به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» افزوده است: طبق آمارهای رسمی آموزش و پرورش 120 مدرسه تکدانشآموزی در کشور وجود دارد که اغلب این مدارس در نقاط دورافتاده روستایی هستند. مسئولان آموزش و پرورش میگویند صدها مدرسه دیگر در کشور وجود دارد که کمتر از پنج دانشآموز دارند. مسئولان آموزش و پرورش معتقدند وجود این مدارس نشاندهنده عدالت آموزشی در کشور است و اینکه حتی یک دانشآموز هم میتواند به آموزش برابر با دیگران دسترسی داشته باشد.
به هیچ عنوان مدرسه را تعطیل نمیکنم
مصطفی داغمچی معلمی است که تجربه تدریس به دو یا سه دانشآموز را در روستای «حاج شیخ موسی» شهر بابل دارد. روستایی کوهستانی با جادههای ناهموار. جاده روستایی آنقدر ناهموار است که او در مدت تدریسش در روستا میماند. در سال جاری به دلیل مشکلات شخصی تصمیم گرفته مدتی در شهر بماند.
«حاج شیخ موسی» در زمستان، سرد و بد آب و هواست و بیشتر اهالی برای زندگی به روستاهای مجاور میروند. در این فصل چند خانوار بیشتر در روستا نمیمانند و بچههایشان را هم در روستاهای دیگر به مدرسه میفرستند. هر سال یک تا چند دانشآموز در ده باقی میمانند و تابستان که از راه رسید، بقیه اهالی که حدود ۱۵۰ نفرهستند، برای کار و تفریح برمیگردند.
داغمچی میگوید: «خوب است آموزش و پرورش برای همه بچهها امکان تحصیل فراهم میکند اما اگر واقعیت را بخواهید برای معلمها زیاد هزینه نمیکند یا سرباز معلم میفرستد یا معلمهای حقالتدریس با حقوق خیلی کم. برای همین هم معلمها معمولاً دل به کار نمیدهند. من به عنوان سرباز معلم 2 سال در شیخ موسی تدریس کردم و 2 دانشآموز داشتم. دانشآموزی که کلاس سوم بود، از نظر درسی واقعاً عقب بود. معلم سال قبلش هم سرباز معلم بود و نتوانسته بود برایش وقت کافی بگذارد. من خیلی کار کردم تا این دانشآموز پیشرفت کند، نتیجه هم گرفتم. باور کنید سواد خواندن و نوشتن درست و حسابی هم نداشت. حالا هر دو آنها پیشرفت کردهاند و به مدرسه نمونه دولتی میروند.»
او کارشناس مدیریت آموزشی است. زمانی که سرباز معلم بود ماهی 80 هزار تومان حقوق میگرفت و حالا 500 هزار تومان: «آموزش و پرورش وقتی میبیند مدرسهای زیر 12 دانشآموز دارد، نه امکانات آموزشی میدهد و نه حقوق و مزایای درست و حسابی برای معلم در نظر میگیرد. این سیستم مدرسه، معاون و مدیر ندارد و همه چیز در گرو تلاش معلم است. با این همه من هیچ وقت کلاس درس را تعطیل نمیکردم. برای همین هم تصمیم گرفتم در روستا بمانم و منظم و مرتب به کلاس درس برسم. کلاس های ما شاید خیلی طولانی مدت نباشد اما همیشه برگزار میشود، چون هوای روستای شیخ موسی خیلی سرد است. به دو دانشآموزم میگفتم کمی دیرتر بیایند اما کلاس را تا ساعت 12 ادامه میدادم؛ البته همیشه وقت اضافه میآوریم. شاید به همین دلیل است که پیشرفت درسی هر دوی آنها عالی بود. الان که والدینشان آنها را به مدرسه دیگری بردهاند، گفتهاند آنها نه تنها از بچههای دیگر کمتر نیستند که از بعضی جهات هم جلوترند. ادعا نمیکنم معلم کاملی هستم اما تا جایی که میتوانم برایشان وقت میگذارم.»
داغمچی اما روزگار سختی را در روستا گذرانده و شاید برای همین است که امسال وقتی صاحب فرزندی شد، تصمیم گرفت مدتی تدریس را متوقف کند: «معلم یک مدرسه 2 نفره بودن، آن هم در یک روستای سرد و کوهستانی به خودی خود سخت است. حالا تصور کنید ماهی 500 هزار تومان هم حقوق بگیری و بیمه هم نباشی، قطعاً همه چیز سخت تر میشود. گاهی آنقدر هوا سرد میشد که مجبور بودیم در یک اتاق بمانیم. با بچه کوچک خیلی سخت است اما با این همه من عاشق کارم هستم. الان حاضرم با همین حقوق فقط با کمی امکانات بیشتر برای زندگی به روستا برگردم.
او از روابط گرمش با 2 دانشآموزش میگوید؛ اینکه با آنها در زنگ تفریح در حیاط پر از چاله چوله مدرسه بازی میکرده: «معلم مدرسه تک دانشآموزی بودن حتی سختتر از این است. این مدارس بازرس ندارند و اگر معلم عاشق کارش نباشد میتواند دانشآموز را به حال خودش رها کند. در این سیستم معلم هم مدیر است و هم آموزگار و همه نمرات دست خودش است، همه چیز به وجدان معلم بستگی دارد. من وقتی سرباز معلم بودم هم با بچهها خیلی خوب کار میکردم. الان یکیشان رشته اول ریاضی است، یکی هم در رشته علوم انسانی درس میخواند. سالهاست با این دو شاگردم ارتباط دارم و از پیشرفت درسیشان باخبر میشوم.»
تبعیض مثبت برای معلمان مدارس چند دانشآموزی
مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش طرح ایجاد مدارس تک دانشآموزی را مفید میداند: «طرح اصلی این کار قابل قبول است چون همه دانشآموزان باید دسترسی برابر به آموزش داشته باشند. گاهی این روستاها چنان صعب العبورند که دانشآموز توان رفتن به روستای کناری را هم ندارد و باید در روستای خودش درس بخواند. معلمان این مدارس شرایط واقعاً سختی دارند به این معلمها «معلمان بیتوتهای» هم میگویند. چون به دلیل شرایط سخت آب و هوایی مجبورند در روستای محل کارشان بیتوته کنند. خیلی از این معلمها هنگام رفت و آمد در جادههای روستایی جانشان را از دست دادهاند یا در برف ماندهاند و دست و پایشان قطع شده. برای این معلمها باید تبعیض مثبت در نظر بگیرند. این معلمها انگیزه واقعاً بالایی دارند و در برابر این همه فداکاری باید مزایای خاصی به آنها تعلق بگیرد، درحالی که معمولاً آنها از حداقل امکانات هم بیبهرهاند.»
به گفته او این معلمها معمولاً چند پایه را با هم تدریس میکنند و در روستایی که زندگی میکنند از امکانات اولیه رفاه و آسایش بیبهرهاند اما با این همه با تمام دشواریها کنار میآیند.
یونس سیفی دیگر معلمی است که در استان آذربایجان شرقی و در روستاهای شهرستان «چاراویماق» معلم است. روستایی با سرمای استخوان سوز و جادههایی صعبالعبور. سیفی هم هر سال دو یا سه دانشآموز دارد: «وسعت شهرستان چاراویماق زیاد است اما 32 هزار نفر جمعیت دارد. روستاهای این منطقه بسیار محرومند، برق و راه ندارند و خیلی هم سردند. بیشتر مدارس این روستاها کانکسیاند و والدین هم تمایلی ندارند بچهشان به مدرسه برود و ترجیح میدهند کار کند. برای همین همه سختیها روی دوش معلم است. من که معلم رسمیام به خاطر همه این سختیها در نهایت 300 هزار تومان به حقوقم اضافه میشود که آن هم هزینه رفت و آمد و خورد و خوراک در روستا میشود.
یونس سیفی در همان مدرسهای زندگی میکند که به سه شاگردش در پایههای اول، چهارم و پنجم ابتدایی درس میدهد. چون در فصل سرما به هیچ عنوان امکان رفت و آمد وجود ندارد: «دانش آموزان در این روستاها دو زبانهاند و تدریس به آنها بویژه در مقطع ابتدایی بسیار دشوار است چون در این روستاها معمولاً تلویزیون و امکانات دیگری نیست و وسایل کمک آموزشی مناسبی هم وجود ندارد، دانشآموز برای نخستین بار فارسی را در مدرسه میشنود. معلم باید به سه دانشآموز در سه پایه مختلف در یک ساعت درس بدهد. یکی فارسی، یکی ریاضی و آن یکی هم علوم. آموزش واقعاً دشوار است. کاش آموزش و پرورش دانشآموزان روستاهای نزدیک را با هم تجمیع کند و مجتمع آموزشی برایشان بسازد و سرویس رایگان در نظر بگیرد که هم در هزینه آموزش و پرورش صرفهجویی شود و هم این دانشآموزان به کیفیت آموزشی بهتری برسند و با تبادل فرهنگی از انزوای مدارس تک یا چند دانشآموزی دربیایند.»
این معلم میگوید هیچ وقت در مدرسهاش وقت اضافه نمیآورد، چون مجبور است طی 5 ساعت، بیش از 15 کتاب تدریس کند: «معلم در این نوع آموزش تحت فشار زیادی است؛ چون کارایی دانشآموز خیلی پایین است. امسال شاگردی دارم که کلاس ششم است اما حتی اسمش را هم نمیتواند بنویسد. معلم سال های قبل این دانشآموز، قراردادی بوده و به خاطر سختی عبور و مرور، سه ماه هم نتوانسته به مدرسه بیاید، البته با حقوق 300 هزار تومانی، توقعی هم از او نمیتوان داشت. از طرفی مدارس تک دانشآموزی یا چند دانشآموزی سرانه نمیگیرند و خود معلم مجبور است هزینههای مدرسه و وسایل کمک آموزشی را بپردازد.»
سرمای زمستان و جادهای سنگلاخی و روستایی در پیچاپیچ کوه و دره؛ در این روستا دانشآموزی هست که شاید چند سال دیگر معلم شود و نسل بعد از خود را تربیت کند یا دهیاری موفق که روزهای درخشانی را پیش روی روستایش بگذارد یا یک جراح قلب یا... همه میدانیم دست و بال آموزش و پرورش هم تنگ است و تا همین اندازه هم که اجازه نداده چراغ مدرسه خاموش شود، ستودنی است. اما این به کنار؛ واقعاً قیمت تربیت یک انسان چقدر است؟ 300 هزار؟ 500 هزار؟ 750 هزار؟ یک میلیون؟ یک میلیون و 500 هزار؟ شما حساب کنید؛ تربیت یک انسان چقدر میارزد؟
انتهای پیام
نظرات