مرمت و بازسازی بناهای تاریخی در سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری با نقد و اعتراض کارشناسان، پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی و حتی مردم محلی مواجه شده است. از مرمتهای شتابزده و غیراصولی گرفته تا استفاده از مصالح نامناسب و حذف استادکاران و معماران سنتی از روند کار، همگی باعث شدهاند بسیاری از پروژهها بهجای احیای هویت تاریخی، به تخریب تدریجی و تحریف اصالت آثار منجر شوند. در برخی موارد، مرمتها به حدی از معیارهای فنی و هنری فاصله گرفتهاند که نهتنها کمکی به حفظ میراث فرهنگی نکردهاند، بلکه خود به عاملی برای زوال و بیهویتی تاریخی تبدیل شدهاند.
در چنین فضایی، پرسش اصلی همچنان باقی است، متولی واقعی مرمت آثار تاریخی کیست؟ چرا با وجود تکرار اشتباهها و هشدارهای مداوم متخصصان، وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هنوز در روشها و ساختار اجرایی خود تجدیدنظر نکرده است؟
ایسنا در ادامه پیگیریهای خود درباره وضعیت حفاظت و مرمت آثار تاریخی، با ابوالحسن میرعمادی از معماران نسل اول و از نخستین مرمتگران بناهای تاریخی پیش از انقلاب، گفتوگو کرد.
میرعمادی نخست به پیشینه حضورش در حوزه مرمت اشاره کرد و گفت: من تجربهای دارم که از سال ۱۳۴۵ آغاز شد و حدود ۱۰ سال ادامه داشت. در این مدت در زمینه مرمت آثار تاریخی هم در تهران و هم در آثار ثبتشده جهانیِ یونسکو فعالیت داشتم، مانند گنبد قابوس، گنبد رادکان و ساختمانهای مهم دیگری که در آن دوران مرمت میشدند. آخرین کار من نیز مربوط به کاخ گلستان بود؛ عمارت بادگیر، باب عالی، اندرونی و تالار آیینه. اتفاقاً اخیراً جلساتی با مسئولان میراث فرهنگی داشتیم در خصوص همین موضوع؛ یعنی کیفیت کارهایی که در آن دوران انجام میشد و مقایسه آن با وضعیت امروز. اکنون میبینیم که در کار مرمت اشتباهات بزرگی وجود دارد، بعضی از آنها واقعاً تأسفبرانگیز است. در آن زمان روش اجرای کار کاملاً متفاوت بود. ما بهعنوان دفتر فنی هر استان، با بودجه مشخصی فعالیت میکردیم اما در عین حال اختیار بسیاری داشتیم، بهویژه در انتخاب تیم اجرایی.
این معمار ادامه داد: مدیر پروژه که مسئولیت یک طرح مرمتی را میپذیرفت، خودش تیمش را انتخاب میکرد. منظورم از تیم اجرایی، همان معمار، نقاش، گچبر، آجرکار و دیگر استادکاران است. نمونه بارز آن، مرمتی است که در عمارت بادگیر کاخ گلستان انجام دادیم. کیفیت کار بهقدری بالا بود که حتی امروز تشخیص اینکه کدام بخش مرمت شده و کدام بخش اصلی است، تقریباً غیرممکن است، مگر با استفاده از اسناد تاریخی. در آن زمان، تیم کارشناسی با مسئولیت کامل خود کار را انجام میداد و استادکاران بسیار ماهری را وارد پروژه میکردیم. مثلاً برای آجرکاری، سراغ بهترین استادان میرفتیم یا معماران و نجارانی از شهرهایی مانند کاشان میآوردیم که در کار خود استاد بودند. هرگاه کاری به آنها واگذار میشد، با دقت و مهارت و در چارچوب همان سبک کلاسیک ایرانی انجامش میدادند.
