• چهارشنبه / ۱۰ اسفند ۱۳۸۴ / ۱۰:۵۹
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 8412-06190
  • خبرنگار : 71063

تمام آثار دوره‌ي ساساني و اوايل اسلام در تپه‌ي حسنلو نابود شده است /وضعيت اسفناك تپه‌هاي باستاني كي پايان مي‌يابد؟/‌3

تمام آثار دوره‌ي ساساني و اوايل اسلام در تپه‌ي حسنلو نابود شده است
/وضعيت اسفناك تپه‌هاي باستاني كي پايان مي‌يابد؟/‌3
در 85 كيلومتري جنوب اروميه و در كنار جاده‌اي كه از اروميه به نقده و اشنويه مي‌رسد، به فاصله‌ي سه كيلومتر در سمت چپ جاده، تپه‌ي نسبتا بلندي در ميان جلگه‌اي سبز و خرم خودنمايي مي‌كند؛ اين تپه، هم‌نام با قريه‌اي كه در دامنه‌اش قرار گرفته به «حسنلو» معروف است. به‌گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قريه‌ي حسنلو و آبادي‌هاي اطراف آن در جلگه‌اي وسيعي قرار دارند كه امروزه به نام «سلدوز» معروف است و حدود آن از سمت شمال به درياچه‌ي اروميه و رشته كوه‌هاي غربي آذربايجان و از طرف جنوب و مغرب به كوه‌هاي لاهيجان و مهاباد محدود شده و قسمت شرقي آن را رودخانه‌ي «قدرچاي» از جلگه‌ي ميان‌دوآب جدا مي‌كند، به‌طوري كه از سه جهت شمال، مغرب و جنوب كوه‌هاي زاگرس و انشعاب‌هاي آن، جلگه مزبور را احاطه كرده است. تمام جلگه‌ي سلدوز از رودخانه‌اي به اسم «گدار» مشروب مي‌شود؛ اين رودخانه كه شعبه‌ي اصلي آن از كوه‌هاي غربي سرچشمه مي‌گيرد پس از عبور از اشنويه و نقده و قسمت جنوبي حسنلو به سمت شمال منحرف و از ساحل جنوبي به درياچه‌ي اروميه وارد مي‌شود. در حد فاصل شمالي جلگه‌ي سولدوز و درياچه‌ي اروميه، ارتفاعات نسبتا كوتاهي قرار گرفته كه عرض آن بيش‌از چند كيلومتر نيست. راه اصلي كه اين جلگه را به نقاط شمالي مربوط مي‌كند از شهر اروميه شروع مي‌شود و پس‌از عبور از كنار درياچه، درنزديكي بندر كوچك «حيدرآباد» به دو شعبه تقسيم مي‌شود. جاده‌ي سمت چپ به طرف به مهاباد مي‌رسد و جاده‌ي سمت راست در جهت جنوب‌غربي پس‌از عبور از ارتفاعات فوق‌الذكر به‌طرف جلگه‌ي سولدوز سرازير مي‌شود و از آنجا تا نقده و اشنويه و نقطه‌ي مرزي خانه امتداد مي‌يابد. درياچه‌ي اروميه كه حداكثر عمق آن 15 متر و در ارتفاع هزارمتر از سطح دريا واقع شده است، وجودش در تغيير آب و هواي نواحي سلدوز و محل‌هاي مجاور آن، تاثير به‌سزايي داشته و رطوبتي كه از بخار آب درياچه توليد مي‌شود، در اعتدال هواي اطراف كاملا موثر است و باعث حاصل‌خيزي آن نقاط مي‌شود. علاوه بر درياچه‌ي اروميه در داخل جلگه‌ي سولدوز، بقاياي درياچه و مرداب‌هايي وجود دارد كه اطراف‌شان باتلاقي بوده و سواحل آن‌ها از ني و جگن پوشيده شده است و نيز در فصل زمستان، بركه‌هاي ديگر دراثر نزول برف و باران به آن‌ها افزوده مي‌شود كه در تابستان اثري از آن‌ها نيست. اكنون در شمال حسنلو، درياچه‌ي