به گزارش ایسنا، صبا صحبتی، مترجم و منتقد در نگاهی به «گورستان داستانهای ناگفته» تازهترین رمان خولیا آلوارز با عنوان «تأملی اخلاقی بر داستانهای ناتمام، خانواده و ضرورت رهایی» نوشته است: «گورستان داستانهای ناگفته» هفتمین رمان خولیا آلوارز، نویسنده برجسته دمینیکنتبار آمریکایی است که با آثار درخشانی چون «چگونه دختران گارسیا لهجه خود را از دست دادند» (۱۹۹۱) و «در زمانه پروانهها» (۱۹۹۴) در جهان شناخته میشود. آلوارز در طول دو دهه نوشتن، جوایز بسیاری دریافت کرده است، از جمله: جایزه میراث اسپانیایی در ادبیات و جایزه برای دستاوردهای برجسته در ادبیات آمریکا. او که همچنین شاعر و نویسنده آثار غیرداستانی و کتاب کودک نیز هست، در سال ۲۰۱۴ مدال ملی هنر را از باراک اوباما، رییسجمهور وقتِ آمریکا، دریافت کرد. آلوارز در اثر تازهاش نیز فضیلت و نبوغ درخشان خود را با روایت زندگی آلما کروز ادامه میدهد. این رمان با ترجمه ایمان رهبر از سوی نشر خوب منتشر شده است.
«گورستان داستانهای ناگفته» که همچون یک اثر کلاسیکِ آنی خوانده میشود، داستانی است که هم آهسته و ملایم است و هم فوری و حیاتی، و دنیایی را از دلِ رویدادهای جادویی بیرون میکشد. این رمان که در سال ۲۰۲۴ منتشر شده، توسط نشریات معتبری چون نیویورکتایمز، واشینگتنپست و یواستودی بهعنوان یکی از موردانتظارترین کتابهای سال نامگذاری شده است. همچنین منتقدان از سبک آن تمجید کردهاند: لوئیس آلبرتو اورهآ آن را «سرزنده، شاد، و اغلب شوخطبع» توصیف میکند و معتقد است آلوارز توانسته عناصر فولکلور و رئالیسم جادویی را با نثر مدرن خود ترکیب کند.
این کتاب، اگرچه قالبی شبیه به مجموعه داستانهای کوتاه ندارد، اما در نوع خود مجموعهای از روایتها است. شیوه تنیدهشدن، تعامل و همپوشانی داستانها بدون آنکه کاملاً در یکدیگر ادغام شوند، تجربهای مسحورکننده برای خواننده ایجاد میکند. رمان به بررسی روابط خانوادگی، بهویژه میان خواهر و برادرها، و همچنین عدم توانایی فرزندان در شناخت کامل والدین خود میپردازد و در پسزمینه، تاریخ جمهوری دومینیکن را از نگاه فردی درگیر با نیروهای بدنام شکلدهنده آن تاریخ، کاوش میکند.
داستان با آلما، یک رماننویس مسن، آغاز میشود. هدف آلما این است که از دیوانهشدنِ ناشی از وعده بهتعویقافتاده کارتنهای داستانهای منتشرنشدهای که انبار کرده است، جلوگیری کند. او با بالارفتن سن و از دستدادن والدین، متوجه میشود که برخی از آثارش هرگز به پایان نخواهند رسید. پس از مرگ پدر، آلما در تصمیمی غیرمنتظره به جمهوری دومینیکن، سرزمین اصلی والدینش بازمیگردد و زمین موروثی خود را برای طراحی یک گورستان اختصاص میدهد؛ محلی برای دفن نسخههای پیشنویس داستانها و شخصیتهایی که زندگیهای خیالیشان طلب پاداش و جبران نادیدهگرفتهشدنشان را دارد. خواهران آلما فکر میکنند که او عقلش را از دست داده و میراثشان را هدر میدهد.
این گورستان محلی برای مقابله میان خاطرات و برنامههای زندگی شده است و منبع رویدادهای جادویی رمان محسوب میشود. فیلومنا زن محلی که آلما برای مراقبت از گورستان استخدام میکند، در این محل غیرمعمول و با یک حقوق ثابت، آرامش پیدا میکند. ورودی گورستان برای عموم، پرداخت یک داستان ناتمام برای دفن خواهد بود.
آلما با تأسیس گورستان، برای خود و شخصیتهایش آرامش میخواهد، اما شخصیتها دستور کارهای خودشان را دارند؛ آنها پس از دفنشدن شروع به آشکارسازی خود میکنند. آنها با یکدیگر و با فیلومنا حرف میزنند و خلاقیت آلما را بازنویسی و اصلاح میکنند تا خود را بازپس گیرند. آلوارز در این داستان جدید، دنیایی را میآفریند که در آن همه در تلاشی برای دستیابی به یک رویا هستند: بازنشستگی، شهرت ادبی، یک شغل ثابت، آرامش ذهن، و اصالت.
این جستوجوها وقتی پیچیده میشوند که آرزوها و خاطرات به واقعیتهایی چون بیپولی، دستگیری، نبود تخیل، حسادت، و ظرافت شایستگی فروتنانه برخورد میکنند. خواهران آلما، فیلومنا و مردم شهر، همگی بر آرزوی آلما برای یافتن آخرین آرامگاه برای خاطراتش، مدعیاند. آلوارز سفر آنها را با دیالوگها و عباراتی به زبان اسپانیایی تزیین میکند و یک عبارت— "no hay mal que por bien no venga" (هیچ بدیای نیست که خیری در آن نباشد)— به عنوان طلسم شفاهی داستان ظهور میکند و نشان میدهد که همیشه میتوان چیزی جادویی در یک داستان کشف کرد.
از آنجاییکه ما تحت فشار هستیم تا هر کاری را که شروع میکنیم به پایان برسانیم، مفهوم آرامگاهی برای کارهای ناتمام در این رمان، تنفسی تازه است. آلوارز این ناعادلانهبودن را که ناتمامی مساوی با شکست در نظر گرفته میشود، به چالش میکشد. این رمان یادآور میشود که چگونه داستانها در تعیین نقشها و حفظ ساختار خانواده نقش حیاتی دارند و چگونه گاهی اوقات باید برای نجات کل داستان، بخشهایی از آن را بازنویسی کرد.
انتهای پیام
نظرات