ارسلان مرشدی يادداشتنويس در متني با عنوان «ژئوپلتیک رمضان» كه آن را در اختيار ايسنا قرار داده بر ضرورت تيين مباني تئوريکی و ایدئولوژیکی فرهنگ رمضان تاكيد كرده است.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) در اين يادداشت ميخوانيم:
ژئوپلتیک رمضان به عنوان یکی از مناسبتهای بزرگ مذهبی جهان، جغرافیای سیاسی را برای این ماه تعریف نموده، که پس از مراسم حج، مهمترین مناسبت در تقویم مناسک ملل مسلمان بشمار میرود. فرآیند ماه رمضان برآیند همبستگی، هماهنگی و همآوایی مسلمانان پراکنده در 5 قاره با جمعیت یک پنجم جهانی است.
سیل سال گذشته در پاکستان و قحطی در سومالی و سرکوب مسلمانان در کشورهای عربی و اکنون کشتار خاموش مسلمانان در میانمار، نمونههای از همت و همدلی جامعه مسلمانان است، که توانسته و میتواند با کمک و مساعدت به کشورهای مسلمان، ظرفیتهای وجودی و کارکردی رمضان را در بسیج عمومی و همبستگی مردمی تبیین نماید، اما این تنها بعد اجتماعی و فرهنگی رمضان است، و پیشینه تاریخ سیاسی آن با جنگ بدر (به عنوان اولین جنگ مسلمانان با کفار)، جنگهای اعراب و اسراییل و نبردهای نظامی ایران و عراق و البته بحران نفتی سال 1973 پیوند خورده است.
با این وجود، رمضان به عنوان دومین میعادگاه و آوردگاه جامعه اسلام در دنیای امروز مختصات خاصی یافته است؛ مختصاتی که شاید تنها با پارامترهای سیاسی و مذهبی رمضان قابل انطباق باشد. امروزه کشورهایی که خود را سردمدار مردم سالاری و داعیهدار حقوق بشری میدانند دارای چنان نظام سیاسی غیردینی و توتالیتری هستند که محدودیتهای بسیاری برای آزادیهای دینی مسلمانان ایجاد میکنند.
تصویب و اجرای قانون منع حجاب در ترکیه و بلژیک و قانون منع برقع و روبنده در فرانسه نمونههایی از این موارد است، که عموماً هم در ماه رمضان تشدید میشود. این کشورها در قالب یک نظم نوین دینی و مذهبی تلاش دارند تا یک الگوی پذیرفته شده اسلامی را که میانهرو بوده، و مروج مکتب لاییسم و آموزههای سکولاریسم باشد، تقویت کنند. ضمن اینکه ترویج نظامهای سیاسی سکولاریسته در کشورهای اسلامی و اهتمام در راه فعالیتهای مسیونری برای تضعیف باورهای اسلامی با پوشش نهادهای غیردولتی، وجه ناپیدای نظام سلطهای بوده، که همواره خواسته تا جهان و خاورمیانهای بدون خدا بسازد.
اما اکنون و در پرتو بیداری اسلامی، جهان اسلام و غیراسلام در چرخه دگرگونی و دگردیسی برگشتناپذیری قرار گرفته است که بیتردید تغییرات زیادی در ژئوپلتیک و ژئوکالچرال منطقهای و فرامنطقهای ایجاد خواهد کرد. بیداری اسلامی در جهان عربی و جنبش اعتراضی در دنیای غربی، وجه دوسوی گسست در دنیای کنونی است. کشیدن شدن دامنه بیداری اسلامی و جنبش اعتراضی برای دومین سال به ماه رمضان نوید رستاخیزهای دیگری در کشورهای عربی و غیرعربی میدهد.
ماه رمضان با الهام از آموزههای الهی و آسمانی جهان اسلام را در جستوجوی نظامهای پساسکولار و فهمیدن مرجعیت تئوریهای دینی و اسلامی آن یاری میدهد؛ چرا که آنچه در طول یک سده اخیر به عنوان اسلام هراسی در قالب تبیین دکترین تهدید اسلام سبز به جای کمونیسم سرخ در دوسوی آبهای سرد آتلانیتک پژواک داشته، نگرانی از بازسازی هویتی کشورهای اسلامی و عزت از دست رفته مسلمانان از طریق جنبشهای اجتماعی و تردید در هژمونی ژئوپلتیکی غرب و توجه به توان ژئوکالچرال اسلام در ساماندهی هویتی مسلمانان بوده است.
این ماه این پتانسیل را دارد که روند بازسازی هویتی را با نمادهای نماز جمعه و جماعت روزه داران، شتابی مضاعف بخشد. نمونههایی که سال گذشته در مصر و بحرین و یمن به شمارش افتاد. آنچه در بطن این روند بازسازی هویتی وجه ناپیدایی دارد، ژئوپلیتیک شیعی است که با گستره جغرافیایی از پاکستان تا دریای مدیترانه و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس میتواند ژئوپلیتیک نوظهور و ممتاز قرن 21 نام گیرد، و این توان را دارد تا سبب ایجاد تحولات بنیادین در ترتیبات برخی مناطق جهان به ویژه خاورمیانه، قفقازجنوبی و مدیترانه شود. با این همه، دستامدهای ماه رمضان همواره در معرض آسیب و تهدیداند.
فرهنگ ايثار و شهادت به عنوان یکی از کاربستهای ماه رمضان و راهبردهای آن برای آگاهی بخشی به نسلهای در معرض و تعرض موج سهمگین فرهنگ متعارض عصر مدرنيته و پسامدرنيسم و تئوریهای چون «برخورد تمدنها» و «پایان تاریخ» با تضادهای معرفت شناختي و تعارض های فرهنگ شناختی عدیدهای مواجه است. يکسان انگاري فرهنگ ایثار با خشونت و تروريسم و مقايسه شهادت با خودکشي و خودانتحاری و روزه با تصوف و تحجر در گفتمان ساختار نوین حاکم بر تحولات بینالمللی خصوصاً پس از حوادث سپتامبر 2001 و مارس 2003 از سوی داعیهدارن نظام هژمونیک جهانی و بانیان آزادی مذهبی ـ که البته در پستوی افکار خود اندک اعتقادی به آن ندارند و حتی خود نیز از آن به توحش مدرن یاد میکنند ـ شاید تنها گوشهاي از تنش و سایش فرهنگ رمضان با دکترین تروریسم و بنیادگرایی اسلامی را نشان ميدهد.
بر همين اساس تبيين مباني تئوريکی و ایدئولوژیکی فرهنگ رمضان و بهرهگیری از ژئوپلتیک مذهبی و آیینی آن ضروري و یک باید مينمايد که از رهرو آن میتوان به وحدت جامعه اسلامی یاری رساند.
انتهاي پيام
نظرات