او در ادامه گفت: اما امروز اوضاع متفاوت است. در حال حاضر اگر بخواهیم پروژهای مرمتی را انجام دهیم، معمولاً آن را به شرکتها واگذار میکنند. درحالی که مشخص نیست آن شرکت چه کسانی را به کار میگیرد و آیا آن افراد واقعاً متخصص و با تجربه هستند یا نه. در نتیجه، اختیارات از دست مدیر پروژه یا معمار مرمتگر خارج میشود و کیفیت کار نیز به همان نسبت پایین میآید.
میرعمادی تاکید کرد: من همیشه گفتهام که مسئله اصلی، آن شخص نیست که بالاسرِ پروژه قرار دارد، بلکه اهمیت در عوامل اجرایی است. مانند یک سمفونی که اگر نوازندگان هماهنگ و حرفهای نباشند، حتی بهترین رهبر ارکستر هم نمیتواند نتیجه مطلوبی بگیرد. وقتی اعضای ارکستر با هم تمرینی ندارند و هماهنگی در میانشان نیست، اجرای موسیقی بیشتر شبیه به یک کار اداری و بیروح خواهد بود. در مرمت نیز همینطور است. متاسفانه امروز بسیاری از پروژههای مرمتی در قالب کارهای اداری و عمرانی وزارتخانهای اجرا میشود و دیگر روح و دقت هنری در آن دیده نمیشود.
این شهرساز در ادامه اظهار کرد: به نظرم باید روش اجرای کار را اساساً تغییر داد و به همان سیستمی بازگشت که در دوره ما، یعنی حدود سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵، وجود داشت و بسیار موفق بود. کیفیت کارهای آن دوران امروز نیز گواه روش درست و نتیجه مطلوب آن است. حتی میتوان در کنفرانسها و نشستهای تخصصی این نمونهها را بررسی کرد تا راه درست از نادرست تفکیک شود؛ چراکه مسیر فعلی، علاوهبر پایین آمدن کیفیت، هزینههای گزافی هم به همراه دارد. در آن زمان، برای اینکه از قالب محدودیتهای اداری خارج شویم، وزارت فرهنگ و هنر به سازمانی مستقل برای انجام این امور تبدیل شد، چون در چارچوب مقررات دولتی نمیشد پروژههای مرمتی را با دقت و آزادی عمل لازم پیش برد. این کار نیازمند اختیارات بیشتر و انتخاب آزادانه تیم اجرایی توسط مدیر پروژه بود.
میرعمادی با بیان اینکه کارهایی همچون مرمت، اساساً در قالب ساختار دولتی قابل انجام نیست، گفت: برخی از امور در کشور وجود دارند که تغییرشان با تغییر دولتها سازگار نیست و نباید تابع سیاستهای دورهای باشند. مرمت آثار تاریخی از جمله همین موارد است. این کار نه سیاسی است و نه باید رنگ و بوی سیاست به خود بگیرد، بلکه یک کار هنری، علمی و فنی است که به تداوم، ثبات و استقلال نیاز دارد. چنین فعالیتی باید در قالب یک سازمان مستقل انجام شود، سازمانی که زیرِ دست مقامات بالاتر باشد و خارج از نظام اداری معمول دولت عمل کند. در واقع این کارها در قالب وزارتخانه نمیگنجد. برای مثال، مانند سازمان برنامه و بودجه که اگر بخواهد با تغییر دولتها دچار دگرگونی شود، پروژههای عمرانی کشور به رکود و نابسامانی کشیده میشود. در حوزه میراث فرهنگی نیز اینگونه است؛ این یک کار ملی و فراگیر است و نیاز به نهاد مستقل و فرهیخته دارد، نه نهادی که با هر تغییر دولت و وزیر، سیاستهایش دگرگون شود.
او اضافه کرد: به عبارت دیگر، مرمت و حفاظت از میراث فرهنگی کاری نیست که بتوان آن را به دوره چهارساله دولتها محدود کرد. رؤسا و مدیران میآیند و میروند، اما این کار باید با ثبات و استمرار ادامه یابد. چنین امری مستلزم وجود یک سازمان فرهنگی مستقل است، نه یک وزارتخانه سیاسی. در دورههای قبل، مثلاً پیش از انقلاب، مدتی این فعالیتها زیر نظر وزارتخانه بود و نتیجهای حاصل نشد. پس از آن به این نتیجه رسیدند که باید تغییر ساختار دهند. در آن زمان، آقای دکتر مهران که وزیر فرهنگ و فردی بسیار فرهیخته بود، تصمیم گرفتند سازمانی ویژه برای این کار تأسیس کنند. این سازمان زیر نظر بالاترین مقام کشور فعالیت میکرد و افراد خِبره و متخصص در آن گرد هم آمده بودند. مزیت بزرگ آن ساختار این بود که کار مرمت و حفاظت از آثار تاریخی هیچ وابستگی به تغییر دولت یا سیاستهای روز نداشت. دولت عوض میشد، اما آن سازمان مسیر خود را ادامه میداد، چون وظیفهاش هنری، فرهنگی و ملی بود، نه سیاسی.
میرعمادی افزود: در آن زمان، همکاری نزدیکی میان آن سازمان و نهادهای دانشگاهی برقرار بود. دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران و دانشکده معماری دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) در شورای تخصصی آن حضور داشتند. اما با این حال، سازمان کاملاً مستقل بود و ارتباطی با ساختار اداری دولت نداشت. باید توجه داشت که کار میراث فرهنگی از جنس فعالیتهای اداری روزمره کشور نیست. مثلاً اگر بخواهیم نقشبرجستههای تختجمشید را مرمت کنیم، نمیتوان این کار را به هر پیمانکاری سپرد. باید افرادی خبره و متخصص، چه در داخل کشور و چه از میان کارشناسان بینالمللی، دعوت شوند تا با دانش و تجربه لازم، مرمت را انجام دهند. این کاری نیست که هر کسی بتواند بر عهده بگیرد، نیازمند شناخت عمیق از تاریخ، هنر، مصالح و فنون اصیل ایرانی است.
این معمار با اشاره به اینکه باید افرادی که واقعاً اهل کار و آشنا با میراث فرهنگی هستند، در رأس امور قرار بگیرند، اظهار کرد: در بسیاری از کشورها هم همینطور است. آنها «انجمن آثار ملی» یا نهادهایی مشابه دارند که در آن، جمعی از فرهیختگان، استادان برجسته و افراد باتجربه عضو هستند. اینها کسانیاند که نه تنها تحصیلات و دانش لازم را دارند، بلکه تجربه میدانی و شناخت عمیق از آثار تاریخی کشورشان دارند. در آن ساختارها، چنین انجمنهایی بر روند کار نظارت میکنند و در تصمیمگیریهای کلان نقش دارند، اما ربط مستقیمی به دولت روز یا سیاستهای جاری ندارند. البته دولت در تأمین بودجه و حمایت کلی نقش دارد، اما در جزئیات اجرایی دخالت نمیکند؛ یعنی وزیر یا مقام دولتی با روند کار فنی مرمت کاری ندارد، بلکه افراد متخصص در چارچوب یک سازمان ملی مستقل کار را پیش میبرند. این سازمان ملی، گرچه در نهایت به دولت وابسته است، اما تابع دولت نیست. رئیسجمهور تنها نقش حمایتی دارد، نه مدیریتی. مسئولان اصلی این سازمان باید همان افراد خبره و شناختهشده باشند که مردم و جامعه علمی به توانایی و سابقهشان اعتماد دارند.
او اضافه کرد: برای مثال، در گذشته افرادی بودند که شاید تحصیلات آکادمیک نداشتند اما در عمل استاد بینظیری بودند، مانند مرحوم استاد لرزاده که معمار بسیار بزرگی بود و با تجربه و شناخت شخصی خود کارهای درخشانی انجام داد. چنین افرادی سرمایههای فرهنگی کشورند. اما امروز میبینیم که میدان عمل در اختیار شرکتهایی قرار گرفته که اغلب تجربه واقعی مرمت را ندارند. حتی اگر برخی از اساتید دانشگاهی هم درگیر پروژهها باشند، بیشتر در حد مشاوره و نظریهپردازیاند اما در اجرا، کیفیت کارها بهشدت پایین آمده است. پیشنهاد من این است که برای اصلاح این وضعیت، باید یک سمینار یا میزگرد تخصصی چند روزه برگزار شود. در این نشست، استادان باتجربه و مرمتگران قدیمی جمع شوند و بهصورت مستند بررسی کنند که روشهای گذشته چگونه بوده، امروز کجا دچار خطا شدهایم و چه اصلاحاتی باید انجام شود. در حال حاضر خود ما نیز درگیر چنین بحثی هستیم. مثلاً وقتی در مدیریت تصمیم به اجرای پروژهای میگیریم، با مشکل انتخاب نیروهای اجرایی مواجه میشویم. شرکتهایی که طرف قرارداد هستند، معمولاً افراد خبره را نمیشناسند و نمیتوانند به کار بگیرند. در نتیجه، کار به دست کسانی میافتد که صلاحیت کافی ندارند.
میرعمادی اظهار کرد: بهنوعی میتوان گفت که امروز ما شاهد نوعی مرمتهای انحصاری و بسته هستیم؛ یعنی گروه محدودی از شرکتها پروژهها را در اختیار دارند و با وجود ضعف عملکرد، همچنان کار را میگیرند. این در حالی است که در کشور، در شهرهای مختلف، افراد شایسته و کاربلد زیادی وجود دارند. مثلاً در اصفهان، یزد یا کاشان، استادکاران بسیار ماهری در زمینههای معماری، آجرکاری، گچبری و نجاری هستند و نیازی نیست نیرو از تهران اعزام شود. البته برخی از این استادان در سطح ملی هم توانایی کار دارند. به هر حال، تجربهی من نشان داده که در گذشته، کارهایی که انجام میدادیم، از جمله مرمت خانههای قدیمی مانند خانه وثوقالدوله، خانه قوامالدوله و بهویژه کاخ گلستان، همگی از نظر کیفیت در سطح بسیار بالایی بودند. اما پس از آن دوره، کیفیت کارها بهشدت افت کرد. در آن زمان هزینهها هم بهمراتب کمتر بود، چون کار بهصورت دقیق و تخصصی انجام میشد و افراد باتجربه سر کار بودند. مهم این است که این کار یک حرفه هنری است و نیاز به آموزش و تربیت نسلهای بعدی دارد. باید استادکاران جوان در کنار پیشکسوتان آموزش ببینند تا این دانش منتقل شود و تداوم پیدا کند.
این شهرساز گفت: نکته اصلی این است که باید دید چه کسی واقعاً دارد آجر روی آجر میگذارد و چه کسی در صحنه عمل است. اگر مجری کار متخصص نباشد، حتی بهترین طرح هم به نتیجه نمیرسد. متاسفانه امروز در بسیاری از پروژهها، افراد بیتجربه را فقط بهخاطر داشتن «گرید» یا رتبه رسمی به کار میگیرند، درحالی که تیم اجراییشان اصلاً مشخص نیست چه کسانی هستند و چه تجربهای دارند. در گذشته، در سازمان ملی مرمت، چهرههایی مانند استاد پیرنیا و استاد فروغی مسئولیت داشتند. استاد پیرنیا هم دانش تئوریک داشت و هم تجربه عملی. حتی از کارشناسان خارجی نیز دعوت میشد، مانند ایتالیاییها که در ایران پروژههای مرمتی اجرا کردند. به همین دلیل، سطح کیفیت کارها بالا و نتیجه نهایی از هر نظر قابلقبول بود. اما امروز شرکتهایی که پروژهها را میگیرند، حتی اگر رتبهبندی رسمی هم داشته باشند، هیچ سازوکار مشخصی برای ارزیابی کیفی کارشان وجود ندارد. شاید هم نهادی برای این نظارت باشد، اما در عمل یا فعال نیست یا اثرگذار نیست.
انتهای پیام
نظرات