به گزارش ایسنا، لیلا عبداللهی، مترجم و منتقد در نگاهی به «مرگ من» اثر لیزا تاتل نوشته است: لیزا تاتل، نویسندهای که نیل گیمن او را «بهطرزی آرام و بیهیاهو، بهترین نویسنده امروز در خلق داستانهای ناآرامکننده» مینامد، در رمان کوتاهش «مرگ من» بار دیگر نشان میدهد چرا چنین اعتباری دارد. او «با نثری بهظاهر معقول و بیخطر»، به قول گیمن، ما را به دل تاریکی میبرد و کاری میکند که «به واقعیت شک کنیم»، بیآنکه متوجه شویم چه زمانی از مرزهای آشنای ادبیات عبور کردهایم. این رمان با ترجمه آرش افراسیابی از سوی نشر بیدگل منتشر شده است.
لیزا تاتل، نویسندهای است که در سکوت و به دور از هیاهوی رسانهای، جایگاهی منحصربهفرد در ادبیات فانتزی، وحشت و داستانهای غیرمعمول یافته است. او که در تگزاس متولد شد و از دهه ۱۹۸۰ در بریتانیا زندگی میکند، با نخستین رمان خود، «ویندهیون» که با همکاری جُرج. آر.آر. مارتین خالق «بازی تاجوتخت» نوشته شد، بهسرعت توجه جامعه ادبی را به خود جلب کرد. پس از آن، بیش از یک دوجین رمان و صدها داستان کوتاه منتشر کرد که بسیاری از آنها جوایز معتبر ادبی دریافت کردند. مجموعههایی مانند «آشیانی برای کابوسها» و «ساعتهای مرده شب» نمونههای شاخصی از مهارت او در خلق فضایی هستند که در عین عادیبودن، هراسانگیز و نامطمئن بهنظر میرسند. تاتل همچنین کتاب مرجع «دانشنامه فمینیسم» را نوشته و سالهاست که نقدهای ماهانه ادبیات علمی–تخیلی را برای روزنامه «گاردین» مینویسد. اکنون در اسکاتلند زندگی میکند و آثار اخیرش، مانند «مرگ من» (ابتدا در 2003 منتشر شد، اما در 2023 توسط نیویورکریویو بوک بازنشر شد) نشان میدهد که هنوز همان حساسیت و عمق فکری گذشته را حفظ کرده است.
رمان کوتاه «مرگ من» نمونه برجستهای از ترکیب ادبیات گوتیک با رویکردی فمینیستی است. داستان با زنی بینام آغاز میشود که پس از مرگ ناگهانی همسرش، دچار نوعی انزوا و رکود خلاقانه شده و در خانهای دورافتاده در ساحل غربی اسکاتلند زندگی میکند. او در سفری به ادینبورو و بازدید از گالری ملی، بهطور تصادفی با تابلویی به نام «سیرسه» اثر نقاشی خیالی به نام «دبلیو. ای. لوگان» (1928) مواجه میشود؛ تصویری که چهرهای آشنا و عجیب دارد و احساسات پیچیدهای را در او برمیانگیزد. پشت این اثر داستانی نهفته است: مدل تابلو، «هلن الیزابت رالستون»، پس از رابطهای پرتنش با لوگان، از پنجره سقوط کرده و هرگز بهطور کامل بهبود نیافته است. بعدها، لوگان بهطور مرموزی نابینا میشود و رالستون به پاریس میگریزد و تبدیل به نویسندهای مشهور میشود؛ نویسندهای که یکی از آثارش الهامبخش راوی داستان ما بوده است.
اما چیزی که این روایت را فراتر از یک داستان گوتیک معمولی قرار میدهد، شیوه پرداخت تاتل به مفهوم «صداهای خاموششده زنان» است. همانطور که خود تاتل در آثار دیگرش نیز نشان داده، او استادانه شخصیتهایی را خلق میکند که در ظاهر آرام و حتی منطقیاند، اما در لایههای عمیقتر، با خطر، تهدید و گاه جنون در تماس هستند.
در «مرگ من»، این «خطر پنهان» نهتنها در فضای بیرونی بلکه در درون خود شخصیت اصلی نیز حضور دارد. او که تصمیم گرفته زندگی و روایت رالستون را بازسازی کند، بهتدریج درمییابد که این زن سالخورده اطلاعاتی غیرقابلتوضیح درباره زندگی شخصی او دارد. این تلاقی میان گذشته و حال، واقعیت و خیال، و زندگی و مرگ، به شکلی آرام اما بیوقفه حس تعلیق و اضطراب را افزایش میدهد.
یکی از موتیفهای کلیدی کتاب، جزیرهای خیالی است؛ مکانی که در فرهنگ باستانی بهعنوان محل آیینهای تدفینی شناخته میشود و رالستون از آن یک نقاشی آبرنگی دارد که عنوانش «مرگ من» است. اما در نگاه دقیقتر، این جزیره و خطوطش تداعیگر اندامی زنانه و بازنمایی آشکاری از قدرت و سرچشمه زندگی است؛ گویی پاسخی تصویری به تابلو معروف «خاستگاه جهان» اثر کوربه. همین لایههای نمادین، کتاب را به اثری چندوجهی تبدیل کرده که هم درباره فقدان و سوگ است و هم درباره میل، آفرینش و بازپسگیری روایت زنان از تاریخ.
از نظر ساختار روایی نیز تاتل هوشمندانه عمل میکند. داستان کوتاه است، اما هیچ واژه اضافی ندارد. ضرباهنگ آن کنترل شده، فضاپردازی دقیق و توصیفها حسابشدهاند. پایانبندی هم با یک چرخش غیرمنتظره، خواننده را وامیدارد بار دیگر به عقب برگردد و همه رویدادها را از زاویهای تازه ببیند. چنین ویژگیای باعث میشود «مرگ من» نهفقط یک داستان گوتیک خوشساخت، بلکه تأملی جدی درباره نقش هنر در بازآفرینی زندگی، بازگشت خلاقیت پس از بحران و رابطه میان نویسنده و خواننده باشد.
«مرگ من» اثری است که فراتر از عنوانش، درباره مرگ نیست؛ درباره امکانِ زندگی پس از فقدان است، درباره اینکه چگونه ادبیات و هنر میتوانند در تاریکترین لحظات نیز نجاتبخش باشند. لیزا تاتل بار دیگر نشان میدهد که چرا بسیاری او را «یکی از خطرناکترین نویسندگان آرام زمانه ما» میدانند؛ نویسندهای که بدون فریاد، شما را به دنیایی میبرد که پس از بستن کتاب، هنوز در آن قدم میزنید.
انتهای پیام
نظرات