کیانوش معتقدی، پژوهشگر هنر درباره تاریخچه شکلگیری نقاشی قهوهخانه ای در گفتوگو با ایسنا بیان کرد: زمینههای شکلگیری نقاشی قهوهخانه را باید از اواخر دوره صفویه بررسی کرد؛ زیرا ورود موضوعات مذهبی و عامیانه در نقاشی از این دوره قابل پیگیری است اما آنچه بر اساس اسناد به مثابه پردههای درویشی و تابلوها باقی مانده است به آغاز دوره قاجار برمیگردد.
او افزود: در واقع ما میتوانیم از آغاز دوره قاجار، شکلگیری یک نظام جدید را در نقاشی ایران پیگیری کنیم که در طبقهبندی نقاشی ایران در بخش هنرهای عامیانه قرار میگیرد.
او با بیان اینکه نقاشی قهوهخانهای در ابتدا به صورت پردههای درویشی بوده و توسط نقاشان گمنام و یا دراویش نقاشی میشده است، در این زمینه گفت: موضوع این پردهها، شمایلنگاری مذهبی و واقعه کربلا و عاشورا بوده است. همچنین این نقاشیها به سبکی عامیانه نقاشی میشدند؛ چرا که هنرمندان خالق این نوع آثار مکتب ندیده بودند و ساختار کلی این پردهها روایتهای مذهبی و عامیانهای بودند که گاهی ترکیب شده با اسطوره ارائه میشدند.
معتقدی ادامه داد: روندی که ذکر شد در دوره قاجار ادامه پیدا کرد تا بعد از دوره مشروطه که این نوع از نقاشی وارد فضای قهوهخانهها شدند؛ به این معنا که این پردهها در دوره قاجار، در کوی، برزن و فضای عمومی شهرها و در زمانهای به خصوص چون ایام محرم و روز عاشورا نمایش داده میشد و نقالان راوی این نقاشیها بودند ولی بعد از دوره مشروطه بود که این پردهها به شکل یک تابلوی دکوراتیو وارد قهوهخانهها شد.
او با اشاره به اینکه از دوره مشروطه ما با عنوان نقاشی قهوهخانهای مواجه میشویم، افزود: از دوره مشروطه این پردهها به سفارش صاحبان قهوهخانهها تولید شدند. از این زمان به بعد یک الگوی مشخص در کار نقاشان قهوهخانهای شکل گرفت که در آن تصاویر مدام تکرار میشدند. حسین قوللر آغاسی و محمد مدبر از مهمترین استادان این عرصه بودند که این سنت را به دوره بعدی انتقال دادند؛ به این شکل که هنگامی که این نقاشان یک روایت و قصهای را نقاشی میکردند، در ادامه نیز خودشان و شاگردانشان عینا آن را تکرار میکردند.
او به تفاوت نقاشی قهوهخانه با پردههای مذهبی اشاره و اضافه کرد: طبق مباحثی که مطرح شد، تفاوت نقاشی قهوهخانهای با پردههای مذهبی در این نکته هست که در گذشته نقاشیها مبتنی بر یک روایت مذهبی و شمایلنگارانه توسط نقاشان گمنام خلق میشد ولی بعد از دوره قاجار بود که این نقاشیها وارد ساختاری جدید شدند و بر اساس سفارش صاحبان قهوهخانهها تولید میشدند و کارکرد قبلی خود را در فضای عمومی شهرها از دست دادند.
این پژوهشگر هنر در پاسخ به بررسی این سبک از حیث رنگ، فرم، محتوا و رویکرد گفت: اصولا این پردهها قاببندیهای خاص خودشان را دارند و بر اساس یک نوع پرسپکتیو مقامی طراحی میشوند. همیشه سوژه اصلی که موضوع روایت اصلی پرده است بزرگتر از بقیه سوژهها کشیده میشود و روایتهای فرعی در کنار سوژه اصلی به شکل قاببندیهای کوچکتر دور تا دور صفحه یا پرده را میپوشاند که هر کدام روایتهای مخصوص به خودشان را دارند.
او اضافه کرد: در این ترکیببندی اصولا از رنگهای گرم به خصوص رنگ قرمز و قهوهای استفاده میشود. برای تصویر کردن شخصیتهای اصلی رویداد عاشورا نیز از لباسهای روشن، پرچمها و دستارهای سبز رنگ استفاده میشود و گاهی دور سر قدیسان و شخصیتهای اصلی، هاله نور نقاشی میشود. دشمنان اسلام نیز با چهرههایی کریه و زشت و با رنگ پوست تیره و مشکی به تصویر کشیده میشوند.
معتقدی در ارتباط با مضامین به کار رفته در این نقاشیها بیان کرد: تا آنجا که نقاشی قهوهخانهای به شکل پرده درویشی و پیش از مشروطه است عموما مذهبی و تا حدی رزمی هستند اما از زمانی که این پردهها به نقاشی قهوهخانه تبدیل میشوند اتفاق مهمی رخ میدهد و آن ورود اسطورههای ایرانی به این مضامین است و طبقهبندی جدیدی به وجود میآید و موضوعاتی چون رزم، بزم و دیدار دلدادگان و داستان های تغزلی وارد پردهها میشود. این مساله تا اواخر دوره پهلوی ادامه پیدا میکند تا زمانی که در این دوره گاهی مضامین اجتماعی و سیاسی نیز وارد این پردهها میشود.
او در پاسخ به هدف از حضور زنان در برخی از این نقاشیها گفت: زنان طبق قصه و روایتهای مذهبی، اسطورهای، ادبی و تغزلی همیشه نقش محوری و کلیدی داشتند؛ به همین دلیل از ابتدا در کنار پیکرها و فیگورهای مردانه، تصاویر زنان نیز وجود دارد.
انتهای پیام
نظرات