كوچكي است كه طول و عرض آن به چند كيلومتر مي‌رسد؛ سواحل اين درياچه را باتلاق‌هايي نظير درياچه‌ي اروميه فرا گرفته است كه روي‌هم رفته، وجود اين درياچه‌ها كه رطوبت كافي توليد مي‌كنند، اراضي آن منطقه را براي زراعت و نگهداري احشام و اغنام آماده مي‌كند. همچنين سهولت كشت و زرع مراتع فراوان در اين نواحي، توجه اقوام مختلف را در ادوار قديم به‌سوي خود جلب كرده است. //// تاريخچه‌ي حفاري در حسنلو تپه‌ي حسنلو ابتدا به‌وسيله‌ي يك هيات تجارتي ايراني در سال 1313 خورشيدي كاوش شد و در سال 1315 به وسيله‌ي «سراورال اشتين» انگليسي چندين گمانه در آن زده شد و مقداري هم اشيا به‌دست آمد. در سال 1326 يك كاوش تجارتي به‌وسيله‌ي «فرهادي» انجام گرفت كه «محمود راد» بازرس فني اين حفاري بود. در سال 1338 از طرف اداره‌كل باستان‌شناسي مهندس «علي حاكمي» به‌اتفاق محمود راد؛ مامور كاوش علمي در اين تپه‌ي باستاني شدند و مقداري از اشياي حسنلو كه امروزه در سالن موزه‌ي ايران باستان ديده مي‌شود به‌وسيله‌ي اين هيات علمي به موزه‌ي تهران آورده شد. در سال 1334 شمسي يك هيات مشترك ايراني و آمريكايي به رياست دايسون در تپه‌ي حسنلو مشغول كاوش شد. اين حفاري در سال‌هاي بعد هم ادامه يافت. از آن پس اين تپه به‌وسيله‌ي هيات مشترك ايران و آمريكا حفاري شد و دو فصل آخر حفاري در سال 51 ـ 49 (تابستان) انجام گرفت. حفاري تپه‌ي حسنلو يك حفاري كاملا علمي است؛ براي حفاري تپه، ابتدا سطح آن‌را به مربع‌هاي متعدد به ابعاد 5*5 متر تقسيم كردند و سپس در يك‌سوي جدول حاصله از اعداد و در سوي ديگر از حروف الفباي انگليسي استفاده كردند. پس از اين‌كه 26 حرف الفباي انگليسي براي 26 ترانشه دركنار هم نام‌گذاري شد براي بار دوم اين حروف تكرار شد. اين عمل، محل دقيق هر ترانشه و هر شيء يافت‌شده از آن ترانشه را به‌خوبي روشن مي‌كرد. در سال‌هاي اول حفاري، هيات مشترك ايران و آمريكا در ترانشه‌هاي مختلف اين تپه كار كردند و تقريبا محل مناسبي را براي كار دايمي هرساله‌ي خود پيدا كردند و در همين سال‌ها بود كه به ساختمان‌هاي سوخته‌ي دوره‌ي چهارم سكونت در حسنلو اقدام به حفر چاهي در مركز تپه و تقريبا در پست‌ترين قسمت تپه كردند؛ اين چاه در عمق 17/5 متر از سطح B و D تپه به خاك بكر و آب رسيد و نتايج كلي زير را به‌دست آورد: 1- 10 دوره‌ي سكونت متمايز در اين تپه تشخيص داده شد. 2- ضخامت لايه‌هاي هر دوره، معلوم و درنتيجه ارتفاع تپه تا خاك بكر روشن شد. 3- سفال‌هاي تمدن‌هاي هر دوره تعيين و شناخته شد. /// مشخصات تپه‌هاي حسنلو از قراين و حفاري‌هاي چندي كه در اين ناحيه انجام شده است، چنين معلوم مي‌شود كه تپه‌ي مركزي به نام اصلي و قلعه، وسط شهر را تشكيل مي‌داده كه تپه‌هاي مجاور آن، محل سكونت عموم بوده است. چون تاكنون در كاوش‌هاي اين ناحيه، علائمي از خط به‌دست نيامده به اين لحاظ ، نمي‌توان نام محل مزبور و تاريخ آن را به‌طور يقين، مشخص كرد و هم‌چنين به‌واسطه‌ي نبودن اعتبار كافي، حفاري دامنه‌داري در تپه‌ي مركزي حسنلو انجام نگرفته تا بتوان مشخصات اصلي بنا را در دوران مختلف تشخيص داد؛ ولي به‌طور اجمالي مي‌توان گفت كه جلگه‌ي حسنلو را در اواسط هزاره دوم پيش از ميلاد، اقوام مهاجر براي سكونت اختيار كردند تا اوايل هزاره اول پيش از ميلاد كه تقريبا مصادف با زمان تشكيل دولت مادها بود، اين محل از سكنه خالي نبوده است؛ كشف اشيايي ازقبيل مفرغ و آهن و ظروف لعابي در تپه‌ي حسنلو كه هم‌دوره با اين زمان است، تقريبا اين نظريه را تاييد مي‌كند و نيز با كشف سنگ‌هاي حجاري‌شده در تپه‌هاي اطراف با اين‌كه وجود بناي عظيمي را در آنجا معلوم مي‌كند و اين موضوع را هم روشن مي‌سازد كه پس از ويراني اين شهر به‌وسيله‌ي اقوامي مهاجم كه ممكن است، آشوري‌ها يا قوم ديگري بوده باشند مدتي در اطراف آن، خصوصا تپه‌هاي مجاور تپه مركزي، مردماني سكونت داشته و از سنگ‌ها و مصالح و حتا از نقوش برجسته‌ي بناي مركزي براي منظورهايي استفاده مي‌كردند. تپه مركزي تا ارتفاع 10 سانتي‌متر مورب است و از آن به بعد، يك‌مرتبه قسمت فوقاني آن بريده مي‌شود و تقريبا مسطح شده و آثار و علايمي كه در سطح صاف آن مشاهده مي‌شود، به اين قرار است: در وسط تپه، گودال قيفي‌شكل نسبتا بزرگي است كه در اطراف آن، چهار تپه‌ي كوچك به‌فاصله‌هاي مختلف قرار دارند. ارتفاع بلندترين تپه‌ها ازسطح تحتاني گودال درحدود 4/5 سانتي‌متر است. آثاري كه در آنجا به‌نظر مي‌رسد عبارت از تخته سنگ‌هاي بزرگي است كه از زير خاك، نمايان و در سمت جنوبي آن مجرايي به‌عرض نيم‌متر ديده مي‌شود كه سقف آن با تخته سنگ‌هاي صاف پوشيده شده است. علاوه بر آثار فوق در دو تپه، بقاياي ديوارهايي از خشت‌هاي بزرگ مكعب مستطيل است كه ابعاد آن درحدود 10*16*10 سانتي‌متر است و ملاتي كه خشت‌ها را با آن ساخته‌اند مخلوطي از گل، ماسه و كاه بوده است. در گودال وسط تپه، چاهي قرار داشته كه به‌تدريج از خاك انباشته شده و شيب حفره‌ي مزبور دراثر ريزش خاك‌هاي چهار تپه‌ي مجاور به‌وجود آمده است. از روي اثر و اشيايي كه تاكنون در طبقات مختلف حسنلو به‌دست آمده است مي‌توان سه دوره را در آن محل تشخيص داد: 1- دوره‌اي كه تپه‌ي مركزي هنوز وجود نداشته است و اقوامي در آن ساكن بودند كه تمدني عالي نداشتند. 2-زماني است كه تپه‌ي مركزي، آباد و اين محل، جمعيت بيشتري داشته و يكي از نقاط آباد آن زمان را تشكيل مي‌داده است. در اين مقطع، سطح تمدن مردم ساكن آنجا خيلي بالاتر از اقوام اوليه‌ي آن بوده است. 3- موقعي است كه بناي اصلي شهر و تپه‌ي مركزي، درنتيجه‌ي حمله‌ي اقوام ديگري كه ممكن است آشوري‌ها يا سكاها بوده‌اند ويران و منهدم شد؛ ولي باوجود ازبين رفتن، در تپه‌ها‌ي مجاور تا مدتي سكونت داشتند. هم‌چنين در ارتباط با چهار تپه‌ي مجاور مي‌توان گفت كه ظاهرا چنين گمان مي‌رود كه چهار تپه‌ي كوچك، خرابه‌هاي چهار برج گوشه‌هاي قلعه بوده است و تعيين محل اصلي آن درنتيجه‌ي ويراني و مرور زمان، بدون حفاري غيرممكن است. دو تپه‌ي «الف» و «ب» در جهت‌هاي فرعي، يعني شمال‌غربي و جنوب‌غربي قرار دارند و براي به‌دست آوردن محل دو برج ديگر به‌طريق سهمي ازسوي نقشه مي‌توان حدود مكان را تشخيص داد. از آثار ظاهري مذكور مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه گودال مركزي حياط قلعه و تپه‌ي اطراف آن، چهار برج قلعه بوده است و چاه وسط گودال را براي آب مورد نياز ساكنان آن حفر كرده بودند. خشت‌هايي هم كه در اطراف تپه‌ي مركزي ديده مي‌شوند كه به‌طور منظم چيده شده‌اند بايد بقاياي ديوار اصلي بناي فوق باشد. /// دوران‌هاي سكونت در حسنلو به عقيده‌ي دكتر «دايسون» ـ رييس هيات مشترك ايران و آمريكا ـ 10 دوره‌ي مغاير سكونت در تپه‌ي حسنلو وجود دارد و از قديم به جديد، يعني از دوره‌ي دهم شروع و به دوره‌ي يكم كه آخرين دوره استف ختم مي‌شود. دايسون، تاريخ تقريبي سكونت در دوره‌ي دهم را به شش‌هزار سال پيش‌از ميلاد نسبت مي‌دهد و دوره‌ي نهم و هشتم تا هفتم را بين شش‌هزار و سه‌هزار سال پيش‌از ميلاد مي‌داند. از سه دوره‌ي دهم، نهم و هشتم اطلاعات زيادي نداريم و از دوره‌ي هفتم تا دوره‌ي اول، اطلاعات بيشتري موجود است. در اين دوره‌ها به بناهاي خشتي و گلي و سنگي برخورد شده است. حفاري در ترانشه‌ي UZZ در سال‌هاي 1349 و 1352 ثابت كرد كه از دوره‌ي چهارم سكونت در حسنلو يعني از هنگام وقوع آتش‌سوزي بزرگ تا دوره‌ي هفتم سكونت (2200 سال پيش از آتش‌سوزي)، آثار ساختماني‌يي كه دال‌بر سكونت افرادي در حسنلو است، وجود دارد. بنابراين، دوره‌ي هفتم بين 2500 تا 3000 پيش‌از ميلاد و دوره‌ي پنجم مي‌تواند 1300 پيش‌از ميلاد باشد. در دوره‌ي پنجم سكونت در حسنلو، ظروف سفالي خاكستري‌رنگ ظاهر شده است؛ ولي اقوام سازنده‌ي اين ظروف سفالي معلوم نيست از چه منطقه‌اي به اين محل آمده‌اند. از مختصات دوره‌ي پنجم سكونت در حسنلو، وجود ساختمان‌هاي خشتي و گلي است. دوره‌ي چهارم بين 1300 تا 800 پيش‌از ميلاد است، يعني همان دوره‌ي آتش‌سوزي بزرگ كه تقريبا 500 سال سكونت را تشكيل داده است. در اين دوره، ساختمان‌هاي حسنلو از سنگ ساخته شده بود و تمدن بسيار درخشاني در اين دوره در حسنلو وجود داشته است. دوره‌ي سوم سكونت در تپه‌ي حسنلو، دوره‌ي مادها و كمي پيش‌از آن بوده و نيز اين دوره، نيمي از دوره‌ي هخامنشي را هم شامل مي‌شود و خود اين دوره به دو قسمت IIIB و IIIA تقسيم مي‌شود كه دوره‌ي IIIA قديمي‌تر از دوره‌ي IIIB بوده است. دوره‌ي دوم، هم‌زمان با نيمي از دوره‌ي هخامنشي و همه‌ي دوران پارت و نيمي از دوران ساساني است و دوره‌ي اول كه لايه‌ي بسيار ضعيفي است، شامل اواخر دوره‌ي ساساني و اوايل ظهور اسلام است كه اثري از آن موجود نيست و همه‌ي آثار اين دوره از ميان رفته است. در اين ميان، مهم‌ترين دوره‌ي سكونت همان دوره‌ي چهارم است. ساختمان‌هاي يافت‌شده در اين دوران به اين شرح است: همه‌ي ساختمان‌هاي يافت‌شده در حسنلو از سنگ ساخته شده و متعلق به دوره‌ي چهارم سكونت است (اگرچه مقدار كمي هم سنگ در پي‌هاي ساختماني دوره‌ي پنجم به‌كار رفته است). هيات حفاري در سال‌هاي اخير توانست اتاق‌هاي متعددي با سالن‌هاي بزرگ در مركز تپه كشف كند و ديوار دفاعي قلعه‌ي نظامي و دژ محكم اين شهر را از زير خاك بيرون آورد. اين هيات، در اكتشاف‌هاي اخير خود به سه معبد بزرگ ستون‌دار دست يافته كه حتما مراسمي در هريك از آن‌ها اجرا مي‌شده است و به‌نظر مي‌رسد كه اين سه تالار بزرگ ستون‌دار هم‌زمان با هم ساخته نشده است، بلكه تالار ستون‌دار شرقي اول و تالار ستون‌دار بزرگ جنوبي پس‌از آن و تالار ستون‌دار غربي بعد از هر دو تالار ساخته شده است؛ به‌عبارت ديگر، مي‌توان گفت هنگامي كه تالار ستون‌دار بزرگ جنوبي را بنا كرده‌اند، اولين تالار ستون‌دار شرقي منزوي شده بود و از آن استفاده كافي نمي‌شده و آن تالار به انبار يا طويله‌ي اسبان تبديل شده است. سومين تالار غربي ستون‌دار را نيز هنگامي بنا كرده‌اند كه دومين تالار بزرگ جنوبي، احتياج‌هاي آنها را برآورده نمي‌كرده است. بنابراين اقدام به ساختن سومين تالار بزرگ ستون‌دار كرده‌اند. شواهدي كه از اين حفاري در دست است، اينش‌طور نشان مي‌دهد كه هر سه بناي ستون‌دار مانند يك مركز مذهبي يا معبدي بوده است كه براي انجام تشريفات خاصي ساخته شده بود. /// دروازه و ديوار دفاعي قلعه‌ي حسنلو دورتادور قلعه را ديواري به قطر سه متر و ارتفاع هفت متر فراگرفته بود. در سرتاسر اين ديوار برج‌هاي مربع‌شكل به‌فاصله‌هاي 30 متر از يكديگر و به ابعاد 10*10 متر ساخته شده بود. ارتفاع برج‌ها به‌درستي معلوم نيست؛ ولي احتمالا بيشتر از هفت متر، يعني بلندتر از ديوار قلعه بوده است و با احتساب هر 30 متر يك برج، تقريبا محل هفت برج در روي ديوار دفاعي قلعه روشن مي‌شود. طرز قرار گرفتن برج‌ها درميان ديوارها بوده است كه سه متر از طول برج داخل ديوار و پنج متر آن، خارج ديوار (بيرون از قلعه) و دو متر آن در سوي ديگر ديوار (داخل قلعه) قرار داشته است. از اين برج‌ها براي حفاظت قلعه استفاده مي‌شد. از حفاري قسمتي از ديوار قلعه و چند برج مي‌توان نتيجه گرفت كه تغييراتي در ديوار شهر و برج‌ها در دوران سوم سكونت در حسنلو، پديد آمده است و مسير ديوار قلعه در دوره‌ي سوم سكونت با دوره‌ي چهارم فرق كرده است؛ زيرا پس از آتش‌سوزي و فروريختن قسمت زيادي از ديوار قلعه و خراب شدن برخي از برج‌ها، ديوار و برج‌ها از نو بنا شده ولي در مسير ديوار، اندكي انحراف پديد آمده است. /// حياط مركزي و بناهاي اطراف آن در مركز اين دژ، حياط وسيعي به طول 29 و عرض 19 متر قرار گرفته است. البته طول و عرض حياط در همه‌سو يكسان نبوده و حياط ، تقريبا شكل چند ضلعي نامنظمي پيدا كرده است؛ به‌طوري‌كه در شمالي‌ترين قسمت، عرض به 21 متر مي‌رسد. در انتهاي جنوبي حياط مركزي، مذبح يا قربان‌گاه قرار داشت و در انتهاي شمالي حياط ، چند ستون سنگي بلند به فاصله‌ي چند متر از يكديگر به ارتفاع سه متر يا بيشتر مانند لوحه‌ي سنگي يادبود به ديوار شمالي حياط نصب شده بود؛ ولي روي هيچ‌كدام كتيبه‌اي ديده نمي‌شد. در دو سوي شمال و غرب حياط ، سكويي سنگي به ارتفاع تقريبي 60 تا 70 سانتي‌متر و عرض 120 تا 230 سانتي‌متر وجود داشت كه با سنگ‌هاي تخت، مفروش شده بود. دورتادور حياط مركزي، اتاق‌هاي كوچك و بزرگ و تالارهاي ستون‌دار و ايوان‌هاي درازي وجود داشته است كه بازمانده‌ي آن‌ها هنوز هم برجاي اولش ديده مي شود. /// بناهاي سوي شرقي حياط مركزي در جنوب شرقي حياط مركزي، يك تالار وسيع با چند انبار وجود داشت. در اين تالار مقداري زيادي از خمره‌هاي بزرگ يافت شده است. از همين تالار، يك در به انبار ديگري كه خمره‌هاي زيادي در آنجا وجود داشت باز مي‌شد. مورد استفاده‌ي اين خمره‌ها، معلوم نيست كه آيا براي ذخيره‌ي آب بوده يا شراب؛ ولي به‌سبب اين‌كه اين قلعه، دژ نظامي بوده احتمال ذخيره‌ي آب براي روزي كه دژ را محاصره كنند، بيشتر است. در شمال همين انبار، قديمي‌ترين و اولين تالار بزرگ ستون‌دار قرار گرفته است. در ورودي اين تالار بزرگ ستون‌دار از همين انبار به داخل حياط مركزي باز مي‌شود. اين تالار به طول و عرض 16*4 سانتي‌متر بوده ولي قسمت جنوب‌شرقي آن هنوز كاملا حفاري نشده است. در مركز اين تالار در دو رديف چهار ستون وجود داشته كه فاصله‌ي هر ستون با ستون ديگر پنج متر بوده است. دركنار ديوار نيز محل‌هايي براي تعبيه ستون‌هاي چوبي با ته‌ستون‌هاي سنگي ديده مي‌شود. در جنوب همين تالار محل محراب يا موبد معلوم است. در ميان اين تالار ستون‌دار، اسكلت 2 اسب به فاصله‌ي پنج سانتي‌متر ازيكديگر در سوي شرقي و مركزي تالار يافت شد كه اثبات مي‌كند از اين تالار پس از ساخته شدن تالار دوم ستون‌دار كه در جنوب حياط مركزي قرار دارد، ديگر استفاده نشده، بلكه براي نگهداري اسبان به‌جاي اصطبل به‌كاررفته است. در شمال اين تالار چند اتاق كوچك و بزرگ كشف شده است كه ورودي آن‌ها كه معمولا به يكديگر راه داشتند از قسمت شمال‌شرقي حياط مركزي بود. /// بناهاي جنوبي حياط مركزي در جنوب حياط مركزي، يك واحد بزرگ ساختماني كه شامل اتاق‌ها و تالارهاي متعددي بود كشف شد. از بناهاي مهم اين قسمت، تالار بزرگ ستون‌دار بود كه به‌عنوان معبد پس از متروك شدن اولين و قديمي‌ترين تالار ستون‌دار شرقي از آن استفاده شده است. اين تالار بزرگ داراي ابعادي 30/24*18/5 متر بود. تعداد هشت ستون در وسط و ستون‌هاي ديگر در اطراف تالار بر روي ستون‌هاي چوبي استوار بوده و سنگيني تيرهاي سقف روي همين ستون‌هاي چوبي تالار مي‌افتاده است. اين تالار بيشتر از يك طبقه نداشته و ارتفاع آن از كف تا سقف هفت متر بوده است. در صورتي كه ساختمان‌هاي ديگر اطراف اين تالار دو طبقه بودند و بلندي هر اشكوب، 3/5 متر بوده است. در حقيقت پشت‌بام تالار با پشت‌بام اتاق‌هاي اطراف‌اش در يك سطح مساوي قرار گرفته است. درميان اين تالار ستون‌دار بزرگ معبدمانند، تقريبا به فاصله 3/5 متراز در ورودي سمت شمال، تالار سكويي به اضلاع 2*3 متر قرار داشت . بر روي اين سكو، شمعدان‌ها و چراغ‌هاي پيه‌سوز را براي روشن نگه داشتن معبد قرار مي‌دادند و شايد هم قرباني را در روي سكو تقسيم مي‌كردند. در سمت جنوب تالار درست در وسط ضلع جنوبي، محلي شبيه محراب كه شايد محل ايستادن يا نشستن موبد بزرگ بوده است، درست كرده‌اند كه راهي به اتاق كوچك پشت معبد (در ضلع جنوبي آن) دارد. ممكن است همين اتاق كوچك هم محلي براي تعويض لباس روحاني موبد و يا محل كار ويژه براي موبد بوده باشد. در سمت شمال‌شرقي داخل معبد و تقريبا قسمت شرقي در ورودي، سمت شمال آن، در داخل معبد محلي براي روشن كردن آتش مقدس وجود داشته است كه هنگام اجراي مراسم احتمالا در آن محل، آتش مي‌افروختند. در گوشه‌ي جنوب‌غربي معبد نيز آتش‌گاه ديگري به‌چشم مي‌خورد كه عبارت از اجاقي مستطيل‌شكل است. درميان ستون‌هاي اين تالار در قسمت شمال و غرب در ورودي بزرگي به عرض دو متر و در قسمت جنوب و شرق، درهاي ورودي به عرض 1/20 متر در داخل اتاق‌هاي اطراف تالار باز مي‌شدند. در سمت شمال معبد و در دو طرف دروازه‌ي شمالي، كاخ بزرگ ستون‌دار كه از دو تالار ديگر جديدتر است وجود دارد. اين اتاق، درست روبه‌روي اتاقي كه جام طلايي از آنجا كشف شده واقع شده است. /// بناهاي غربي حياط مركزي در گوشه‌ي جنوب‌غربي حياط مركزي نزديك مذبح، دري به‌سوي تالار بزرگ ستون‌دار (معبد) باز مي‌شود. در جوار همين در، يك راهرو بلند و باريك كه به سومين تالارستون‌دار غربي (جديدترين تالار) منتهي مي‌شود وجود دارد. در ضلع شمالي همين راهرو، نزديك سومين تالار ستون‌دار در اتاق كوچكي، جام طلاي حسنلو در 1338 كشف شد و در قسمت غربي حياط مركزي يك در ورودي بزرگ به اتاق‌هاي غربي حياط و تالارهاي بزرگ آن كه اتاق‌هاي متعددي داشت، باز مي‌شده است. بيش‌از 15 اتاق كوچك و بزرگ كه غالبا به يكديگر راه داشته‌اند و باهم ارتباط دارند، كشف شده است. اين واحد ساختماني، ازسوي شرق به حياط مركزي و از سوي غرب به ديوار غرب قلعه و ازسوي جنوب به راهرو باريك و از سمت شمال به راهي مي‌رسد كه هر بازديدكننده به‌هنگام آبادي قلعه از آنجا عبور مي‌كرده است و اين راه، يگانه راه ورودي از سمت غرب قلعه و دروازه‌ي غربي قلعه‌ي دفاعي بوده است. اين واحد ساختماني به‌سوي شمال داراي در بزرگ ورودي بوده كه به‌وسيله‌ي پله‌هاي دراز به طول 9 تا 11 متر به داخل راهرو بلند كه طول آن 22 و عرض‌اش 9 متر بوده به درون بنا راه داشته است. اين راهرو داراي دو دروازه‌ي غربي و شرقي هم بوده كه فاصله‌ي دروازه‌ها ازهم 16/5 متر بوده است. يك در هم در سمت جنوب آن به راهرو باز مي‌شده كه طول‌اش 14/60 و عرض آن 3/40 متر بوده و از اين هال غربي، يك در ورودي به سومين تالار بزرگ ستون‌دار غربي به عرض دو متر باز مي‌شده است. سومين تالار ستون‌دار غربي كه در شمال غربي تالار دوم بزرگ جنوبي و به‌فاصله‌ي زيادي از آن، قرار گرفته بود حتما پس‌از آن تالار، شباهت زيادي به بناهاي دوران هخامنشي دارد؛ زيرا ستون‌ها را يك‌پارچه از سنگ ساخته و تالار ستون‌دار به ابعاد 15/60*15 سانتي‌متر و تقريبا مربع‌شكل بوده است. عرض دروازه‌هاي حدودي آن دو متر و فاصله‌ي اين تالار تا ديوار دفاعي قلعه 3/90 متر بوده است. در قسمت شمال‌شرقي اين تالار ستون‌دار، در داخل تالار آتش‌گاهي قرار داشت كه محل اجراي مراسم و يا محل موبد بوده و تقريبا در مركز تالار واقع شده بود. /// بناهاي شمالي حياط مركزي در قسمت شمال حياط مركزي، بناهاي ديگري وجود دارد؛ اين اتاق‌ها كه فقط به 15 باب مي‌رسند، احتمالا محل نگهداري بانوان كاخ و شايد كنيزان و غلامان دژ بوده است. باتوجه به آنچه كه گذشت مي‌توان از لحاظ گاه‌نگاري، تخمين تاريخ‌گذاري زير را پيرامون معماري طبقات VI-IIIA حسنلو مطرح كرد: ساختمان‌هاي مخروبه در اين مكان، مجددا بررسي شده و جديدترين دوران آهن، شروع آن بعد از 1500 پيش‌از ميلاد است كه همان دوران حسنلو V، كه زير ساختمان‌ها، آثاري قرار گرفته كه قرن 12 تا 9 پيش‌از ميلاد تاريخ‌گذاري شده و به دوره‌ي IV معروف است. آخرين فصل حفاري در حسنلو، نشان داد كه تاريخ IV خود مي‌تواند به دوران‌هايي تقسيم شود؛ دوران IVC مربوط به قرن 12 پيش‌از ميلاد و بعد از آن، مرحله‌ي كامل‌تر و بهتر حفظ شده‌ي دوران IVB كه به قرن 11 و انتهاي 9 پيش‌از ميلاد، تاريخ‌گذاري شده است كه دوره دوم با آتش‌سوزي خاتمه مي‌يابد. بعد از بازسازي دوران IVB بناهايي كه در انتهاي قرن 9 پيش‌از ميلاد بودند، در دوران IVA به تعدادي كمي مسكوني بود تا اين‌كه آن‌ها توسط اورارتوها در قرن هشتم پيش‌از ميلاد، سرزمين‌هاي اطراف درياچه‌ي اروميه و قسمت شرقي آسياي صغير را اشغال كرده بودند به‌كلي سوزانده شد و از بين رفت (IIIB). انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha