این کارگردان سینما در نشستی که ۱۸ سال قبل در ایسنا به بهانه نمایش «میم مثل مادر» داشت،این صحبتها را مطرح کرد و گفته بود: وقتی منتقدین بیسواد مواردی را به فیلم نسبت دادند طبیعتا مسوولین فرهنگی نسبت به کارهای من حساسیت پیدا کردند.
او میگفت: هر چه ساختم و نوشتم آنها فکر کردند منظورم مساله دیگری است. مثلا در دورانی که فیلمهای "سفر به چزابه" ، "نسل سوخته" و.... را ساختم بسیاری از این فیلمهای مرا، برخی منتقدین بیسواد به مسخره گرفتند. ولی الان نقد همان آدمها را در رابطه با "میم مثل مادر" میخوانم و میبینم از آن فیلمهای قبلیام همچون "نسل سوخته" و "هیوا" به عنون آثاری زیبا و شاعرانه یاد میکنند در حالیکه این فیلمها را در زمان اکران قبول نداشتند.
منتقدین خط دادند و اشتباه خط دادند و حساسیتها زیاد شد.همین موضوع باعث شد من سه سال نتوانم کار بکنم و زحمت برخی از این خطهای اشتباه و نسبتهای ناروا به فیلم را بعضی از همکارانمان در نهادهای صنفی سینما هم کشیدند.
من نمیخواهم منتقدین را رد بکنم، بسیاری از نقدهایی را که میخوانم برای من راهگشا است. من قلم آنهایی را میبوسم که نقطه قوت و ضعف کارم را بگویند، ولی نقد کسی که فیلم من را ندیده است نمیتوانم بپذیرم.اگر قرار بود بنده از برخی نقدها تاثیر بگیرم مسلما بعد از "مزرعه پدری" نباید فیلم میساختم. ولی معتقدم این نقدها تاثیر بدی بر روی نسل جوانی که در رشته سینما درس میخوانند خواهد گذاشت. با بعضی نقدها نگاه غلطی به آنها در سینما داده میشود.
او در سال ۸۵ به همراه گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم «میم مثل مادر» در ایسنا حاضر شد،مشروح این نشست در این لینک قابل مشاهده است.
امروز ۱۷ شهریور سالروز تولد رسول ملاقلیپور است که در اسفند ماه سال ۸۵ در سالی که «میم مثل مادر» اکران شد، در ۵۱ سالگی درگذشت.
ملاقلیپور فیلمهای ماندگاری همچون «سفر به چذابه»، «میم مثل مادر»، «نجات یافتگان»، «پرواز در شب»، «مزرعه پدری»، «قارچ سمی» را ساخت.
رسول ملاقلیپور قرار بود فیلم «عصر روز دهم» را با همکاری منوچهر محمدی بسازد که با وجود آماده شدن مقدمات آن، عمرش کفاف نداد.
« چه حاصل از اینکه کی بودم و چه کردم؟ منتی هم نیست و صد البته که طلبکار هم نیستم حرف من بماند با تاریخ.»
اما یادی کنیم از نامه رسول ملاقلیپور که آذر ماه ۸۳ با تیتر «خداحافظ سینما» در اختیار ایسنا گذاشت که علاوه بر جملات بالا گفته بود:«روزگاری نه چندان دور به گوشهای از این دیار عشق و میراث تعرضی شده بود. جوانانی بودند، مردانی بزرگ، زمینی بودند و روحشان آسمانی، دوربین عکاسی و سوپرهشت من شرمنده بود از معرفتشان. هر چند کوتاه ولی مردانه زیستن را دیدم و بیدلیل نیست که هر روز دورتر و تنهاتر شدم. جرم من ساختن «پرواز در شب» و دعوت «سفر به چزابه» برای دیدن «نجاتیافتگان» و ملاقات با بانوی عشق خانم «هیوا» بود.
البته این جرم کمی نبود همزمان با نمایش تحقیرشان کردند و درگوشی و علنی نجوا کردند ، برو، فراموش کن، و این زمانه را آنطور که ما میگوییم ببین. از نگاه مجنون، «نسل سوخته» را نبین. در همان خوابگردی بمان تا خوابگرد را نسازی، مگر نمیبینی با «مزرعه پدری» این سرزمین پدریت چه میکنیم؟ اگر راه پیروزی فرهنگی عدهای در گرو این است که من دیگر فیلم نسازم، به همه دوستداران و ارزش پیشگان و همراهان این قافله مژده میدهم که این پیروزی گوارایتان باد. رسول ملاقلیپور دیگر فیلمی نخواهد ساخت تا ...
زهی خجسته زمانی که یار باز آید بکام غمزدگان غمگسار بازآید
به پیش خیالش کشیدم ابلق چشم بدان امید که آن شهسوار باز آید»
این نامه را ملاقلیپور زمانی نوشت که پیش از آن به حذف دو صحنه از فیلم «مزرعه پدری» اعتراض کرده بود و نتوانسته بود «خوابگرد» را بسازد.
یادش گرامی باد
انتهای پیام
نظرات