به گزارش ایسنا، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: آنچه در پی میآید، بخشی از یادمانهای مرحوم آیتالله محسن مجتهد شبستری است که به زودی در قالب کتاب خاطرات چاپ و منتشر خواهد شد.
علاقه به منبرهای انقلابی شهید نواب صفوی
آیتالله مجتهد شبستری از بدو ورود به قم، با حضور در منبرهای انقلابی شهید نواب صفوی، با سیاست بیشتر آشنا شد. او در این باره میگوید: «در اوایل ورودم به قم با امور سیاسی تا حدی آشنا شدم. مرحوم نواب صفوی و مرحوم واحدی (رحمتالله علیهما) به قم میآمدند و من که طلبه نوجوانی بودم به این دو بزرگوار ارادتمند شدم. مرحوم نواب صفوی در مسجد امام سخنرانی میکرد، روی عرشه منبر میایستاد و سخنرانی آتشینی ایراد میکرد. عمامه نواب صفوی شکل خاصی داشت و گوشهایش داخل عمامه بود. از آن زمان به این آدمهای انقلابی علاقهمند بودم و پای منبر آنها مینشستم. آیتالله یزدی نیز در مسجد امام عسکری قم صحبتهای انقلابی میکرد و آن زمان منبرهای انقلابی شروع شده بود.»
تذکر جالب آیتالله بروجردی به شاه
آیتالله مجتهد شبستری که در زمره شاگردان آیتالله بروجردی بود و به ایشان علاقه زیادی داشت، میگوید: «محمدرضا پهلوی سالی یکبار به قم میرفت و در کنار حرم حضرت معصومه(س) در مقبره شاه عباس که کف آن کاشی بود و فرش نداشت، یا در ایوان طلا واقع در صحن کوچک با آیتالله بروجردی ملاقات میکرد. این دیدارها برای من شگفتآور بود؛ اما ایشان مرجع تقلید بود و زعامت تامه داشت و استاد بزرگی به شمار میرفت و تشخیص میداد مصالح جامعه در این است که با شاه ملاقات کند.
شنیدم در یک دیدار، شاه به آیتالله بروجردی گفته بود که آقای سید ابوالقاسم کاشانی در کارهای سیاسی دخالت میکند. آیتالله بروجردی در پاسخ به صراحت گفته بود: "اگر وظیفه شرعی ایجاب کند، من هم [در سیاست] دخالت میکنم." من وقتی این را شنیدم خیلی خوشم آمد و تا حدی باعث تسکین خاطرم شد.
آیتالله بروجردی در سالهای پایان عمر خود در سفر محمدرضا پهلوی به قم، با شاه دیدار نکرد. در اینباره شنیدم که شاه برای دیدار با آیتالله بروجردی به صحن کوچک ایوان طلا که مقبره آیتالله فیض در آنجا است وارد شد ولی آیتالله بروجردی را ندید. شاه پرسیده بود: این قبر چه کسی است؟ در پاسخ به او گفته بودند: قبر آیتالله فیض است. گفته بود: پس دیگران کجا هستند؟ منظورش این بود که آقای بروجردی کجاست!»
امسال عید نداریم
وقتی امام خمینی جشن عید نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد، آیت الله مجتهد شبستری نیز به تبعیت از ایشان با صدور اعلامیه ای در شبستر اعلام کرد که «امسال عید نداریم.» آن مرحوم به یاد می آورد: «امام(ره) عید نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد. من در آن زمان در شبستر بودم و به تبعیت از امام گفتم که اعلامیه ها را به دیوارهای بازار شبستر چسباندند که امسال عید نداریم و عزاداریم. از طرف دستگاه و یا آدمهای ترسو میآمدند و میگفتند این اعلامیه از طرف شماست و ممکن است عوارضی داشته باشد، اما من گوش نمیکردم و راه خودم را ادامه میدادم.
روش من اینطور بود که با قم ارتباط داشتم و اوقاتی که در مسافرت بودم از اوضاع مطلع بودم. با چند نفر از روحانیون شبستر صحبت کردم و گفتم من این عید نوروز را جلوس نمیکنم و آنها را متوجه موضوع و متقاعد کردم که شما هم جلوس نداشته باشید و بگویید امسال عید نیست و انشاءالله عیدهای دیگر را جلوس خواهیم کرد. آنها نیز تبعیت میکردند، چون میدیدند من وارد جریان هستم و آنها به این مسائل آشنا نیستند.
من به صراحت میگفتم به خاطر مسائل پیش آمده عید نمیگیریم و ایام عزا است ولی آنها با لحن نرم میگفتند که در ایام دیگری جلوس میکنیم. من کار خود را انجام میدادم و تا مدتی که آنجا بودم چند بار از طرف دولت و ژاندارمری به سراغ من آمدند و تذکر دادند.»
