به گزارش ایسنا، امروز ۱۸ شهریور چهل و پنجمین سالروز مصادره موسسه فرهنگی- خبری و اموال منقول و غیرمنقول روزنامه اطلاعات به نفع بنیاد مستضعفان و جانبازان با حکم آیتالله احمد آذری قمی دادستان وقت انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ است.
عباس؟
تاریخ تولد عباس فرزند حاج محمدعلی مسعودی به صورت دقیق مشخص نیست. برخی اسناد این تاریخ را ۱۲۷۴، برخی ۱۲۸۰ و برخی دیگر ۱۲۸۲ ثبت کردهاند.
آنچه مسلم است اینکه در دوره سلطنت مظفرالدین شاه در تهران متولد شد و به جای مکتبخانه به مدرسه دارالفنون رفت و دوره اول مدرسه را در این مدرسه درس خواند اما به دلیل وضعیت درآمدی و معیشتی ضعیف حاج محمدعلی ترک تحصیل کرد.
عباس به همراه دو برادر بزرگتر و کوچکترش جواد و حسن وارد بازار کار شد.
شروع کار عباس در چاپخانه و با کارگری کردن ساده آغاز شد و به تدریج حروفچینی کرد. به مرور تراکت و بروشورهای تبلیغاتی چاپ کرد و در حروفچینی مجلات و روزنامهها تبحر پیدا کرد اما با علاقه و پشتکار در کار چاپ به تدریج به عنوان مصحح در کنار نویسندگان و صفحهبندهای روزنامهها آموزش دید و مهارت کسب کرد.
کار در محیط نشریات و روزنامهها به تدریج در او علاقه به پرسشگری و خبرنگاری را شعلهور کرد و در کنار دبیران خبر و خبرنگاران روزنامههای ایران و کوشش، خبرنگاریِ تجربی یاد گرفت.
بلندپروازیِ عباس در اداره کردن بخشهای داخلی روزنامهها به مرور ایده راهاندازی یک روزنامه مستقل را در سال ۱۳۰۰ در ذهنش شعلهور کرد. همین ایده باعث شد اتاق کوچکی در ساختمانی قدیمی در خیابان علاءالدوله (فردوسی) اجاره کند و نامش را «دفتر اطلاعات» بگذارد.
عباس به دلیل ارتباطات خوب با کارکنان برخی سفارتخانهها، اخبار انگلیسیِ خبرگزاریهای معتبری چون رویترزِ انگلستان وهاواسِ فرانسه را با پرداخت مبلغ ناچیزی به دوایر مطبوعاتی این دو سفارتخانه میخرید.
او با همراهی یک مترجم، اخبار دریافتی از سفارتخانههای انگلیس و فرانسه را ترجمه و به روزنامههای تهران میفروخت و کسب درآمد میکرد. این اقدام عباس رفته رفته موجب جلب توجه و اعتماد سایر سفارتخانهها و مؤسسات داخلی و خارجی کشور به او و فعالیت مطبوعاتیش شد به طوری که بیشتر سفارتخانههای خارجی و ادارات داخلی کشور، مشتری ثابت اخبار و اطلاعات نشریه عباس شدند.
به اعتقاد برخی تحلیلگران عرصه مطبوعاتی کشور، موفقیت عباس مسعودی در این عرصه دو دلیل عمده داشت. حمایت کارکنان سفارت انگلستان در تهران و نبود روزنامههای متنوع و متکثر داخلی. به این ترتیب او توانست به مرور نشریهاش را در مجامع دیپلماتیک، سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی هم جا بیندازد و اعتماد مقامات سیاسی سفارتخانههای اروپایی را جلب کند. البته پشتکار عباس در گرفتن اخبار و اطلاعات دستگاههای داخلی و انتقال آنها به سفارتخانههای خارجی علی الخصوص سفارت انگلستان موجب جلب اعتماد بیش از پیش دولتهای اروپایی به او و نشریهاش شد.
تولد اطلاعات
براساس اسناد به جا مانده از عصر پهلوی پدر، عباس مسعودی در سال ۱۳۰۴ امتیاز نشریهاش را به زورِ شهربانی از فردی به نام علیاکبر سلیمی خرید و در ماههای ابتدایی سال ۱۳۰۵ درخواست صدور مجوز فعالیت روزنامه را به شورای عالی معارف فرستاد و این شورا در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۰۵ با درخواستش موافقت کرد و اولین شماره نشریه چهار روز بعد با نام روزنامه اطلاعات در ۱۹ تیر ۱۳۰۵ روی کیوسک روزنامه فروشیها رفت.
