• شنبه / ۱۳ مهر ۱۳۸۷ / ۱۰:۰۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8707-14597.77371

گفت‌وگوي تفصيلي با عليرضا قزوه ادبيات دفاع مقدس بالنده‌ترين جريان ادبي ماست بايد به حرف، دقت و نام‌ها را حذف كرد

گفت‌وگوي تفصيلي با عليرضا قزوه
ادبيات دفاع مقدس بالنده‌ترين جريان ادبي ماست 
بايد به حرف، دقت و نام‌ها را حذف كرد

عليرضا قزوه با تأكيد بر اين‌كه ادبيات معاصر و انقلاب اسلامي اين لياقت را دارد كه ترجمه شود، گفت: در ادبيات امروز ما، آن ادبياتي كه بيش‌تر قابل توجه است و مي‌تواند صادر شود و حرف داشته باشد، ادبيات دفاع مقدس است.

لياقت ترجمه شدن ادبيات انقلاب اسلامي

وابسته‌ي فرهنگي ايران و مدير مركز تحقيقات زبان فارسي در دهلي نو در گفت‌وگو با بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كه در محل اين خبرگزاري انجام شد، درباره‌ي تأثير ترجمه‌هاي انجام‌شده از ادبيات معاصر ايران در معرفي ادبيات ما به جهان و نيز انتخاب‌هايي كه توسط سازمان متبوعش - سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي - انجام مي‌شود، گفت: ادبيات ما بعد از سه دهه اين لياقت را دارد كه به سمت ترجمه برود و به كشورهاي ديگر شناسانده شود. ادبيات معاصر ما در اين 50 سال اخير، چهره‌هاي شناخته‌شده‌اي را به جامعه‌ي ادبي جهان معرفي كرده است؛ اما بعد از انقلاب اسلامي، ادبيات انقلاب اسلامي داشت شكل مي‌گرفت و بيش‌تر شاعر و نويسندگان انقلاب درگير اين نبودند كه ترجمه شوند و بيش‌تر در پي تثبيت خودشان و پيدا کردن زبان و قلمرو بودند؛ از اين‌رو در سال‌هاي بعد از دهه‌ي 60، و بخصوص در دهه‌ي 70 به ‌دنبال ادبياتي بوديم كه پا به پاي قله‌هاي گذشته حركت كند و خودش را در رده‌ي يك ادبيات جهاني طرح کند.

او در ادامه يادآور شد: دهه‌ي 80، دهه‌اي است كه نويسندگان و شاعران به صورت فردي يا جمعي توسط نهادها و سازمان‌هاي رسمي توانستند به شکلي کم‌رنگ آثارشان را ارائه كنند و اولين چيزي كه به ذهن‌شان خطور مي‌كند، رايزني‌هاي فرهنگي هستند كه براي اين موضوع بيش‌تر سرمايه‌گذاري مي‌كنند. اما اين‌كه اين‌ها چقدر حق‌شان است و آيا آن نگاه، يك نگاه فراگير عميق است كه تمام بضاعت و توان ادبي كشور را لحاظ كرده است، يا گرايش خاصي را مدنظر دارد، نكته‌اي است كه جاي تأمل دارد.

درنظر گرفتن همه‌ي صداها و جريان‌ها

قزوه خاطرنشان كرد: در برخي جاها، رويكرد رايزن‌هاي فرهنگي ما جوري بوده كه فقط خواسته‌اند ادبيات انقلاب اسلامي ما را مطرح كنند و برخي با نگاه بازتري خواسته‌اند ادبيات معاصر را مطرح كنند. من خودم بيش‌تر تلاشم اين است كه ادبيات معاصر ما مطرح شود و تا به حال اين نگاه و اين گرايش بيش‌تر فعال بوده؛ اگر چه خيلي از چهره‌هاي ادبيات انقلاب اسلامي به هر حال به اندازه‌ي چهره‌هاي شاخص گذشته هستند. به‌عنوان مثال، همان‌طور كه محمدرضا شفيعي كدكني يا منوچهر آتشي شاخص‌اند و در ادبيات امروز ما تثبيت شده‌اند، در كنار اين‌ها، چهره‌هايي مانند سلمان هراتي، قيصر امين‌پور، سيدحسن حسيني، علي معلم و... را داريم. اين چهره‌ها هم به اعتقاد من، حرف‌هايي براي گفتن دارند و از سوي اين بزرگان هم تأييد شده‌اند. چهره‌هايي مانند قيصر امين‌پور و سلمان هراتي آثارشان توسط استاد شفيعي كدكني و مرحوم آتشي تأييد شده است و اين بزرگواران اين شاعران را جزو شاخص‌هاي ادبيات معاصر پذيرفته‌اند. اگر با اين نگاه جلو برويم، به نظرم موفق‌تر است و همه‌ي صداها و جريان‌ها را لحاظ كرده‌ايم.

در اين 30 سال، بچه‌هاي انقلاب بيش‌تر كار كرده‌اند

اين شاعر متذكر شد: برخي هم صرفا خواسته‌اند كار ادبيات انقلاب اسلامي و شعر و داستان انقلاب را لحاظ كنند. شايد جاذبه‌ي اين كار براي برخي از كشورها كه به طور خاص ادبيات ما را پي‌گيري مي‌كنند، بيش‌تر هم باشد؛ چنان‌چه كشورهايي داريم كه بيش‌تر مي‌خواهند بدانند در اين 30 ‌سال گذشته چه اتفاقي در ادبيات ما رخ داده است. در اين 30 ‌سال، كساني كه بيش‌تر كار كرده‌اند، بچه‌هاي انقلاب اسلامي بوده‌اند، كه اين غيرقابل انكار است. از طرف برخي محافل و دانشگاه‌هاي كشور‌هاي مختلف درخواست بوده است و برخي مي‌خواهند بدانند الآن شعر و ادبيات مقاومت ايران چه مي‌کند و دغدغه‌هايش چيست، كه اين درخواست آن‌هاست. اما برخي اوقات، از ما مي‌خواهند شعر 50 سال گذشته را انتخاب كنيم، كه آن موقع نمي‌توانيم از نام سهراب سپهري، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، و باز هم سلمان هراتي و قيصر امين‌پور بگذريم. همه‌ي اين‌ها هستند و من همه‌ي اين‌ها را درنظر مي‌گيرم. يك وقت مي‌بيني تنها مي‌خواهند ادبيات انقلاب معرفي شود. كشوري مانند هند و خيلي از کشورهاي همسايه و حتا اروپايي خيلي دوست دارند بدانند ادبيات ما در اين 30 ‌سال گذشته چه سرنوشتي داشته است. دوست دارند درباره‌ي وضعيت زنان بعد از انقلاب اسلامي بدانند، كه شاهد بودم در اين‌باره تزهاي زيادي به دانشجويان‌شان دادند. اين 30 ‌سال براي آن‌ها مهم است. در اين بين، برخي رايزن‌هاي فرهنگي به ديد يك گزارش به آن نگاه مي‌كنند و برخي هم نه، آن را به عنوان يك وظيفه مي‌دانند كه به‌صورت متفاوتي كار مي‌كنند. اخيرا حرکت‌هاي جدي و خوبي از سوي نمايندگي‌هاي فرهنگي ايران در خارج کشور شروع شده و حرکت خانه‌ي شاعران ايران در ترجمه و معرفي شعر ايران به چندين زبان زنده‌ي دنيا کار بسيار خوب و ارزنده‌اي است.

ارتباط مستقيم نويسندگان براي ترجمه‌ي آثارشان

عليرضا قزوه در ادامه عنوان كرد: نقطه‌ي قابل قبول اين است كه كتاب برود در بازار كتاب كشورهاي ديگر و به‌صورت حرفه‌يي منتشر شود و ما اين را در طيف بچه‌هاي انقلاب كم داشته‌ايم، كه اين ارتباط را بتوانند ايجاد كنند؛ يعني به رايزن‌هاي فرهنگي كاري نداشته باشند و خودشان بر اساس درخواستي از يك ناشر، كتاب‌شان را در كشورهاي ديگر چاپ كنند؛ مثلا رضا اميرخاني خودش با ناشر ارتباط گرفته و رمانش را در لبنان منتشر كرده است. اخيرا کتاب شعر من هم با نام «قصايد مواقيت بيروت» توسط يک بنگاه انتشاراتي خصوصي و با ترجمه‌ي موسي بيدج در لبنان زير چاپ است. اما متأسفانه خيلي از نويسندگان ما زبان اين ارتباط را بلد نيستند و اين ارتباط‌ها را نمي‌دانند. هميشه فكر مي‌كنند بايد از طريق يك نهاد فرهنگي مانند رايزني‌ فرهنگي، سفارت يا جايي اين كا‌ر انجام شود. به نظرم، ما بايد به اين سمت برويم كه وضع بهتر شود. ولي براي اين‌ دهه‌ي 80 همين هم خوب است كه يك رايزن فرهنگي احساس كند لازم است ادبيات اين مرز و بوم را ترجمه كند؛ يعني بيايد در اين زمينه كار كند. گاهي وقت‌ها كارهايي انجام مي‌شود كه كارهاي ماندگاري نيست و كارهاي كم‌تأثير و كم‌عمقي است؛ اما اين کارها در شمار کارهاي مؤثر است، به شرطي که بادقت انتخاب و ترجمه شود؛ چرا که اين يک کار کاملا تخصصي است. همين كه به سمت ترجمه بروند و اين احساس را كنند كه ادبيات معاصر را بايد ترجمه كنند، في‌نفسه خوب است؛ حالا چه ادبيات معاصر باشد و بخواهد همه‌ي جريان‌ يا صداها را دربر گيرد، يا يك طيف خاص. در برخي جاها اين اتفاق افتاده كه هميشه متعلق به جريان ادبيات انقلاب نبوده است. الآن مي‌توانم آماري بدهم كه بيش‌ترين ترجمه‌ي شعري كه از يك شاعر معاصر شده، حتا توسط نمايندگي‌هاي فرهنگي، متعلق به سهراب سپهري بوده است.

بايد با ديد بازتر سراغ همه رفت

او در توضيح استقبال از ترجمه‌ي شعر سپهري اظهار كرد: يك دليلش اين است كه سهراب شاعر تثبيت‌شده‌اي است و در كشوري مانند لبنان كه مهد ادبيات است، اديبان با حيرت و شعف از سپهري استقبال مي‌كنند و ديگر اين‌كه شعرش، شعر تصويري است. نگاهش، نگاه انتزاعي و خاصي است و در آن جامعه با استقبال مواجه مي‌شود. خيلي از رايزن‌هاي فرهنگي شعرهاي سهراب را با استقبال ترجمه كرده‌اند. ممكن است كم‌تر به سراغ شاملو يا فروغ رفته‌اند؛ به علت حساسيت‌هايي كه در يك برهه وجود داشته است. اما به اعتقاد من، بايد با يك ديد بازتر سراغ همه رفت. اين‌ها به هرحال، ادبيات معاصر ما حساب مي‌شوند و تمام كساني كه در اين 30 سال ‌شعر گفته‌اند، خواهي نخواهي، بخشي از ادبيات عصر انقلاب اسلامي را رقم زده‌اند. اما نقطه‌ي دلخواه ما اين است كه شاعران‌مان بتوانند مستقيما و مستقلا با ناشران آن كشورها ارتباط بگيرند؛ اما هنوز آن‌قدر حرفه‌يي نشده‌ايم و اين مهم، متعلق به دهه‌ي 80 نيست. شايد يكي، دو دهه بگذرد و ما به اين نتيجه برسيم.

شاعر «سوره‌ي انگور» با اشاره به حركت مستقل موسي بيدج به عنوان مترجمي كه با ناشران عرب ارتباط خوبي دارد، از اين موضوع به عنوان يك نمونه ياد كرد و در ادامه‌ بر ترجمه‌ي ادبيات معاصر فارسي به زبان‌هاي ديگر تأكيد كرد و افزود: ادبيات ما اين لياقت را دارد كه ترجمه شود و خوشبختانه اخيرا مترجمان حرفه‌يي ما اين احساس نياز را کرده‌اند که ادبيات ما را هم ترجمه کنند و تنها از ادبيات ديگر کشورها ترجمه نکنند و يا لااقل توازني را رعايت کنند.

