به گزارش ایسنا، رضا محرمی، متولد سوم مرداد ۱۳۸۴ و اهل تبریز، سرباز وظیفه پدافند هوایی ارتش بود؛ جوانی آرام، باادب، خوشرفتار و اهل کمک به دیگران. دوستانش او را سنگصبور پادگان میدانستند؛ سربازی که گرهگشای مشکلات بود و در سختیها بیهیچ تردیدی دست یاری به سوی همرزمانش دراز میکرد. حتی کارت حقوق سربازیاش را اغلب بیهیچ حرفی به مادر میسپرد تا کمکی به خانواده باشد.
صبح روز ۲۴ خرداد، برگه مرخصیاش امضا شد اما رضا ماند؛ ماند تا به مسئولیتش وفادار بماند و دوشادوش همرزمانش تجهیزات دفاعی کشور را استتار کند. تنها سه ساعت بعد، ترکشهای انفجار آسمان پادگان را لرزاند و زندگی جوانی ۱۹ ساله را گرفت؛ جوانی که میتوانست برود، اما نرفت و معنای واقعی ایثار را نوشت.
روایت پدر
«صبح با رضا تماس گرفتم، گفت: “امروز مرخصی میگیرم و تا چند ساعت دیگر خانهام.” اما تماسهای بعدی بیپاسخ ماند. دلشوره داشتیم. وقتی به پادگان رسیدیم و فهمیدیم او را به بیمارستان بردهاند، دلم خالی شد… رضا همیشه اهل مسئولیت بود، نمیتوانست رفقایش را تنها بگذارد، حتی وقتی میدانست میتواند به خانه برگردد.»
روایت مادر
«رضا برای سربازی ارزش قائل بود. همیشه لباسش تمیز و مرتب بود و با عشق آن را میپوشید. هر بار لبخند میزد و میگفت خدمت سربازی فرصت خدمت به وطن است نه اجبار. آن روز هم قرار بود بیاید، غذای محبوبش را آماده کرده بودم… اما در بیمارستان دیدمش، آرام و بیحرکت، انگار فقط خوابیده بود، اما دیگر بیدار نشد.»
روایت خواهر
آرزو محرمی، خواهر دوقلوی رضا، میگوید: «رضا فقط برادر نبود، نیمه دیگر جان من بود. همیشه پشتم بود، حامی من. نبودنش یک خالی بیپایان است، مثل اینکه بخشی از وجودم برای همیشه از من جدا شده باشد.»
انتهای پیام
نظرات