نیروی انسانی روزنامه اطلاعات به جز مدیر، در ابتدایِ انتشار دو نفر بودند که به تدریج با جابهجایی دفتر کار به خیابان خیام و افزایش سرویسهای داخلی افزایش یافت.
روزنامه اطلاعات در سال اول کار به صورت تک برگ (پشت و رو) در تیراژ ۵۰۰ نسخه و در نوبت عصر چاپ و توزیع شد. تعداد صفحات روزنامه از سال دوم و سوم ابتدا به چهار و سپس به شش صفحه (سه برگ) افزایش یافت.
اخبار و گزارشهای منتشره در اولین نسخه روزنامه شامل مقالهای در معرفی مرکز اطلاعات، گزارش جلسه افتتاحیه ششمین دوره مجلس شورای ملی، متن نطق افتتاحیه رضا شاه در صحن علنی این مجلس، یک خبر درباره قیام مردم مراکش و یک خبر در خصوص انتشار بیماری وبا در هند بود.
وی بعد از انتشار اولین نسخه با برخی مشکلات اجرایی و مالی روبرو شد به همین دلیل شماره دوم روزنامه اطلاعات را یک ماه بعد در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۰۵ منتشر کرد.
روزنامه اطلاعات علاوه بر این وقفه یک ماهه، یک بار دیگر در پاییز ۱۳۵۷ به دلیل اعتصابات سراسری کارکنان روزنامههای کیهان و اطلاعات و چند روزنامه دیگر، دو ماه منتشر نشد اما به جز این دو مورد به صورت مرتب چاپ و توزیع شد.
عباس مسعودی در کنار روزنامه اطلاعات، مجله «یادگار» را با همکاری عباس اقبال آشتیانی، مورخ و ادیب عصر پهلوی در زمینه ادب فارسی منتشر کرد.
اطلاعات در سال ۱۳۰۷ گزارشی پرطمطراق از سفر رضا شاه به خوزستان منتشر کرد که بسیار در ارتباط وی با دربار مؤثر واقع شد.
سفر به ترکیه
او در عرصه روزنامهنگاری و چاپ اخبار دربار رضا شاه چنان معروف شد که در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ در سفری ۳۸ روزه همراه رضا شاه و برخی امرای ارتش به ترکیه رفت و اکثر صفحات روزنامه را به دیدارها و گشت و گذار شاه از مراکز فرهنگی و اقتصادی سرزمین مصطفی کمال آتاتورک و توافقات فرهنگی، سیاسی و نظامی اختصاص داد.
این روزنامه از سال ۱۳۲۵ سیاست محافظهکارانه در عرصه برون مرزی را به حوزه داخلی نیز تعمیم داد. مسعودی از این سال به بعد تلاش کرد ضمن حفظ لحن انتقادی به دربار و خاندان پهلوی، با انتشار سرمقالهها و گزارشهایی نظر مخالفان شاه را جلب و آنان را نسبت به مشی بیطرفانه روزنامه راضی نگهدارد.
نمایندگی مجلس
فعالیتهای پارلمانی عباس مسعودی از ۱۳۱۴ آغاز شد. در این سال، وی به نمایندگی از مردم تهران وارد دهمین دوره مجلس شورای ملی شد و تا پایان پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی صندلی نمایندگی مردم تهران در این مجالس حفظ کرد.
با برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس سنا در سال ۱۳۲۸ عباس مسعودی علاوه بر نمایندگی مردم در مجلس شورای ملی به نمایندگی از مردم پایتخت عضو این مجلس و نایب رییس آن شد.
در طول عمر سناتوری عباس مسعودی در مجلس شورای ملی و سنا، چهار دوره به انتخاب مردم و دو دوره با انتخاب دربار به عضویت این مجالس درآمد.
خانواده روزنامهنگار
اکثر اعضای خانواده مسعودی وارد حرفه رونامهنگاری شدند. قدسی امیرارجمند همسر عباس مسعودی به اعتبار موقعیت همسرش و البته بدون هر گونه سابقه و تجربه روزنامهنگاری مجله اطلاعات بانوان و انجمن وابسته به اطلاعات بانوان یعنی انجمن دوشیزگان و بانوان ایران را که تاثیر زیادی در علاقمند کردن دختران جوان کشورمان به سبک زندگی، فرهنگ و پوشش غربی داشت، راه انداخت.
علاوه بر همسر، فرهاد و بهرام پسران عباس و برادر بزرگش جواد و برادرزدههایش محمدعلی و قاسم نیز علاوه بر پیوستن به جرگه خبرنگاران و دبیران روزنامه اطلاعات برای خود روزنامهها و نشریات مختلفی از جمله روزنامه پست تهران را تاسیس کردند. آنان بعدها راه عباس مسعودی را دنبال کردند و در دوره محمدرضا شاه وارد مجلس شورای ملی و سنا شدند.
سرانجامِ مسعودی
عباس مسعودی در آخر عمر به دلیل دشمنیهای برخی شخصیتهای دربار از جمله امیرعباس هویدا، مغضوب محمدرضا شاه شد و همین عامل موجب افسردگی شدید و سکته مغزی در دفتر روزنامه و در نهایت مرگش شد.
اسدالله خان امیرعَلَم، امیر قاینات مشهور به اسدالله علم در مجموعه یادداشتهای روزانهاش در تاریخهای ۱۵ و ۱۶ خرداد ۱۳۵۳ به طور مفصل به تشریح دلایل شکلگیری این دشمنیها پرداخت.
او در یادداشت روز ۱۵ خردادش نوشت: «سر شام رفتم. شاهنشاه خیلی عصبانی بودند. ایشان گفت: «این مسعودی (مدیر روزنامۀ اطلاعات) را از دور میبینم و شاخ و شانه میکشد که بیاید با من حرف بزند.» (در کاخ اعلی حضرت ملکه پهلوی، شاهنشاه و خاندان سلطنت جدا شام میخوردند. میهمانها در سالن دیگر، من هم در حضور شاهنشاه شام میخوردم) شاهنشاه فرمودند: «روزنامه اطلاعات ارگان مصدقیها و تودهایها شده. مثلا امروز از قول تاکسیرانها نوشته است که ما مثل سگ، زحمت میکشیم و این شرکت تعاونی تمام عایدات ما را میخورد، مگر شرکت تعاونی مال کیست؟ آن هم که مال خودشان است.»
چون عدهای مثل دامادها و اعلی حضرت شهبانو سر میز شام بودند، من جرأت نکردم یکی به دو کنم و عرض کردم خب، روزنامه باید مطلب را بگوید و جواب هم داده شود و آن را هم منعکس کند. به هر صورت برخاستم و به بدبخت مسعودی گفتم که حق ندارد شرفیاب بشود و بعد از این هم در کاخ اعلی حضرت ملکه پهلوی دعوت نخواهد شد.
چیزی نمانده بود که سکته کند ولی چون آدم مجربی است، گفت: «پریشب در همین جا مطلبی را شاهنشاه به من فرمودند که برخلاف میل هویدا بود و اصرار فرمودند که به وزیر اطلاعات هم بگویم. من هرگز از این غلطها نمیکردم ولی چون امر بود اطاعت کردم. گویا مطلب به هویدا نخستوزیر گران آمده و مطلبی به شاهنشاه عرض کرده و به هر حال من چوب این کار را میخورم. والله اعلم به حقایق الامور.»
نامه به عَلَم
در پی صحبت عباس مسعودی و عَلَم، مدیرمسوول روزنامه اطلاعات صبح روز بعد در نامهای به عَلَم نوشت: «جناب آقای عَلَم، وزیر محترم دربار شاهنشاهی اوامر مطاع ملوکانه که دیشب به بنده ابلاغ فرمودید، تازیانه سهمگینی بود که بر چاکر و خانمم وارد آمد و باور بفرمایید تمام شب خواب به چشم ما نرفت، چون من و زنم خودمان را خاکسار درگاه سلطنت میدانیم و از جان دل شیفته عنایات شاهنشاه محبوب خود و خاندان سلطنت هستیم و اگر نقایصی در کار انتشار اخبار و مطالب روزنامه پدید میآید حمل به اهمال و تعلل چاکر نفرمایید چون پیوسته سعی داشته و دارم که، خدمتگزاری صدیق در طول عمر خود بوده و پیرو افکار و نیت مبارک شاهانه باشم.
در چنین پیشامدهایی گناهکار نیستم چون به واسطه کهولت و ضعف، توانایی آن را ندارم که تمام مطالب روزنامه را شخصا کنترل کنم و به همین سبب فرزندم فرهاد مسعودی را به کمک طلبیدم که او هم در کمال خلوص نیت و عقیده وظایف خود را انجام میدهد.
متأسفانه در دو هفته اخیر که به اروپا سفر کرده بود، خطاهایی از جمله خطاهای اخیر به وقوع پیوست که چاکر خود پس از طبع و نشر به آن واقف شدم. نویسنده ستون بازار سیاست، جوانی است تحصیلکرده و با ذوق که از گذشتهها خبر ندارد و مارهای خوش خط و خالی را که از هر فرصتی میخواهند استفاده کنند، نمیشناسد. چنان که بعد از توجه دادن تازه درک مطلب کرد و در ضمن گفت این مطلب یا همین اسامی قبلا در آیندگان هم چاپ شده بود.
اما درباره نویسده رپرتاژ تاکسی او هم مورد سرزنش قرار گرفت و شدیدا مؤاخذه شد. بدیهی است مطالب زنندهای که نوشته شده، جبران خواهد شد. تکدُر خاطر ملوکانه بیش از هر چیز مرا رنج میدهد و نمیدانم چه باید کرد، چون به خوبی میدانم که اگر ذرهای از عنایات شاهنشاه نسبت به این خدمتگزار کاسته شود و سایه پر عطوفت مبارک بر سر این بنده نباشد با وجود دشمنیها که نسبت به چاکر اعمال میشود، نابود خواهم شد.
آقای علم، شما را به سر مبارک شاهنشاه قسم میدهم عرایض چاکر را به سمع ملوکانه برسانید و چارهای بیندیشید که از این پریشانی و تأثر خلاص شوم. هر امری از پیشگاه ملوکانه شرف صدور یابد مطاع است.»
واکنش شاه
عَلَم در یادداشت روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۳ با اشاره به واکنش شاه به این نامه نوشت: «نامه بدبخت مسعودی را دادم خواندند. فرمودند مسئله عفو شما بسته به رفتار آینده شما خواهد بود.»
اما فشار عصبی ناشی از رفتار مغضوبانه محمدرضا شاه علیه عباس مسعودی تاثیرش را گذاشت. مدیرمسوول روزنامه اطلاعات که در ناراحتی و اضطراب ناشی از عواقب خشم شاهانه غرق بود ۱۱ روز بعد در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۳ در پشت میز کارش در روزنامه، سکته مغزی کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مرگ عباس
عَلَم در یادداشتهایش نوشت: «وقتی خبر مرگ مسعودی را به شاه اطلاع دادم، با یادآوری بیمرحمتی که در حق او شده بود از شاه اجازه گرفتم در مجلس ختم وی شرکت کنم و مراتب تفقد اعلیحضرت را به خانواده مسعودی ابلاغ نمایم.»
حکم توقیف
با مرگ عباس مسعودی، پسرانش فرهاد و بهرام و محمدعلی و قاسم برادرزادههایش مسوولیت اداره روزنامه اطلاعات را بین خود تقسیم کردند و تا زمان مصادره روزنامه در شهریور ۱۳۵۸، بهرام مسعودی که نسبت به بقیه مسعودیها رابطه بهتری با نیروهای انقلاب اسلامی داشت، روزنامه را مدیریت کرد.
آیتالله احمد آذری قمی دادستان وقت انقلاب ۲۱۰ روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طی حکمی دستور ضبط و مصادره اموال منقول و غیرمنقول عباس مسعودی از جمله موسسه فرهنگی - مطبوعاتی اطلاعات را صادر کرد.
او در این حکم به رییس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان دستور داد: «بنیاد مستضعفین، چون عباس مسعودی متوفی، صاحب موسسه اطلاعات از پایهگذاران رژیم طاغوت بوده و موسسهاش کاملا در اختیار رژیم قرار داشته و بر سیاستهای استعماری آنان صحه گذارده است و آنچه بدست آورده و از خود بجای گذاشته غیرمشروع است و متعلق به مستضعفین است، لازم است بنیاد محترم تمام اموال منقول و غیرمنقول او و فرزندانش و اقارب نزدیک وابسته به او را، از جمله موسسه اطلاعات و شرکت ایرانچاپ را تحویل گرفته و در اداره و رسیدگی به آنها و خصوصا توجه به وضع کارمندان و کارگران شریف آن، مساعی لازم را به عمل آورند و کوشش نمایند.»
دادستان وقت انقلاب علاوه بر این حکم، دو حکم دیگر برای ضبط اموال منقول و غیرمنقول محمدعلی مسعودی، برادرزاده عباس مسعودی و مدیر روزنامه پست تهران و مصطفی مصباحزاده، صاحب امتیاز روزنامه کیهان صادر کرد.
او در حکم محمدعلی مسعودی نوشت: «پرونده محمدعلی مسعودی سناتور سابق و شریک موسسه اطلاعات و صاحب امتیاز روزنامه ضد مردمی پست تهران را که کاملا در اختیار طاغوت بوده، مورد بررسی قرار داده و اموال منقول و غیرمنقول آن کلا در اختیار آن بنیاد است. اقدام فرمایید.»
توقیف کیهان
در حکم دادستان وقت انقلاب درباره مصطفی مصباحزاده، صاحب امتیاز روزنامه کیهان آمد: «بنیاد مستضعفین، به دلیل اینکه دکتر مصطفی مصباحزاده صاحب موسسه کیهان و از پایهگذاران حکومت طاغوت که مدت ۵۰ سال به نفع اجانب و بیگانگان قدم برداشته و با گرفتن رشوههای کلان از سیاستهای استعاری حمایت کرده و آنچه به دست آورده غیرمشروع است و باید در اختیار بنیاد قرار گیرد، لذا بدینوسیله اعلام میگردد که علاوه بر موسسه کیهان که قبلا در اختیار بنیاد قرار گرفته، بقیه اموال منقول و غیرمنقول او را نیز در اختیار بگیرید.»
تقلای دعایی
حدود هشت ماه بعد از مصادره روزنامه، نویسندگان و کادر قدیمی تحریریه برکنار شدند. این برکناری چند هفته پیش از سردبیری شمس آلاحمد، اولین سردبیر روزنامه اطلاعات در دوره انقلاب اسلامی اتفاق افتاد.
پس از مصادره روزنامه، کلیه اموال و دارایی این موسسه فرهنگی و مطبوعاتی به بنیاد مستضعفان و جانبازان منتقل شد. این وضعیت تا زمان انتصاب حجتالاسلام سید محمود دعایی در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ به عنوان سرپرست جدید موسسه اطلاعات ادامه یافت.
حجتالاسلام سید محمود دعایی خود در خاطرهای از آن دوره گفت: «کیهان و اطلاعات، مؤسسات عظیم مطبوعاتی - فرهنگی بودند که در آغاز پیروزی انقلاب مصادره شدند و حکم مصادرهشان را هم مرحوم آقای آذری قمی داده بود.
سرپرستی مؤسساتی که مصادره میشدند بر عهده بنیاد مسضعفان بود و به همین دلیل امام در حکمی که مرحمت فرمودند، تأکید کردند که روزنامه اطلاعات مربوط به مستضعفان است و باید در خدمت مستضعفان قرار بگیرد. پس از آن در مقطعی که آقای مهندس موسوی، سرپرستی بنیاد مستضعفان را برعهده داشتند، آقای دکتر خاتمی که وزیر ارشاد و در عین حال سرپرست کیهان بودند، پیشنهادی دادند که آقای مهندس موسوی آن پیشنهاد را به محضر حضرت امام برد و امام هم پذیرفتند که دو مؤسسه کیهان و اطلاعات به دلیل ماهیت فرهنگیشان از بنیاد جدا شوند و تابع رهبری باشند به عبارتی زیر نظر مستقیم رهبری اداره شوند. امام پذیرفتند و از آن تاریخ اطلاعات و کیهان از بنیاد مستضعفان جدا شدند.»
حکم دعایی
حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ حکم سرپرستی حجتالاسلام سید محمود دعایی در روزنامه اطلاعات را به این شرح صادر کردند: «جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمود دعایی ـ دامت افاضاته، از آنجا که مطبوعات کشور در ساختن جامعه نقش مؤثری را ایفا مینماید، جنابعالی را به خاطر شایستگی و لیاقتی که در ادارۀ اینگونه امور دارید به سرپرستی روزنامۀ اطلاعات که مربوط به مستضعفین است منصوب می نمایم
البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند و آزادیها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تأمین شود. امید است به یاری خدا و با همکاری کارمندان متعهد، این روزنامه را در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی اداره نمایید. از خدای تعالی توفیق همگان را در این راه مسئلت دارم.»
منابع:
صحیفه امام، جلد ۱۲، ص ۲۸۳
یادداشتهای علم، انتشارات مازیار و معین، ج ۴، صص ۱۳۵ - ۱۳۱
مسعودیها به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص ۲۴۶ و ۲۴۷ و ۲۸۶ و ۲۸۷
رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مسعودیها، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۹۲، صص ۱۱ و ۱۲
عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۴۳۱ و ۱۴۳۲ و ۱۴۳۳، تهران، نشر گفتار، چاپ اول، ۱۳۸۰
انتهای پیام
نظرات