نه حقیقتی قابل‌اثبات. نیمن با دقت نشان می‌دهد که این رویکرد، تئودیسه را از زمینه الهیاتی جدا و به مسیری زیبایی‌شناختی هدایت می‌کند: احساسِ «خانه‌بودن در جهان» بیش از آن‌که واقعیتی بیرونی باشد، حاصلِ نگرشی است که ما به جهان می‌بخشیم.
جِی. بی. شنویند، تاریخ‌نگار برجسته فلسفه اخلاق و متخصص اندیشه کانت، هم کتاب را چنین ستوده است: «یک مطالعه درخشان درباره تغییرات در فهمِ ما از شر؛ از کتاب ایوب، تا زلزله ۱۷۵۵ لیسبون، و تا هولوکاست و یازدهم سپتامبر. نیمن به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا این مسئله باید در مرکزِ تاریخِ فلسفه مدرن قرار گیرد، و تحلیل او از منابعِ امروزِ ما برای مواجهه با شر هم برانگیزاننده است و هم عمیق. این کتاب به‌طرزی چشمگیر روشنگر است.»
در قرنِ نوزدهم، متفکرانی مانند شوپنهاور، ساد، نیچه و بعدها فروید این خط را رادیکال‌تر کردند. هیچ‌یک وجودِ خدایی را نمی‌پذیرفتند که بتواند معنایی نهایی به رنج بدهد. بااین‌حال، همان‌طور که نیمن یادآور می‌شود، حتی فلسفه‌ای که به‌ظاهر «ضد تئودیسه» است، از دلِ واکنش به همان پرسشِ قدیمی شکل می‌گیرد. شوپنهاور زندگی را بی‌هدف می‌دانست و رنج را واقعیتی اجتناب‌ناپذیر، اما درعین‌حال اعتراف می‌کرد که این رنج شاید بخشی از توازنِ کورِ یک نیروی بنیادین به نامِ «اراده» باشد.

نیچه اما نقطه عطف دوم است: او همان خدمتکارِ عمل‌گرای فیلمِ «مُهر هفتم» است که دیگر به دنبالِ معنای متافیزیکیِ رنج نمی‌گردد. نیچه تئودیسه‌های سنتی را نه‌تنها خطا، بلکه نوعی «فرار از حقیقت» می‌داند: حقیقت این‌که «شر» اصلاً یک مقوله واقعی نیست. بااین‌حال، او نمی‌خواهد میلِ انسان به توجیه جهان را سرکوب کند؛ بلکه می‌کوشد آن را در قالبی زیباشناختی بازآفرینی کند. به نظرِ او، تنها راهِ «توجیهِ جهان»، آموختنِ لذت‌بردن از همان چرخه بی‌پایانِ آفرینش و ویرانی است؛ چیزی شبیه تجربه هنر.
نیمن البته این بُعدِ زیبایی‌شناختی را چندان بسط نمی‌دهد و همین باعث می‌شود پیوندِ عمیقِ میانِ کانت و نیچه، و همچنین نقشِ آن در اندیشه قرنِ بیستم (مثلاً در آرای آدورنو و آرنت) کمتر دیده شود. این کاستی اهمیت دارد، زیرا همان‌طور که تاریخ نشان داده، وقتی میل به«زیبایی‌سازیِ رنج» از کنترل خارج شود، حتی می‌تواند به حوزه سیاست سرایت کند و بستری برای ایدئولوژی‌های خطرناکی مانندِ فاشیسم فراهم آورد.
سوزان نیمن پس از بررسیِ ریشه‌های تاریخیِ مسئله شر، به قرنِ بیستم و رویدادهایی مثلِ هولوکاست می‌رسد؛رویدادهایی که به‌گفته او هر تلاشِ سنتی برای توضیحِ عقلانیِ شر را بی‌اعتبار می‌کنند. او نشان می‌دهد که پس از آشویتس دیگر نمی‌توان حتی نیتِ انسانی را به‌روشنی فهمید؛ شر ممکن است هیچ ساختار یا هدفی نداشته باشد. در این چارچوب، نیمن به چهار واکنشِ فلسفیِ مهم می‌پردازد: کامو، هورکهایمر و آدورنو، آرنت و راولز. در میانِ این‌ها، تحلیلِ او از کامو پرکشش‌تر است و بحثش را به مسیرهای تازه‌ای می‌برد. بخشِ مربوط به آرنت، که مفهومِ مشهورِ «ابتذالِ شر» را مطرح می‌کند، مهم‌ترین است. نیمن می‌گوید این ایده اگرچه به بازاندیشیِ پساهولوکاستی کمک می‌کند، اما به دلیلِ فقدانِ زمینه نظریِ کامل، همچنان بحث‌برانگیز است؛ به‌ویژه این‌که آرنت توضیح نمی‌دهد شرِ بی‌نیت دقیقاً چگونه شکل می‌گیرد.
کلیفورد گیرتز، انسان‌شناس فرهنگی آمریکایی، درباره دستاورد نیمن در این کتاب می‌نویسد: «او مسیر پاسخ‌ها به مسئله شر را از عصر روشنگری دنبال می‌کند؛ زمانی که فاجعه لیسبون و اندیشه‌های ولتر، لایب‌نیتس، پوپ و روسو محور بحث بودند. نیمن این پرسش را تا امروز امتداد می‌دهد؛ دوره‌ای که دیگر پرسش این نیست «چرا لیسبون؟» بلکه «چرا آشویتس؟» و نام‌هایی چون ژان آمری، هانا آرنت، آلبر کامو و تئودور آدورنو در مرکز قرار دارند. این کتاب سهمی اصیل و نیرومند در تحلیل یکی از مسائل اخلاقیِ حل‌نشده ارائه می‌کند: چگونه باید با این واقعیت زندگی کنیم که نه خدا و نه طبیعت، ظاهراً، به سرنوشت ما اعتنایی ندارند.»
در مجموع، «شر در اندیشه مدرن» کتابی است که تلاش می‌کند تاریخِ فلسفه مدرن را از زاویه واکنش به مسئله شر بازنویسی کند. نیمن سبکِ نسبتاً غیرآکادمیک و روانی دارد که خواندنش را برای مخاطبِ عام آسان می‌کند، اما همین باعث شده گاه از دقت و استدلالِ عمیق کاسته شود. بااین‌حال، ایده محوری‌اش - این‌که پرسش از شر کلیدِ فهمِ سیرِ فلسفه مدرن است - قابل‌توجه و برانگیزاننده است.
تاد گیتلین، جامعه‌شناس و نویسنده آمریکایی، مشهور به پژوهش‌هایش درباره رسانه و جنبش‌های اجتماعی، این ویژگی را چنین خلاصه کرده است: «حتی - یا شاید به‌ویژه- برای کسی مثلِ من که فیلسوف نیست، کتابِ شر در اندیشه مدرن ماجراجوییِ فکری در سطحی بسیار بالا ارائه می‌دهد. جسارتِ نیمن در بازخوانیِ فلسفه غرب، با ژرفای اندیشه و شوخ‌طبعیِ مکررش هم‌سنگ است. چالش‌هایی که مطرح می‌کند به همان اندازه که ضروری‌اند، تکان‌دهنده هم هستند. بی‌باکیِ فکریِ او شایسته بیشترین و گسترده‌ترین توجه است.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha