• یکشنبه / ۱۷ دی ۱۳۹۶ / ۰۰:۳۲
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 96101608474
  • خبرنگار : 71503

بی‌فرهنگیم یا اشتباه می‌کنیم؟

بی‌فرهنگیم یا اشتباه می‌کنیم؟

درهای مترو باز می‌شوند. بدون آنکه اجازه دهیم مسافرانی که سوار شده‌اند، پیاده شوند، خودمان را با فشار و زور داخل واگن قطار جا می‌دهیم. درهای قطار چندین بار برای بسته شدن تلاش می‌کنند و درنهایت با صدای بوق ترسناکی، مامور مترو وارد عمل می‌شود و در را با زور و بازو می‌بندد.

فشردگی در سر و صدای زیاد را به امید رسیدن به ایستگاه بعدی تحمل می‌کنیم. دوباره در باز می‌شود، از ترس اینکه اگر بیرون برویم، نتوانیم دوباره سوار شویم، با تفکر اینکه هر کسی که می‌خواهد پیاده شود و نمی‌تواند، مشکل خودش است، وسط جمعیت و راه می‌ایستیم. افرادی هم که برای پیاده شدن تمام تلاش‌شان را می‌کنند و کیف‌شان را مثل توپ بیس‌بال زیر بغل می‌زنند و از روی پای دیگران رد می‌شوند و مجبورند برای پیاده شدن، دیگران را هول دهند، بی‌فرهنگ خطاب می‌کنیم و هر چه هم که به دهانمان بیاید، نثارش می‌کنیم!

این‌بار درهای قطار با ورود گروهی از دست‌فروشان بسته می‌شود. هر کدام سعی می‌کنند با تبلیغ بیشتری محصولات خودشان را عرضه کنند. از تزریق ژل لب گرفته تا تست ریمل دَر طلایی ضد آب مخصوص استخر، فال تاروت، لباس‌های شب،  سی دی آموزش رانندگی، شیوه آبگیری طبیعی میوه، لوازم جانبی موبایل، لباس زیر، جوراب  و غیره در واگن‌های قطار عرضه می‌شوند. کالاهایی که به گفته خود دست‌فروشان از بانه و نقاط مرزی وارد کشور شده‌اند تا با قیمت پایین عرضه شوند و دغدغه نان‌شان را در مترو برطرف کنند. بسته‌ها و چرخ‌های بزرگی که آنها در فضای کوچک مترو و شلوغی جابجا می‌کنند بارها صدایمان را در می‌آورد و با خودمان فکر می‌کنیم ما که بهای استفاده از حمل و نقل عمومی را پرداخت کرده‌ایم چرا باید خدمات این چنینی شامل حالمان شود، پس تکلیف حقوق شهروندی ما که این روزها درباره آن زیاد صحبت می‌شود و تبلیغ اش را می‌کنند، چه می‌شود؟!

گردشگران خارجی هم که برای اولین بار به ایران سفر کرده‌اند و از مترو استفاده می‌کنند، بارها از حضور بسیار دستفروشان شگفت زده شده‌ و خندیده‌اند.

ای کاش زندگی چند ساعته ما در فضای مترو به همین چند نکته ختم می‌شد. با وارد شدن متکدیان سالخورده و کودک که نسخه دارو نشان می‌دهند یا عقب افتادن کرایه خانه‌ و خرج زندگی را فریاد می‌زنند، ترجیح می‌دهیم چشم‌هایشان را ببندیم، هندزفری‌هایمان را دربیاوریم و با صدای بلند موسیقی گوش دهیم، بلکه بتوانیم از سلامت روانی خودمان محافظت کنیم.   

قطار هر چه به سمت بازار تهران می‌رود و شلوغی بیشتر می‌شود، پرخاشگری هم به حد اعلای خودش می‌رسد. این بار مسافرانی با بارهای غیر متعارف و فضایی که اِشغال می‌کنند، دیگران را آزار می‌دهند. هر چند دقیقه یکبار صدای دعوایی که دلیل آن فشار زیاد روی افراد است، از یک واگن دور یا نزدیک به گوش می‌رسد.

با رسیدن به ایستگاه‌های دیگر، واگن‌ها خلوت می‌شوند اما همچنان صدای موسیقی که برای حفظ سلامتی روانی خودمان صدایش را زیاد کرده‌ایم نه تنها پدر پرده گوش خودمان را در می‌آورد، بلکه مزاحم اطرافیان‌مان هم می‌شود.

با پیاده شدن حجم زیادی از مسافران در برخی ایستگاه‌ها و خلوت شدن واگن‌ها باز هم ترجیح می‌دهیم فضای جلوی در را به نفع خودمان مصادره کنیم و اجازه ورود به مسافری دیگر را ندهیم تا وقتی که به ایستگاه بعدی رسیدیم راحت‌تر پیاده شویم. در این بین سرمان را هم در گوشی مسافر کنار دستی‌ می‌کنیم و حتی در برخی موارد درباه عکس‌های شخصی‌اش که می‌بیند، نظر هم می‌دهیم! اگر شرایطی پیش بیاید و یک مسافر در آن سر و صدا بتواند کتابی بخواند، چندین بار درباره کتابی که می‌خواند هم پرس و جو می‌کنیم تا بالاخره به مقصدش می‌رسد و همان چند دقیقه‌ای هم که می‌خواسته از وقتش به درستی استفاده کند را ما می‌گیریم.

بعد از سفر داخل شهری با تنش بسیار که تقریبا آن را هر روز تجربه می‌کنیم، سرانجام از قطار پیاده می‌شویم و می‌خواهیم کمی روی صندلی انتظار در راهروهای مترو بنشینیم تا خستگی‌مان را دَر کنیم اما باز هم می‌بینیم تمام صندلی‌ها را دست‌فروشان اِشغال کرده‌اند و دوباره با بازار مکاره دیگری روبرو می‌شویم، بنابراین ترجیح می‌دهیم راهمان را بگیریم و هر چه سریع‌تر از فضای زیر زمین خودمان را به فضای روی زمین برسانیم.

در بین راه مجبوریم به افرادی که راهروهای مترو را با مسیر پیاده رو پارک اشتباه گرفته‌اند، تذکر دهیم که کنار بایستند و راه را برای عبور و مرور باز کنند.

با نزدیک شدن به پله برقی با حجمی از مسافر روبه‌رو می‌شویم که هر کدام سعی می‌کنند از هر طرفی که شده، خودشان را زودتر به پله برسانند و صف، احترام به بزرگ‌تر و کوچک‌تر هم برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد!

رعایت نکردن فاصله با فرد جلوتر از خودمان یکی دیگر از رفتارهای اشتباهی است که بارها مشکل ساز و موجب تنش و برخورد ما  با دیگران شده است. «تئاتر شهر» یکی از بارزترین ایستگاه‌هایی است که مردم هر روز در این زمینه با مشکل بسیاری روبه‌رو می‌شوند و با اینکه میله کنار پله برقی را بلندتر کرده‌اند تا مردم مجبور شوند صف را رعایت کنند، باز هم منظره‌هایی می‌بینیم که از آن به عنوان بی فرهنگی یاد می‌کنیم.

هر روز آموزش‌های زیادی درباره فرهنگ استفاده از مترو داخل واگن‌ها و خارج از آن تبلیغ می‌شود، از هزینه‌های بسیاری که برای تمیز کردن فضای مترو می‌شود تا نحوه درست سوار و پیاده شدن، توجه به نظافت شخصی و خرید نکردن از دست‌فروشان. اما این تبلیغ‌ها تا چه اندازه موثر بوده‌ و توجه ما را جلب کرده است؟

بسیاری از ما به طور ناخواسته یا عمد با انجام کارهای اشتباه در طول روز، در قبال ناراحت کردن مردم جامعه مسوول هستیم و با انجام هر اشتباه موجب عصبانی شدن افرادی می‌شویم که ممکن است پیامدهای خطرناک‌تری را در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم به همراه داشته باشد.

بدون شک، همه‌ی ما تجربه چنین رفتارهای اشتباهی را برای یک بار هم که شده داشته‌ایم و دیگران را از جایگاه خودمان قضاوت می‌کنیم و او را بی فرهنگ خطاب می‌کنیم اما همین که چند روز دیگر خودمان در جایگاه همان فرد قرار بگیریم باز هم حق را به خودمان می‌دهیم. اما بی ‌فرهنگ اصطلاح اشتباهی است که همه‌ی ما از آن استفاده می‌کنیم. در واقع هر جامعه‌ای  فرهنگی دارد و برچسب زدن بی فرهنگ به افراد یک اجتماع، اشتباه محسوب می‌شود. استفاده از «بی» که نشانه نیستی است، در ابتدای هر کلمه‌ای درست نیست، همان طورکه برخی از عبارت بی‌شخصیت استفاده می‌کنند. در حالی که هر فردی چه خوب و چه بد شخصیتی دارد و استفاده از بی‌شخصیت نمی‌تواند مفهومی داشته باشد. در فرهنگ‌نامه دهخدا، بی‌فرهنگ، ناپرهیخته، بی‌عقل یا بی‌تمیز معنی شده است.

هر روزه با انجام یکسری عادت‌های اشتباه به صورت خواسته یا ناخواسته موجب عصبانی شدن برخی از افراد یک جامعه می‌شویم که حال یک روز آنها را خراب می‌کند و پیامدهای منفی به همراه می‌آورد. درواقع وقتی ما یک‌سری از رفتارهای اشتباه که مخالف قوانین نظم در یک جامعه است، می‌بینیم  یا با وجود آنکه می‌دانیم آن کار اشتباه است اما باز هم آن را انجام می‌دهیم را بی فرهنگی می‌پنداریم.

جدا از ناکارآمدی نهادها و ارگان‌های دولتی برای ورود به این موضوع و حل چنین مشکلاتی، ما به عنوان یک شهروند تا چه اندازه خودمان را مسوول این پرخاشگری هر روزه در جامعه می‌دانیم و برای اصلاح رفتارهای اشتباه‌مان چقدر تلاش کرده‌ایم؟

کبریا حسین‌زاده - ایسنا

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۰۷:۳۷

خیلی خوب به جزییات مسافران مترو شهری تهران اشاره نمودید. متاسفانه در چند سال اخیر نشستن در کف واگن مترو تبدیل به یک عادت شده است. این عادت معایب متعددی دارد. 1- کسی که در کف واگن مترو مینشیند حجم زیادی از فضای بقیه مسافران را اشغال میکنند. 2- امکان تردد بقیه مسافران در بین واگن های مترو را کم میکند. 3- متاسفانه متاسفانه فردی که برروی زمین مینشید پس از برخواستن، پشت شلوار خود را در فضای بسته واگن مترو می تکاند و هوای تنفسی بقیه مسافران را آلوده میکند. 4- دست فروشان و متکدیان از نظافت شخصی برخوردار نیستند و هوای تنفسی مسافران را آلوده مینمایند. 5-واگن های قدیمی از سیستم تهویه درستی برخوردار نیستند.

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۰۹:۳۵

تنها چیزی که توی مترو خیلی عذاب آور و غیر قابل تحمل شده حضور دست فروش هاست . واقعا خسته مون کردن . از شهرداری محترم تقاضامندم که هر چه سریع تر نسبت به جمع آوری دست فروشان اقدام کنند .

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۱۱:۱۳

به نظر نمیاد حداقل تا 10-20سال دیگه هم علیرغم ادعایی که داریم اتفاقی در جهت بهبود شرایط فرهنگی جامعه رخ بدهد. مسئوووولین مدعی بفکر باشیییید

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۱۱:۱۳

وحشی گری راحت است، ولی رفتار مودبانه سخت. و ما بسیار راحت طلبیم.

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۱۱:۵۳

بسیار عالی وحشت از ازدحام مترو برای من یک کابوس است. من همیشه رنج و مرارت تاکسی (گرما و سرما و گرانی) را به ترن های مترو ترجیح می دهم. علت این است که با فشار بیش از اندازه یی که در هنگام خروج گاهی به کمر و ستون مهره ها و دیسک های معیوب مهره های کمرم وارد می شود، ممکن است اینبار قطع نخاع و فلج کامل از زیر زمین خارج شوم. ممنون- یک شهروند عادی

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۱۱:۵۹

من سه بار نظرمو نوشتم ولی با ریفرش شون ناعادلانه ی صفحه هر بار نظرم پاک می شد. اگر یک بار دیگه این اتفاق می افتاد حتمن از نوشتن دیدگاهم صرف نظر می کردم. بد نیست مدیریت سایت یا خبرگزاری فکری به این موضوع هم بکنند. چرا که احتمالا بسیاری از افراد به همین دلیل از نوشتن نطر خودشان منصرف می شوتد.

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۱۴:۴۶

بی‌فرهنگ یا بی‌شخصیت اصلا عبارت درستی از نظر علمی نیست چون هر کسی یه فرهنگی داره بالاخره. بدون فرهنگ یا بدون شخصیت نیست...در واقع ممکنه فرهنگش یا شخصیتش توی گروه خاصی تعریف بشه اما نمی تونه اساسا بدون فرهنگ باشه یا بدون شخصیت..ادمهای بد بی شخصیت نیستند بلکه نوع خاصی از شخصیت رو دارن...نهایتا اگر هم منظور بی فرهنگ به معنای مصطلحش هست باید بره توی گیومه «بی‌فرهنگیم » یا ....ممنون

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۱۷:۵۷

بی فرهنگی مطلق

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۱۷ ۲۱:۳۹

بعضی وقتا خوشحال میشم که ایران زندگی نمیکنم،در عین حال دلم برای هموطنان با فرهنگ میسوزه،...

avatar
۱۳۹۶-۱۰-۲۳ ۰۷:۱۹

از مطالبی که گذاشتید تشکر میکنم. خواستم یه مورد جدید رو به موارد اشاره شده اضافه کنم و اون هم شکر خدا (واکسی) هم به جمع حرفه ها و اشتغال زایی انجام شده در مترو تهران اضافه شد. چند تا مرغ و خروس فروش هم اضافه بشه چیزی نمونده که دیگه به مترو هندوستان تبدیل بشیم.

avatar
۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۲:۱۳

مطالب تان تکرار مکررات هر روزه هزاران نفر است خب راهکارتان در گزارش چه بود؟ آمار؟ ابزار؟ خلاقیت؟ دولت؟ شهرداری؟ متاسفانه خبرگزاری هم روضه خوان شده است به جای رسانه!