• چهارشنبه / ۲۴ آذر ۱۴۰۰ / ۱۴:۳۸
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 1400092419106
  • خبرنگار : 71415

افغانستان، سومالی یا یوگسلاوی دیگر؟

افغانستان، سومالی یا یوگسلاوی دیگر؟

"با احیای به اصطلاح امارت طالبان، روند سازماندهی فزاینده این نیروها با تنش‌های قومی، یک اقتصاد فلج شده و افزایش تولید موادمخدر همراه شده است. در این میان، حاکمان جدید افغانستان سیاست به اصطلاح «اول طالبان» را وضع کرده‌اند که در آن ضمن انتقام‌جویی، مدعی غنایم جنگی شده و از سرکوب به‌ عنوان ابزاری برای واداشتن به تبعیت و زیر پا گذاشتن عمدی همه ارزش‌ها استفاده می‌کنند."

به گزارش ایسنا، «جاوید احمد» سفیر سابق افغانستان در امارات و تحلیلگر شورای آتلانتیک در مطلبی می‌نویسد: «در ضمن عدم وجود یک اتفاق‌نظر منطقه‌ای در خصوص مسیر پیش رو، خطر تبدیل شدن افغانستان به یک سومالی دیگر، در هم شکستنش و تجزیه‌اش به یک کنفدراسیون سست از نیمچه دولت‌ها مانند تجربه یوگسلاوی سابق، یا تبدیل شدنش به یک نمونه دیگر از شهر مدلن کلمبیا که مملو از موادمخدر باشد، امکان دوری نیست.

به نظر می‌رسد که طالبان در مورد آینده‌های جایگزین و یک اندازه خطرناکی که افغانستان با آنها مواجه است، جدیت به خرج نمی‌دهد و تاثیر نمی‌پذیرد. حاکمان طالبان عمدتاً دارای تمایل حکومت کردن با یک دولت آپارتاید ایدئولوژیک با شرایط مطلق خودشان هستند. آنها زیرکانه از فاجعه انسانی در حال آشکار شدن به عنوان یک تاکتیک مناسب برای چانه‌زنی و باج‌خواهی در تعاملات بین‌المللی در راستای کسب رسمیت دیپلماتیک و حمایت مالی استفاده می‌کنند. اما در داخل افغانستان، آنها به بهره‌برداری‌های رزمی خود برای غنی کردن خودشان، از جمله با جمع‌آوری غیرمتمرکز عواید گمرکی و غارت و تصرف خانه‌ها و اموال شخصی ادامه می‌دهند. در ضمن انباشتگی خزانه شخصی این حاکمان طالبان از پول نقد، قاچاق موادمخدر و درآمد کسب کردن از این مواد عامل چند برابر ساختن قدرت آنها بوده و تکیه گاهی برای طالبان و گروه‌های حاشیه‌ای مختلف است.

علاوه بر این، تسلط طالبان بر افغانستان به جای رفع تنش‌های قومیتی، این تنش‌ها را در میان افغان‌ها بدتر کرده است. طالبان که تنها به کسانی شبیه به خودشان اعتماد دارند، با خشونت به تعقیب کسانی که به دنبال ایجاد اپوزیسیون یا مراکز قدرت جایگزین هستند، پرداخته‌اند. تعداد فزاینده‌ای از جامعه مهاجران افغان که چند دستگی قومیتی در میان آنها وجود دارد، به طور خطرناکی به نفع جدایی‌طلبی از افغانستان مبارزه می‌کنند. در اصل، این جدایی‌طلبی عملاً متضمن اعمال یک تقسیم نرم‌تر در این کشور مشابه تجزیه یوگسلاوی است. مساله نگران‌کننده‌تر، تداوم وجود میل به حملات انتحاری در صفوف طالبان است. جناح‌های ناهمگون طالبان هنوز نسبت به شرکای تروریست خارجی خود مانند القاعده سکوت را در پیش گرفته‌اند. در همین حال، رهبران طالبان به طور علنی از بمبگذاران انتحاری تمجید می‌کنند، در حالی که برای آن‌ها به دشمن نیاز دارند.

اشتباه نکنید، حفظ عمل‌گرایی سازنده برای دست و پنجه نرم کردن با این نظام جدید مهم است. با این حال، چالش این است که طالبان با این فرض عمل می‌کند که هیچ اهرمی نزد غربی‌ها (مالی یا غیر مالی) آنقدر قوی نیست که حالتی دائمی پیدا کند. به همین دلیل است که تصمیم اخیر کمیته‌ای در سازمان ملل متحد مبنی بر عدم اجازه به طالبان برای نمایندگی کردن افغانستان در این سازمان جهانی، پیام درستی می‌فرستد.

با وجود هاله شکست آمریکا در افغانستان، واشنگتن در موقعیت بهتری برای دست و پنجه نرم کردن با طالبان قرار دارد. اما همانطور که فصل جدید در افغانستان و فضا برای ماموریت در این کشور تعریف می‌شود، هرگونه تعامل موقت طالبان باید ماهیت تاکتیکی داشته باشد و در دو مسیر جداگانه دنبال شود؛ نخست مسیر پاسخ فوری بشردوستانه به رهبری غیرنظامیان و دوم تلاشی هدایت‌شده با اطلاعات برای مقابله با تروریسم و برقراری ​​روابط سیاسی.

از آنجایی که خروج آمریکا از افغانستان فصل جدیدی را برای گروه‌های شبه‌نظامی ایجاد کرده است، خطر آشکار سازمان‌دهی مجدد عناصر سرخورده تندروی طالبان، مذاکرات آنها بر سر شراکت‌های جدید و معامله‌های شناور بین گروه‌هایی مانند "داعش خراسان" و القاعده بنا به دلایل مالی و ایدئولوژیکی وجود دارد. از این رو، نه تنها واشنگتن باید علناً قوانین تعامل خود را روشن کند، بلکه باید از ابزارهای تحریمی خود نیز مکررا استفاده مکرر کرده و از اتکای بیش از حد به رویکردهای غیر پویا و خطوط قرمز غیرقابل اعمال اجتناب کند. اگر استقرار یک تیم ضد تروریسم آمریکا در داخل افغانستان امکان‌پذیر نشود، باید بر سر استقرار یک تیم نظارت بر تروریسم در عرصه میدانی مذاکره کند. در همین حال، واشنگتن باید از وسوسه برون‌سپاری تلاش‌های ضد تروریسم خود به پاکستان و قرار داد بستن با آن در این زمینه اجتناب کند. انجام این کار فقط یک وابستگی فلج‌کننده دیگر به همسایه دیوار به دیوار افغانستان ایجاد می‌کند.

در حال حاضر، به نظر می‌رسد که طالبان برای محاسبات مجدد خود و بازتنظیم "خلاقانه" رویکردش به زمان نیاز دارد. زمستان امسال، آنها تلاش‌هایشان در راستای رویکرد "اول طالبان" برای ایجاد تغییرات در ساختارهای داخلی به منظور تصفیه و تحکیم کنترل بر صفوف خود را افزایش خواهند داد. تلاش‌ها برای مهار عناصر یاغی نیز برای مدیریت عصیان در میان جناح‌های درگیر دارای تفاوت‌های ایدئولوژیک، احتمالاً از طریق ترورها، افزایش می‌یابد. به‌رغم آشکار بودن اندک عملکردهای درونی مربوط به فرآیند تصمیم‌گیری در این نظام، به نظر می‌رسد که یک تقسیم مسئولیت هوشمندانه بین رهبران منتخب طالبان وجود دارد و تصمیمات مهم این جنبش از طریق یک شورای مخفی گرفته می‌شوند.

به همین ترتیب، کشورهای منطقه نیز برای ارزیابی مجدد مواضع خود و تنظیم مجدد شراکت‌های خود به زمان نیاز دارند. از آنجایی که طالبان نمی‌تواند یک دولت غیرایدئولوژیک را اداره کند، منطقه احتمالاً دست به تلاشی کلی‌تر برای تحت فشار قرار دادن حاکمان طالبان به اتخاذ یک "ایدئولوژی هیبرید" عمل‌گرایانه به جای دنبال کردن یک هویت واحد که متناسب با همه افغان‌ها نباشد، دست خواهند زد.

در حالی که هیچ کشوری به اندازه پاکستان و قطر از روابط آرام با نظام طالبان برخوردار نیست، به نظر می‌رسد که اکثر کشورهای منطقه از اعمال نقش خودخوانده رهبری از سوی پاکستان در افغانستان ناخرسند هستند. در حالی که احتمالاً حاکمان طالبان رویکرد متنوعی را در روابط خارجی خود اتخاذ می‌کنند، رهبران "عمل‌گرا" در طالبان، قطر را هر چه بیشتر به عنوان یک برادر بزرگ می‌بینند. با توجه به اینکه دوحه اکنون نماینده منافع آمریکا در افغانستان است، تعداد هر چه بیشتری از کشورهای منطقه از روابط خود با دوحه استفاده ابزاری خواهند کرد. برای مثال، با وجود روابط نزدیک بین ترکیه و پاکستان، تفاهم فزاینده‌ای بین ترکیه و قطر بر سر فراگیر بودن و تعاملات تجاری در افغانستان وجود دارد.

به نوبه خود، هند که دست ضعیف‌تری دارد، بهترین موقعیت را برای استفاده از روابط قوی خود با قطر و همچنین امارات متحده عربی و همسویی با موضع واشنگتن با هدف حفاظت از منافع کلی‌تر خود خواهد داشت. چنین تغییراتی که در راستای دورسازی پاکستان هستند، مطمئناً باعث ایجاد لایه دیگری از رقابت منطقه‌ای از جمله بین قطر و پاکستانی که عملاً افغانستان را به عنوان قلمروی گسترش یافته پاکستان در نظر می‌گیرد، می‌شوند.

در حال حاضر، فراتر از سیاست "اول طالبان"، پیشرفت در تعامل با نظام طالبان باید سانتی‌متر به سانتی‌متر و نه کیلومتر به کیلومتر سنجیده شود. درخواست‌های فزاینده‌ای برای حذف رهبران آنها از فهرست تحریم‌ها و آزاد کردن بشیر نورزای، از مجرمان مواد مخدری رده بالای متحد با طالبان، از زندان آمریکا در ازای آزد ساختن یک گروگان آمریکایی، به نام مارک فریکس، مطرح خواهند شد.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۰-۰۹-۲۵ ۱۳:۳۱

تمام این تحلیل غلط و از اول اشتباه است. شخص مذکور با دها بار پیچکاری شدن از طرف غرب نه‌تنها غرب زده شده بلکه قدرت و عقل سلیم خود را از دست داده است. اکثریت این تحلیل برپایه دروغ، عقده و افتراء بنا نهاده شده است.