سخنرانی امام در جریان کاپیتولاسیون
آیتالله مجتهد شبستری که به هنگام سخنرانی آتشین امام علیه لایحه کاپیتولاسیون در آن مجلس حضور داشت میگوید: «روز سخنرانیِ تاریخی امام در رابطه با کاپیتولاسیون من حضور داشتم. حضرت امام در منزل خود در اتاق، جلوی پنجره، روبروی حیاط نشسته و بلندگو مقابلش بود. حیاط و کوچههای مجاور مملو از جمعیت بود. من در اتاقی که امام سخنرانی میکرد ردیف دوم یا سوم نشسته بودم که ایشان آن سخنرانی معروف را ایراد کردند، فرمودند: "کشور را فروختند، پایکوبی کردند، جشن گرفتند..." مردم هم گریه میکردند. سپس فرمودند "رئیسجمهور آمریکا این معنا را بداند که منفورترین افراد نزد ملت ایران است." بعد خطاب به نمایندگان مجلس فرمودند: چرا ساکت نشستهاید؟ چرا صندلی را برنداشتید بزنید بر سر آن کسی که لایحه را آورد؟»
تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران
آیتالله مجتهد شبستری درباره تاسیس جامعه روحانیت مبارز تهران و فعالیتهای آن میگوید: «بنیانگذار اصلی جامعه روحانیت، شهید مطهری(ره) بود که با همکاری شهید بهشتی و شهید مفتح و سایر بزرگان در سال ۱۳۵۶ پایهگذاری شد. حقیر نیز از ابتدای تأسیس در خدمتشان بودم. البته قبلاً هم جسته و گریخته روحانیون انقلابی تهران با همدیگر جلساتی داشتند. جامعه روحانیت مبارز تهران از سال ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ بهطور غیرمنسجم تشکیل شده بود. یعنی جمعی از علمای انقلابی تهران گهگاهی دور هم جمع شده و در باب انقلاب و نهضت امام خمینی تبادل نظر میکردند. با پیشنهاد شهید مطهری(ره) تشکلی تحت عنوان جامعه روحانیت مبارز تهران با جلسات مرتب در سال ۱۳۵۶ رسمیت یافت و این تشکل به شکل منسجم و مرتب جلساتی در منازل آقایان داشت. اساسنامهاش در آخرین جمعه حیات مرحوم شهید بهشتی طی جلسهای که در کرج داشتیم، یک هفته مانده به حادثه هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۰ با حضور دکتر بهشتی تکمیل و تصویب شد و البته بعداً اصلاحیههایی در آن انجام گرفت.
در جلسات شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز که با حضور حضرات آقای مطهری و آقای بهشتی و سایر بزرگان تشکیل میشد، بیشتر بحثها مربوط به امور مهم سیاسی و انقلاب بود اما در جلساتی که دیگر علمای عضو جامعه حضور داشتند... بحثهای علمی هم مطرح میشد و معمولاً یک فرع فقهی یا مسئلهای فلسفی یا کلامی یا تاریخی مطرح و درباره آن گفتگو میشد.
آشنایی با آیتالله خامنهای
آیتالله مجتهد شبستری که به گاه تحصیل در مدرسه حجتیه قم با آیتالله سید علی خامنهای آشنا شده بود، در جلسات جامعه روحانیت مبارز بیش از پیش با ایشان انس گرفت. او میگوید: «وقتی در مدرسه حجتیه قم حجره داشتم، با مقام معظم رهبری که ایشان هم حجره داشت آشنا شدم. پس ازآن هرگاه در تابستان به مشهد میرفتم با ایشان گاهی در منزل آیتالله سید هادی میلانی دیدار میکردم که این خود باعث تحکیم روابط دوستانه من با ایشان شد. این آشنایی و دوستی در جلسات جامعه روحانیت مبارز تهران، که من و حضرت آقا از بدو تأسیس در آن حضور داشتیم، تشدید و تکمیل شد و بر اثر آن روزبهروز ارادت حقیر به معظم له و لطف ایشان به من افزون گشت.»
شکستن حکومت نظامی در ۲۱ بهمن ۵۷
روز ۲۱ بهمن ۵۷، پس از دستور صریح امام مبنی بر شکستن حکومت نظامی، آیتالله مجتهد شبستری نیز خود را میان مردم رساند و آنان را به مبارزه و ایستادگی تشویق کرد. او میگوید: «بعدازظهر روز ۲۱ بهمن معلوم شد که بهرغم اعلام حکومت نظامی توسط شاپور بختیار، امام(ره) فرمودهاند همه مردم به خیابان بروند، حکومتنظامی را نقض کنند و به تظاهرات خود ادامه دهند.
با تعدادی از اهل مسجد صحبت کردم که ما نیز با مسجدیان به خیابان برویم و تظاهرات کنیم. حدود یک ساعت مانده به اذان مغرب، پنجاه شصت نفر از اهالی مسجد جلوی منزل من آمدند و باهم به خیابان سهروردی رفتیم و در حین تظاهرات به جمعیت نیز افزوده میشد.
با برخاستن بانگ اذان به مسجد رفتیم و پس از نماز، عدهای از افراد محافظهکار و محتاط گفتند: حاجآقا! دیگر بیرون نرویم و در همین جا شما صحبت کنید. به آنان گفتم: امام(ره) فرمودهاند که همه باید به خیابان بریزند و حکومتنظامی را بشکنند. و اینگونه دستور امام(ره) اجرا نمیشود. عدهای به طرفداری از من سخن گفتند و اکثر قریب بهاتفاق با من همراه شدند و همگی به خیابان رفتیم و با جمعیت زیادی احتمالاً چند هزار نفر، که هر دم به آن افزوده میشد، تا حدود ساعت دوازده شب راهپیمایی و تظاهرات کردیم. درحالیکه احتمال داده میشد با چندین هواپیما تهران و تظاهرات مردم در خیابانها را بمباران کنند.»
انتهای پیام
نظرات