فروغ، شاملو يا سهراب به اندازه‌ي کافي مطرح شده‌اند

قزوه در عين حال متذكر شد: شايد وظيفه‌ي سازمان فرهنگ و ارتباطات نباشد كه همه‌ي ادبيات معاصر را معرفي كند. در بودجه‌ي يك رايزن نوشته‌اند كه ادبيات انقلاب اسلامي و انديشه‌هاي امام خميني (ره) را مطرح كند. مي‌آيد در زيرگروه آن، ادبيات انقلاب اسلامي را مي‌بيند و مسلما به سراغ كساني مي‌رود كه نزديك به آرمان‌هاي امام (ره)، آثاري ارائه داده‌اند. اين بودجه‌اي است كه نبايد صرف چيز ديگري باشد؛ مانند وقفي مي‌ماند كه بايد در آن راه مصرف شود؛ ولي شاعراني مانند فروغ، شاملو يا سهراب از حد مطرح‌ شدن هم گذشته‌ و ديگر به خوبي مطرح شده‌اند و ما بايد به سراغ نسل ديگر و صداهاي ديگري برويم؛ يعني الآن تاجيكستان، افغانستان، هند، پاكستان، تركيه و خيلي از كشورهاي ديگر در محافل دانشگاهي، اين چهره‌ها را مي‌شناسند. الآن خود اين‌ها علاقه‌مندند بدانند بعد از اين نسل، نسلي كه آمده، چه دارد. حالا ممكن است صداهاي موافق جمهوري اسلامي باشد، يا صداهاي ديگر. اين براي آن‌ها مهم است كه اين سه ‌دهه چگونه بوده است. ما اين را نبايد مانند برخي از محافل دانشگاهي درنظر بگيريم كه وقتي به ادبيات معاصر مي‌پردازند، هميشه پنج دهه را حذف مي‌كنند و مي‌آيند از 50 سال پيش را معاصر به حساب مي‌آورند؛ چون مي‌گويند اين‌ها در مرحله‌ي تثبيت خودشان هستند. ما نبايد در ترجمه‌ اين‌گونه نگاه كنيم. ترجمه بايد به روز باشد و اين به روز بودن باعث مي‌شود ادبيات انقلاب اسلامي و شاعران جوان ما مطرح شوند. البته آزمون‌هايي چون موفقيت شاعر و نقدهاي ادبي را نيز بايد در نظر داشت.

تعهد به شعر

وابسته‌ي فرهنگي ايران در هند درباره‌ي دعوت از چهره‌هاي گوناگون و فراتر ‌رفتن از چهره‌هاي قابل پيش‌بيني حاضر در برنامه‌ها نيز گفت: من اين‌طور نگاه مي‌كنم؛ شعر «روز ناگزير» قيصر را ادامه‌ي شعر «كسي كه مثل هيچ‌كس نيست» فروغ مي‌دانم. معتقدم اين دو شاعر از جهت تعهدي كه به شعر دارند، در اين دو سروده، به‌ هم مي‌رسند؛ يعني گاهي برخي از شاعران انقلاب را در شعري بي‌تعهد مي‌بينيم و اين آرم را نمي‌زنم كه چون شاعر انقلاب است، هرچه مي‌گويد، درست مي‌گويد و اين چون شاعري است كه در برهه‌اي يك دهن‌كجي به يكي از شخصيت‌ها كرده، بايد تا آخر، اين مهر بر پيشاني‌اش بخورد. در ادبيات با اين موافق نيستم. معتقدم شخصيتي مانند فروغ با درنظر گرفتن همه‌ي شعرهايش، از جمله شعرهاي اوليه‌اش شامل: ديوار، اسير و عصيان، مي‌آيد به لحظات درخشان و بسيار معنوي مي‌رسد. حتا در شعر شاملو، لحظات بسيار عرفاني را مي‌بينيم كه متعلق به روزگار پير‌ي‌اش است. نبايد به صرف اين‌كه يكي شاعر انقلاب است، همه چيز‌ش را قبول كرد و چون شاعر انقلاب است، هرچه گفت، قابل استناد و طرح و ترجمه است و آن ديگري نه! من اين را قبول ندارم.

دقت به حرف و پيام و حذف نام‌ها

او در ادامه‌ي اين موضوع خاطرنشان كرد: معتقدم در اين‌گونه قضايا بايد به حرف و پيام دقت کرد و نام‌ها را حذف كرد. حالا اين مي‌خواهد فروغ باشد يا قيصر؛ آن حرف اگر از فرهنگ ايراني و اسلامي ما به شکل هنرمندانه دفاع كند، پذيرفتني است. ممكن است فروغ حرفي بزند كه شعر «انتظار» باشد؛ چنان‌چه اين شعرش، شعر انتظار است و موضوع انتظار، موضوع هميشه‌ي ماست. چه ايرادي دارد كه نام شاعري از جريان‌هاي ديگر هم در كنار شاعر انقلاب بيايد و شعرها‌يش ترجمه شود؟ اين را به رايزنان فرهنگي و نهادها نمي‌گويم؛ به کساني هم که هميشه کفه را به نفع جريان مخالف بچه‌هاي انقلاب مي‌گيرند، مي‌گويم. عدالت را رعايت کنند. فكر مي‌كنم اين تقسيم‌بندي‌ها را دست كم در ترجمه‌ي آثار بايد مورد توجه بيش‌تري قرار داد. ممكن است در دعوت براي يك موضوع خاص، شاعراني را درنظر بگيريم؛ مثلا ممكن است موضوع دفاع مقدس باشد، طبعا شاعراني دعوت مي‌شوند كه براي دفاع مقدس شعر گفته‌اند، و براي طبيعت و يا موضوعات ديگر، شاعراني که سنخيت دارند، بايد دعوت شوند.

ادبيات دفاع مقدس؛ شاخص‌ترين و بالنده‌ترين

قزوه با بيان اين مطلب كه شديدا از ادبيات دفاع مقدس دفاع مي‌كند، گفت: اين ادبيات، ادبيات قابل دفاع و ادبيات مظلومي هم هست؛ ولي مي‌خواهم بگويم در همين ادبيات هم خيلي‌ها حرف‌هايي دارند كه ما صداي آن‌ها را نشنيده‌ايم و البته نه كساني كه مخالف اين ادبيات هستند. من در ادبيات دفاع مقدس، مي‌گويم صداي مخالف اين ادبيات شايستگي شنيده شدن را ندارد؛ وقتي قبول ندارد، ديگر ادبيات دفاع مقدس نيست. مثلا در برخي از جريان‌هاي دفاع مقدس، شنيده‌ام گفته‌اند صداهاي مخالف باشند؛ من اصلا اين را قبول ندارم. صداهاي مخالف، مخالف‌خواني كردند و جلو اين ادبيات ايستادند؛ در صورتي‌كه همين ادبيات با وجود صداهاي مخالف به حركت خودش ادامه داد و يك جريان بالنده و جهاني شد و حتا در ادبيات امروز ما آن ادبياتي كه بيش‌تر قابل توجه است و مي‌تواند صادر شود و حرف براي جهانيان داشته باشد، همين ادبيات است. الآن به من بگويند در جريان‌هاي مختلفي كه ادبيات در اين 30 سال ايجاد كرده است، كدام‌يك لياقت بيش‌تري براي ترجمه دارد، من ادبيات دفاع مقدس را انتخاب مي‌كنم و اين را شاخص‌ترين و بالنده‌ترين و اصيل‌ترين و حتا بومي‌ترين ادبيات ايراني مي‌دانم و قبول هم ندارم كه صداهاي مخالف در اين‌جا بيايند؛ چون صداهاي مخالف مي‌خواستند اين ادبيات نباشد. آن‌هايي كه مخالف‌اند، براي چه بايد حضور داشته باشند؟ اين اصلا منطقي نيست. به نظرم، اين توجيه‌پذير نيست. ولي كساني هستند كه با زاويه‌هاي ديگري نگاه مي‌کنند و در نهايت، با شعر و نگاه و نقدشان به اين ادبيات كمك مي‌كنند و بخشي از اين ادبيات هستند، كه آن‌ها به نظرم بايد حتما حضور داشته باشند.

بودجه‌ي دفاع مقدس براي دفاع مقدس

او سپس تأكيد كرد: فكر مي‌كنم كساني كه متعلق به جريان هم‌نوا با انقلاب اسلامي نيستند، بيش‌تر در محافل جهاني حضور دارند و به شكل يك شبكه كار مي‌كنند. ما نمي‌خواهيم از اين جريان‌ها جلوگيري كنيم؛ ولي وقتي تريبوني هست و بودجه‌اش از بودجه‌اي است كه براي سالگرد انقلاب اسلامي تعريف شده است، دليلي نمي‌بينم جز شاعر انقلاب اسلامي، آن‌جا حضور پيدا كند. وقتي اين‌جا بودجه براي ادبيات دفاع مقدس تعريف مي‌شود، كسي كه دعوت مي‌شود، بايد شاعر دفاع مقدس باشد؛ همچنان كه اگر برنامه‌اي براي ادبيات كودك و نوجوان است، شاعر و نويسنده‌ي آن حوزه دعوت مي‌شود. اگر يك موضوع خاص است و آن دعوت‌كننده از بودجه‌اي استفاده مي‌كند كه بودجه‌ي جهاني است، آن‌جا همه‌ي صداها بيايند؛ حق هم با همه‌ي آن‌هاست. اما تا به حال از بودجه‌هاي مختلف فرهنگي ايران و جهان، بيش از آن‌که به نفع جريان انقلاب اسلامي کار شده باشد، به نفع جريان شعر معاصر و همه‌ي صداها کار شده است.

ادبيات دفاع مقدس تمام‌شده نيست

شاعر «قطار انديمشك» در تشريح نگاهش درباره‌ي شعر دفاع مقدس نيز ادامه داد: به اعتقاد من، ادبيات دفاع مقدس تمام‌شده نيست و اعتقادي هم ندارم كه باز بياييم به ضرب كنگره‌ها در اين فضا شعر بگوييم. اين را هم نمي‌خواهم بگويم؛ مي‌خواهم بگويم همان ادبياتي كه شكل گرفت، ابتدا پالايش شود، ديگر اين‌كه با نگاه‌هاي بهتري به بازنگري آن بپردازيم و به طور جدي مورد نقد قرار گيرد. از سويي، اين ادبيات دفاع مقدس با همان نمادها در شعر شاعران جوان‌تر ممكن است ادامه پيدا كند و الآن هم وقتي تصويري از روايت فتح پخش مي‌شود، ما شديدا تحت تأثير قرار مي‌گيريم و شعر چيزي نيست؛ مگر همين تأثيرات شاعرانه. حالا ممكن است به شكل شعاري و در فضاي شعرگونه‌ي متعلق به خودش باشد. ما نياييم بگوييم اين دوره هم تمام شد. اين به هرحال، حس و حالي است كه ممكن است به شاعران دست بدهد و ممكن است به شكل دروني‌تر و شاعرانه‌تري در نسل ديگري و در دهه‌هاي بعد اتفاق بيافتد. اگرچه شاخص‌ترين ‌آثار شعر دفاع مقدس، از نگاه من، متعلق به دهه‌ي 70 بوده و در دهه‌ي 60 هم برخي شعرهايي داشته‌ايم که از جنبه‌ي عاطفي و حسي بي‌نظيرند. ممكن است اين ادامه پيدا كند؛ چنان‌که در دهه‌ي 80 هم بارقه‌هايي از آن را ديده‌ايم.

هميشه نبايد در ادبيات دفاع مقدس، گريه باشد

قزوه سپس متذكر شد: ما كنگره‌هاي‌مان را بگذاريم و آن تجليل‌ها از شهدا را هم انجام دهيم. حتما هم فقط شعرخواني نباشد؛ در کنار تجليل ، تحليل هم باشد. نكته‌ي ديگر اين‌كه اين را دانشگاهي كنيم و در تزهايي كه دانشجويان مي‌گيرند، ببريم و با ادبيات مقاومت جهاني تطبيق دهيم. نگاه ‌كنيم، ببينيم ما به چه چيزهايي دقت نكرده‌ايم كه ادبيات جهاني دقت كرده است. به عنوان مثال، شاعري مانند محمود درويش كه به تازگي درگذشت، آخرين شعرهايش را كه نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم جنگ 33روزه از نگاهش دور نمانده است. بياييم محمود درويش را به عنوان يك چهره‌ي شعر مقاومت جهاني با يك شاعر شعر مقاومت خودمان مقايسه كنيم و ببينيم چهره به چهره‌، شعر امين‌پور و هراتي و حتا شاعران جوان‌تري چون علي‌محمد مؤدب چه ويژگي‌هايي دارد كه نسبت به شعر سميع ‌القاسم و محمود درويش كم مي‌آورد. به نظرم، اين مقايسه‌ها كه انجام شود، ادبيات دفاع مقدس مي‌تواند به سمت کمال برود. تريبون‌هاي دفاع مقدس نبايد هميشه با متأثر كردن، مخاطب را به گريه بياندازد. هميشه نبايد در ادبيات دفاع مقدس، گريه باشد؛ شعف هم بايد باشد. به اعتقاد من، اين ادبيات بايد به شعر مقاومت جهاني وصل شود. ممكن است اين در كار سه، چهار شاعر اتفاق افتاده باشد؛ اما كافي است. اگر در حد سه، چهار چهره هم به ادبيات مقاومت جهاني نزديك شده باشيم، كافي است؛ يعني از تمام ادبيات مقاومت، حتا يك امين‌پور و هراتي تحويل شعر مقاومت داده باشيم، كار خود را انجام داده‌ايم.

بيژن نجدي؛ يكي از چند شاعر شاخص دفاع مقدس

او عنوان كرد: اگر بخواهم چند شاعر شاخص را در ادبيات دفاع مقدس نام ببرم كه بشود ترجمه‌شان هم كرد و در رقابت با ادبيات مقاومت جهاني از شعرش دفاع کرد، يكي‌اش صددرصد بيژن نجدي است. حالا ممكن است بيژن نجدي تنها پنج شعر براي دفاع مقدس داشته باشد، به همراه چند نثر و يادداشت. او براي بوسني هم شعر دارد و همچنين براي فلسطين. از سويي، فضاهاي شعرش، بيش‌تر انساني است و در عين ‌حال، آن ويژگي‌هاي شعر مدرن را هم دارد. خيلي‌ها كه او را نمي‌شناسند، فكر مي‌كنند اين شاعر متعلق به جريان روشنفكري است كه با انقلاب اسلامي خوب نيست؛ در حالي‌كه اين‌طور نيست. او حتا براي درس دادن به رزمندگان، لباس بسيجي مي پوشد و به سنگرهاي غرب کشور مي‌رود.

قزوه در ادامه از محمدرضا شفيعي كدكني به عنوان يكي از اصيل‌ترين شاعران فارسي ياد كرد افزود: اشعار كدكني در پاي‌بندي به عرفان اسلامي و ادبيات ديني بالاترين نمره را دارد كه برخاسته از تماشاهاي عرفاني و ديني و قرآني اوست. اين‌ها را گفتم که بگويم خيلي‌ها را بايد در شمار ادبيات انقلاب اسلامي به حساب آورد. به هرحال، اين‌ها بي‌سر و صدا اين سال‌ها کار کردند و مقياس‌شان، اصالت ديني و ايراني و اسلامي بوده است.

دل خون از جريان‌هاي افراطي

او سپس درباره‌ي بحث بازي‌هاي زباني در شعر دهه‌هاي اخير، گفت: الآن جريان روشنفكري مباحث مربوط به بازهاي زباني را به شدت نقد مي‌كند و اگر مثلا با محمدعلي سپانلو، شمس لنگرودي و خيلي‌هاي ديگر گفت‌وگو كنيد، از اين جريان‌هاي افراطي زباني دل خوني دارد و يا مثلا شفيعي كدكني که يک اديب و منتقد جهاني است، از اين جريان شديدا گله‌مند است. جريان‌هاي ناسالمي که در دهه‌ي 70 و 80 با بازي‌هاي زباني خواستند کارهايي انجام دهند، به نظر من، کاملا به حاشيه رانده شدند و اين جريان‌ها باعث دلسردي مردم از شعر هم شد. به هرحال، به عنوان بخشي از ادبيات معاصر عصر انقلاب اسلامي، اين‌ها ممکن است توسط مخاطبان به حاشيه رانده شوند؛ اما قابل حذف نيستند و بايد مورد تحليل قرار گيرند، تا در دهه‌هاي بعد، تجربيات مثبت و منفي‌شان مورد توجه شاعران نسل‌هاي بعد باشد.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha