• شنبه / ۶ دی ۱۴۰۴ / ۱۴:۴۵
  • دسته‌بندی: ایران در جهان
  • کد خبر: 1404100603578
  • خبرنگار : 71984

نفوذ از درون؛ جاسوس‌هایی که قلب اطلاعاتی اسرائیل را نشانه گرفتند

نفوذ از درون؛ جاسوس‌هایی که قلب اطلاعاتی اسرائیل را نشانه گرفتند

در عمق دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی که خود را نفوذناپذیر می‌پنداشت، جاسوس‌ها و افرادی، یکی پس از دیگری قلب امنیت آن را نشانه رفتند؛ از فردی که اسرار هسته‌ای دیمونا را فاش کرد تا وزیر سابق کابینه که برای ایران کار می‌کرد.

به گزارش ایسنا، رژیم صهیونیستی طی دهه‌ها برای دستگاه‌های اطلاعاتی‌ خود، به‌ویژه واحد مبارزه با جاسوسی، تبلیغ گسترده‌ای کرده است. این واحد ستون اصلی امنیت راهبردی این رژیم به شمار می‌رود و بیشترین بودجه را دریافت می‌کند. دستگاه‌های اطلاعاتی ادعا می‌کنند که با همکاری نزدیک با سرویس‌های اطلاعاتی قدرت‌های بزرگ، جایگاه خود را روی نقشه جهانی تثبیت کرده‌اند.

شبکه الجزیره با انتشار مستندی با عنوان «نفوذ از درون» به شکست‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی پرداخته است. رسانه قطری در این مستند، برخی از عملیات جاسوسی علیه رژیم از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی خارجی را بررسی کرده است. برای این منظور با متخصصانی که در واحد مبارزه با جاسوسی خارجی شاباک کار کرده‌اند، گفت‌وگو شده تا انگیزه‌های این عملیات، میزان خسارت واردشده و نحوه مقابله دستگاه‌های اسرائیلی با آن‌ها روشن شود.

طبق این گزارش، عملیات پیجر که رژیم صهیونیستی در سپتامبر ۲۰۲۴ در لبنان انجام داد، عمق نفوذ اطلاعاتی در زنجیره تأمین تجهیزات الکترونیکی را نشان داد. موضوع فقط به نفوذ مأموران برای جای دادن مواد منفجره در دستگاه‌های ارتباطی محدود نمی‌شد، بلکه فراتر از آن رفت و رقابت اطلاعاتی میان قدرت‌های بزرگ را در دوران صلح و جنگ و همچنین گسترش مداوم «منطقه خاکستری» میان این دو را آشکار کرد.

«اَونِر بارنیا» افسر سابق مسئول مبارزه با جاسوسی شوروی و روسیه در «سازمان اطلاعات و امنیت داخلی» رژیم صهیونیستی موسوم به شاباک می‌گوید: یکی از نقاط قوت شاباک، ارتباط و همکاری نزدیک ما با سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس است. این همکاری بسیار مهم است؛ ما اطلاعات را با آن‌ها به اشتراک می‌گذاریم و آن‌ها هم با ما. سیستم مبارزه با جاسوسی به‌خاطر تجربه طولانی‌مدتی که طی سال‌ها به دست آورده‌ایم، با موفقیت چشمگیری عمل می‌کند.

شکست اطلاعاتی هفتم اکتبر بسیار بدتر از یوم کیپور

الجزیره گزارش داده رژیم صهیونیستی موفقیت‌های اطلاعاتی در لبنان به دست آورده، اما روزنامه‌های عبری در کنار این موفقیت‌ها، شکست‌های سنگین در غزه را هم برجسته کرده‌اند. کارشناسان پس از عملیات پیجر پرسیدند: چرا شکست اطلاعاتی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ رخ داد؟ آن حمله ضربه سنگینی به اعتبار اطلاعاتی اسرائیل وارد کرد و هنوز شوک آن و پیامدهایش بر فضای اطلاعاتی که خود را با برتری مطلق در حوزه نظامی و امنیتی معرفی می‌کرد، سایه انداخته است.

«یعقوب پری» رئیس پیشین شاباک در این خصوص می‌گوید: اخیراً داستان‌های زیادی شنیده‌ام که می‌گویند ما با پرونده خیانت روبه‌رو هستیم، اما این درست نیست. آنچه در هفتم اکتبر رخ داد، صرفاً یک شکست فاحش اطلاعاتی و عملیاتی بود.

بارنیا نیز گفت: در آن مقطع، هیچ اطلاعات دقیق اطلاعاتی درباره برنامه آن‌ها برای روز بعد نداشتیم یا حتی در شب و صبح زود هفتم اکتبر. وقتی نشانه‌هایی از احتمال وقوع چیزی در غزه از سوی حماس دیده شد، تصمیم گرفته شد که این تحرکات را صرفاً «تمرین نظامی» تلقی کنند.

او در ادامه افزود: آن‌ها حداقل دو سال برای این حمله آماده می‌شدند و ما هیچ اطلاعی از آن نداشتیم. بنابراین، شکست اطلاعاتی هفتم اکتبر بسیار بدتر از شکست جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ بود.

«شکست اطلاعاتی»؛ کارشناسان اسرائیلی آن را این‌گونه توصیف کردند. این رویداد غیرعادی به نظر می‌رسید، اما سؤالاتی را مطرح کرد: آیا این اولین شکست امنیتی بزرگ رژیم صهیونیستی در طول سال‌ها بود، یا تاریخ شاهد موارد مشابه دیگری هم بوده است؟ آیا اسرائیل پیش‌تر هم به‌خاطر عملیات اطلاعاتی خارجی که جزئیاتشان زیاد شناخته نشده، آسیب دیده بود؟

نفوذ شوروی در دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی

«یوسی مِلمان» نویسنده، روزنامه‌نگار و کارشناس نظامی-امنیتی اسرائیلی می‌گوید: اتحاد جماهیر شوروی و دستگاه‌های اطلاعاتی آن یعنی کاگ‌ب و اطلاعات نظامی روسیه تقریباً به همه بخش‌های جامعه اسرائیل نفوذ کرده بودند و در جریان موج‌های مهاجرت، شمار زیادی عامل را جذب کردند. مهاجرت، پناهندگان و جابه‌جایی افراد همیشه بستر مناسبی برای شکار و جذب جاسوس بوده است.

الجزیره گزارش داده که بیشتر سرویس‌های اطلاعاتی از انگیزه‌های مشخصی برای جذب جاسوس استفاده می‌کنند؛ مهم‌ترین آن‌ها ایدئولوژی و پاداش مالی است. کاگ‌ب و دستگاه‌های بلوک شرق در مهاجرت یهودیان، زمین حاصل‌خیزی برای نفوذ به جوامع یهودی یافتند و عمدتاً از انگیزه ایدئولوژیک مانند تعلق به کمونیسم و میل به کسب پول بهره بردند. این روش به آن‌ها اجازه داد صدها جاسوس را جذب و به سمت موقعیت‌های حساس امنیتی در اسرائیل هدایت کنند.

بارنیا در این خصوص می‌گوید: شوروی چند موفقیت چشمگیر در جذب اسرائیلی‌ها داشت. اولین کسی که می‌خواهم نام ببرم، پروفسور «کورت سیت» است که استاد مؤسسه تکنولوژی اسرائیل یا «تخنیون» در حیفا بود. در واقع، اطلاعات چکسلواکی او را اداره می‌کرد، اما شوروی هم عمیقاً درگیر بود؛ زیرا او به‌عنوان دانشمند بزرگ، راه دسترسی به برنامه هسته‌ای اسرائیل را که در آن زمان در حال توسعه بود، در اختیار داشت.

«رفعت الانصاری» سفیر سابق مصر در تل‌آویو درباره سیت می‌گوید: او با کمیته انرژی اتمی اسرائیل که مسئول ساخت رآکتور دیمونا بود در ارتباط بود و به‌خاطر کارش به کنفرانس‌های بین‌المللی زیادی سفر می‌کرد. این سفرها پوششی عالی برای دیدار با گردانندگان چک‌اسلواکی‌اش فراهم می‌آورد.

کورت سیت یکی از برجسته‌ترین کارشناسان جهان در زمینه پرتوهای کیهانی بود. اطلاعات چک به دلایل ایدئولوژیک و تعلق او به کمونیسم او را جذب کرد. او از سال ۱۹۵۴ که به سرزمین‌های اشغالی آمد، مستقیماً در تخنیون کار می‌کرد و موقعیتش به او اجازه می‌داد اطلاعات نظامی مهمی را به گردانندگانش منتقل کند. در سال ۱۹۶۰ پس از نظارت شدید و رصد دیدارهایش با مأمور سفارت چک، دستگیر شد. در بازجویی به جاسوسی اعتراف کرد و به پنج سال زندان محکوم شد.

الانصاری همچنین گفت: جالب اینجاست که دو نکته مهم وجود دارد؛ اول اینکه جامعه علمی اسرائیل مداخله کرد و چندین درخواست عفو به رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ارائه داد تا به‌عنوان دانشمند آزاد شود. دوم و مهم‌تر اینکه بعدها موساد و شاباک متوجه شدند که سیا از جذب او توسط اطلاعات چک خبر داشته، اما به اسرائیل اطلاع نداده بود.

میزان خسارت ناشی از جاسوسی سیت هرگز علنی نشد.

اعترافاتی که بازرسان را شوکه کرد

این پرونده با شوک دیگری در سال ۱۹۶۱ همزمان شد: دستگیری «اسرائیل بیِر» سرهنگ اسرائیلی که مشاور ویژه «دیوید بن‌گوریون» نخست‌وزیر و وزیر جنگ بود. او هنگام تحویل کیف پر از اسناد به مأمور سفارت شوروی مشاهده شد. در بازجویی مشخص شد که اطلاعات حساسی درباره وزارت جنگ و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل به آن‌ها داده بود.

بارنیا درباره این موضوع می‌گوید: پرونده اسرائیل بیر بسیار جالب است. او در اوایل دهه ۱۹۴۰ به اسرائیل مهاجرت کرد، کتاب‌هایی درباره استراتژی نظامی نوشت و به‌نحوی مشاور بن‌گوریون شد. در همه گردهمایی‌های نظامی سخنرانی می‌کرد، با اعتمادبه‌نفس بالا صحبت می‌کرد و همه فکر می‌کردند فردی برجسته است. افسران ارتش مسائل خود را با او در میان می‌گذاشتند و از او مشورت می‌گرفتند.

اعترافات بیر، بازپرسان را شوکه کرد؛ او گفت انگیزه‌اش اعتقاد ایدئولوژیک عمیق به این بود که شوروی بزرگ‌ترین قدرت آینده جهان خواهد شد و اسرائیل باید با آن متحد شود. خسارت‌های ناشی از او همچنان محرمانه است و همین باعث شد به ۱۵ سال زندان محکوم شود.

پری درباره بیر می‌گوید: او یکی از خطرناک‌ترین جاسوس‌ها برای اسرائیل بود و می‌توانم بگویم که او یکی از زیان‌بارترین جاسوس‌ها برای اسرائیل به شمار می‌رفت. خسارتی که او وارد کرد، چیزی نیست که اسرائیل آماده باشد علناً درباره‌اش صحبت کند و آن را همچنان محرمانه نگه می‌دارد. اسرائیل بیر بخشی از مشاوره‌های محرمانه در دفتر نخست‌وزیر بود و آن‌جه درباره تاکتیک‌های نظامی صحبت می‌کردند. این نوع اطلاعات برای طرف مقابل ارزش و سود بسیار زیادی داشت.

جاسوسی با دوربین عکاسی!

الجزیره گزارش داده شاباک که مسئول مبارزه با جاسوسی است، خودش هم از نفوذ در امان نماند. «لوسین لوی لوی» جاسوس لهستانی، تابستان ۱۹۴۸ به سرزمین‌های اشغالی رسید و بلافاصله در شاباک استخدام شد. انگیزه او کاملاً مالی بود و گردانندگان لهستانی‌اش مبالغ هنگفتی به او می‌دادند تا در تل‌آویو زندگی لوکس داشته باشد. همیشه دوربین عکاسی همراه داشت و از همکاران و راهروهای شاباک عکس می‌گرفت و تقریباً از همه عملیات خبر داشت.

ملمان می‌گوید: لوی لوی یهودی لهستانی بود که در بخش عملیات شاباک کار می‌کرد. یکی از وظایف اصلی‌اش نفوذ به سفارتخانه‌های اروپای شرقی در تل‌آویو و شنود آن‌ها بود؛ مثل گرگی که مسئول نگهبانی از گوسفندان باشد!

الانصاری هم گفت: او همه اطلاعات شاباک درباره این سفارت‌ها از جمله سفارت لهستان و شوروی را می‌دانست. شاباک عملیات نظارت بر دیپلمات‌های خارجی انجام می‌داد و من خودم یکی از قربانیانشان بودم.

طبق گزارش الجزیره، لوی تقریباً همه عملیات شاباک را به گردانندگان لهستانی‌اش لو داد و اطلاعات به مسکو هم می‌رسید. این وضعیت تا سال ۱۹۵۷ ادامه داشت، تا اینکه مهاجری که با اطلاعات لهستان همکاری کرده بود، از راه رسید و در بازجویی او را لو داد. محاکمه لوی سه سال طول کشید و داستانش همچنان محرمانه است. امروز هم در شاباک با شنیدن نامش عصبانی می‌شوند؛ او خسارت بسیار زیادی وارد کرد.

ملمان درباره چرایی این موضوع می‌گوید: چون از همه برنامه‌ها و عملیات علیه سفارتخانه‌های روسی، بلغاری، رومانیایی، لهستانی و چک در تل‌آویو خبر داشت و پیشاپیش به آن‌ها هشدار می‌داد: «فردا یا پس‌فردا عملیاتی علیه شما هست». این به آن‌ها فرصت می‌داد اسرائیلی‌ها را فریب دهند.

الانصاری نیز گفت: این موضوع خسارت بزرگی به شاباک وارد کرد و مهم‌تر اینکه مجبور شدند همه روش‌های کاری و اسم‌های رمزی را که جاسوس لهستانی هویت واقعی‌شان را نمی‌دانست، تغییر دهند. این کار هزینه زیادی داشت و تا مدت‌ها روی عملکرد شاباک تأثیر گذاشت؛ همیشه مشکوک بودند که شاید جاسوس دیگری از داخل داشته باشند.

مرد سوم؛ تشدید جنگ اطلاعاتی میان مصر و رژیم صهیونیستی

الجزیره در ادامه گزارش داده است: جنگ اطلاعاتی و ضداطلاعاتی میان مصر و اسرائیل از اواسط دهه ۱۹۵۰ شدت گرفت. اسرائیل تلاش زیادی کرد تا امنیت سیاسی مصر را مختل کند. در سال ۱۹۵۴ شبکه‌ای از یهودیان مصری را تشکیل داد تا عملیات خرابکارانه انجام دهند و در مراکز عمومی و منافع آمریکا و انگلیس در مصر بمب‌گذاری کنند تا مصر بی‌ثبات شود. اما اطلاعات مصر شبکه را کشف کرد و اعضای آن را محاکمه کرد، البته به‌جز فرمانده‌شان، «آوری العاد» که اسرائیل او را به خیانت متهم کرد. شکی وجود داشت که او به مامور دوجانبه تبدیل شده و در ازای معامله با اطلاعات مصر، شبکه را لو داده باشد.

این پرونده طبقه حاکم اسرائیل را به لرزه درآورد و «پینهاس لاوون» وزیر جنگ را مجبور به استعفا کرد.

ملمان در این خصوص می‌گوید: پرونده آوری العاد که در اسرائیل به «مرد سوم» معروف است بسیار جدی بود. او خائن بود و کل شبکه یهودیان مصری که برای اطلاعات اسرائیل کار می‌کردند را لو داد. دو نفر از آن‌ها اعدام شدند و بقیه به زندان‌های طولانی محکوم شدند. باید درک کنیم که در آن زمان، استفاده اسرائیل از یهودیان مصری و به خطر انداختن کل جامعه یهودی مصر، باعث آشوب سیاسی بزرگی در داخل اسرائیل شد و این پرونده تا سال‌ها سیاستمداران اسرائیلی، از جمله «دیوید بن‌گوریون» بنیان‌گذار اسرائیل را آزار داد.

موفقیت‌های مصر در جذب جاسوس

الجزیره در ادامه این مستند آورده که اطلاعات مصر هم از هر فرصتی برای جذب اسرائیلی‌ها استفاده می‌کرد. در سال ۱۹۶۳، وقتی یک اسرائیلی به نام «سامی باروخ»  به سفارت مصر در سوئیس رفت، برای او پاسپورت مصری صادر کردند، به قاهره بردند تا آموزش ببیند و سپس به سرزمین‌های اشغالی فرستادند. مصری‌ها قول پرداخت مبالغ کلان برای بازسازی کارخانه نساجی‌اش را دادند و قرار بود کارگرانی از اروپای شرقی استخدام کند تا شبکه جاسوسی تشکیل دهد. اما یک اسرائیلی او را دید که از هواپیمای مصری در سوئیس پیاده می‌شود و گزارش داد. باروخ چند گزارش امنیتی به مصر فرستاد، اما پس از نظارت شدید دستگیر شد و به ۱۸ سال زندان محکوم شد.

«صقر ابوفخر» تحلیلگر و مورخ سیاسی در این خصوص گفت: سامی باروخ خودش به سراغ مصری‌ها رفت، نه اینکه آن‌ها او را جذب کرده باشند. او برای بازپرداخت بدهی‌ها یا وام از خویشاوندان و بانک‌ها تلاش کرده بود و موفق نشده بود؛ انگیزه مالی و شاید خشم داشت. اطلاعات مصر وظیفه‌اش را خوب انجام داد، او را آموزش داد و گفت چه کند، اما او اساساً تاجر بود، نه مأمور اطلاعاتی. حتی با آموزش هم لزوماً نمی‌توانست کار جدیدش را خوب انجام دهد.

ملمان نیز گفت: مصری‌ها به او مأموریت دادند در اسرائیل کارخانه نساجی باز کند و از این طریق اطلاعات جمع کند. پرونده‌های آوری العاد، سامی باروخ و دیگران نشان داد که اطلاعات مصر قادر به دستیابی به موفقیت‌های نسبی است.

جبهه سرخ

در ادامه این مستند آمده که سازمان‌های مسلح فلسطینی در سوریه تلاش کردند با جنبش‌های چپ اسرائیلی ارتطاب برقرار کنند تا زمینه‌های ایدئولوژیک مشترک پیدا کنند و به عمق جامعه اسرائیل نفوذ کنند. آن‌ها موفق شدند با اعضای «شبکه قرمز» یا «جبهه سرخ» که سازمان چپ رادیکال ضدصهیونیستی است که یهودیان و فلسطینی‌ها را در بر می‌گرفت؛ ارتباط برقرار کنند. برجسته‌ترین اعضای آن «اودی آدیو» اسرائیلی و «داوود ترکی» فلسطینی بودند.

اودی آدیو در سال ۱۹۷۲ با پاسپورت سوری جعلی به سوریه رفت تا با سازمان‌های فلسطینی دیدار کند. اما جبهه سرخ تحت نظارت شدید شاباک بود که در مکان‌های تجمع آن‌ها دستگاه شنود کار گذاشته بود و در نهایت همه را دستگیر کرد.

«لیا تسیمل» وکیل اودی آدیو می‌گوید: این اولین پرونده خیانت از سوی گروهی از جوانان بود که بهترین فرزندان جامعه به شمار می‌رفتند. اودی تنها نبود؛ او و دیگران به سوریه رفتند و با نمایندگان سازمان آزادی‌بخش فلسطین صحبت کردند، چون به مبارزه مشترک مثل وضعیت آفریقای جنوبی اعتقاد داشتند.

ابوفخر در ادامه گفت: به نظر من، اودی آدیو و داوود ترکی از حیفا، موتور محرک این گروه کوچک بودند که معتقد بودند باید به مبارزه مسلحانه برای سرنگونی صهیونیسم در اسرائیل و ایجاد نظام سوسیالیستی عربی واحد روی آورد. برای این عقیده به قبرس، یونان، ترکیه، بیروت و دمشق رفتند و آموزش سلاح دیدند، اما در عمل هیچ جرمی مرتکب نشدند.

بارنیا نیز گفت: اودی آدیو از کیبوتس گان‌شموئل بود. در مرحله‌ای برای اطلاعات سوریه جذب شد، از اسرائیل به آتن رفت و از آنجا به دمشق منتقل شد، با مأموران سوری دیدار کرد و سپس به اسرائیل بازگشت.

تسیمل درباره اتهامات آدیو گفت: ابتدا به ارتباط با دشمن متهم شدند، سپس برای اودی اتهام جاسوسی مطرح شد. اتهام جاسوسی بر اساس این بود که در دیدار با فعالان سوری، برای نشان دادن وفاداری واقعی به این ایده، از خدمت سربازی‌اش به‌عنوان چترباز در ارتش اسرائیل صحبت کرده بود. به همین دلیل امروز به او «جاسوس اسرائیلی» می‌گویند.

ابوفخر نیز گفت: ایده جاسوسی اصلاً به آن‌ها نمی‌خورد. دادگاه و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل می‌خواستند روحیه و اعتبارشان را نابود کنند و بگویند این‌ها جاسوس سوریه‌اند.

تسیمل نیز گفت: به همین دلیل حکم بسیار سنگینی صادر شد تا دیگران را از پیوستن به این ایده بترساند.

ازدواج در زندان

طبق گزارش الجزیره، شاباک اودی را تهدید کرد که آن‌ها دولت را کنترل می‌کنند و دادگاه به او کمکی نخواهد کرد. با اینکه خودش را انقلابی می‌دانست که می‌خواهد جهان را تغییر دهد و عدالت برقرار کند، دادستانی اتهام جاسوسی را به او چسباند و به ۱۷ سال زندان محکوم شد. در سال ۱۹۷۵ «سیلویا کلینبرگ» در زندان با او ازدواج کرد تا فشار افکار عمومی برای آزادی‌اش را افزایش دهد. «مارکوس کلینبرگ» پدر سیلویا، یکی از بنیان‌گذاران مؤسسه تحقیقات بیولوژیکی اسرائیل بود، در مراسم ازدواج حضور داشت.

«یان بروسا» نوه مارکوس کلینبرگ گفت: یکی از دوستان پدر اودی به اتهام جاسوسی برای سوریه دستگیر شده بود. مادر من (سیلویا) به نشانه همبستگی در زندان با او ازدواج کرد و پدربزرگم او را همراهی کرد. آن مراسم در آن زمان کاملاً دیوانه‌وار به نظر می‌رسید، چون او در موقعیت شغلی بسیار حساسی کار می‌کرد.

چند سال پس از ازدواج سیلویا با اودی، پدرش مارکوس کلینبرگ که یک اپیدمیولوژیست بود، در سال ۱۹۸۳ و در شرایط مرموزی دستگیر شد. شاباک مدتی بود به او مشکوک بود و برای او تله‌ گذاشتند؛ به او گفتند سفری به یک کشور آسیایی دارد. وقتی از خانه بیرون آمد، خودرویی او را به محل بازجویی برد. بازپرس به او گفت هیچ‌کس نمی‌داند دستگیر شده اما کلینبرگ سریع اعتراف کرد که دهه‌ها برای شوروی جاسوسی کرده بود.

پرونده‌ کلینبرگ تا سال ۱۹۸۵ که «پیتر پرینگل» روزنامه‌نگار انگلیسی برای تحقیق درباره سلاح‌های شیمیایی به تل‌آویو آمد، محرمانه ماند.

پرینگل گفت: وقتی به اسرائیل رسیدم و با ارتش تماس گرفتم، چون او در مؤسسه سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی کار می‌کرد، گفتند: «مارکوس کلینبرگ؟ نه، او ناپدید شده است».

بروسا نیز گفت: پدربزرگ من در سال ۱۹۸۳ دستگیر شد و من آن زمان سه ساله بودم. به او دروغ گفتند که سفری به سنگاپور دارد. ماشینی بیرون خانه در تل‌آویو منتظرش بود، اما به‌جای فرودگاه او را به محل بازجویی بردند. یک یا دو روز بعد خیلی سریع اعتراف کرد که برای اتحاد جماهیر شوروی جاسوسی می‌کرده است. اعترافش وقتی بود که بازپرسان گفتند آدرس دختر و نوه‌اش را می‌دانند. همه چیز کاملاً محرمانه پیش رفت. پدربزرگ من به حداکثر مجازات یعنی حبس ابد (۲۰ سال) محکوم شد. در ۱۰ سال اول با نام مستعار بود. یادم می‌آید وقتی به ملاقاتش در زندان می‌رفتم، باید نام مستعارش یعنی «آبراهام گرینبرگ» را می‌گفتم، نه مارکوس کلینبرگ.

پرینگل نیز گفت: وقتی سیلویا مقاله من را در روزنامه آبزرور دید، مصمم شد پدرش را از زندان بیرون بیاورد.

پای وکیل معروف آلمان شرقی به میان می‌آید

اسرائیل خانواده کلینبرگ را مجبور به سکوت کرده بود. سیلویا با کمک «آنتوان کنت» وکیل فرانسوی‌اش به توافق محرمانه‌ای با شوروی برای تبادل جاسوس‌ها رسید که «ولفگانگ فوگل» وکیل آلمانی شرقی و «آمنون زخارونی» وکیل اسرائیلی ترتیب آن را دادند. فوگل سابقه طولانی در مذاکره برای تبادل جاسوسان میان غرب و شوروی داشت و زخارونی هم مذاکره‌کننده برای تبادل اسرای جنگی رژیم صهیونیستی بود.

آنتوان کنت در این خصوص می‌گوید: ما در دفتر قدیمی‌ام در خیابان ریوولی پاریس جلسه‌ای داشتیم با حضور سیلویا، فوگل که فقط آلمانی صحبت می‌کرد، زخارونی و من. مثل بازی پینگ‌پنگ بود و توپ‌های پینگ‌پنگ نام جاسوس‌ها بودند. زخارونی گفت: «پولارد را می‌خواهم.» او جاسوس اسرائیلی بود که در آمریکا دستگیر شده بود، بعد گفت: «رون آراد را می‌خواهم.» او خلبان اسرائیلی بود که هواپیمایش در لبنان سقوط کرده بود. فوگل هم گفت: «کلینبرگ را می‌خواهم.» او متأسفانه کمی قبل از اوت گفتند معامله لغو شد؛ درست همزمان با فروپاشی شوروی.

فروپاشی شوروی با پیشنهاد تبادل جاسوس‌ها همزمان شد. خانواده درخواست آزادی به دلایل انسانی کرد، چون وضعیت سلامتی‌اش بدتر شده بود و ۱۵ سال از حبس ابد را گذرانده بود.

بروسا گفت: ما مجبور شدیم استراتژی را تغییر دهیم و درخواست آزادی به دلایل انسانی بدهیم. زمان زیادی برد، اما در نهایت موفق شدیم، به‌ویژه با حمایت برخی شخصیت‌ها، از جمله رئیس شاباک.

پری، رئیس پیشین شاباک گفت: من به دیدن نخست‌وزیر «اسحاق رابین» رفتم و گفتم حالا می‌توانیم آزادی مشروط او را بدهیم. سیستم نمی‌خواست؛ همه علیه من بودند چون او بدترین جاسوس بود و خسارت زیادی وارد کرده بود. به دادگاه گفتم درخواستم به دلایل انسانی است. دادگاه توصیه من را پذیرفت و او را آزاد کردند.

الجزیره در ادامه گزارش داده که رژیم صهیونیستی مارکوس کلینبرگ را آزاد کرد، اما او را تحت نظارت شدید نگه داشت، چون اسرار سلاح‌های بیولوژیکی را که بیشترشان را به شوروی داده بود، در اختیار داشت. او نه به‌خاطر پول، بلکه از سر اعتقاد خالص این کار را کرده بود. به همین دلیل جامعه اطلاعاتی اسرائیل او را بزرگ‌ترین خائن می‌دانست؛ اطلاعاتی درباره یکی از محرمانه‌ترین نهادها داده بود که شاید شوروی به متحدش مصر منتقل کرده باشد.

پرینگل درباره خانواده کلینبرگ می‌گوید: همسر کلینبرگ هم برای کاگ‌ب کار می‌کرد و برخی دیگر از کارکنان مؤسسه هم همین‌طور، اما ما چیزی درباره‌شان نمی‌دانیم. یکی از ایده‌های او این بود که اطلاعات فوق‌محرمانه را به شوروی می‌دهد، آن‌ها هم این سلاح‌ها را می‌سازند، آمریکایی‌ها هم دارند، حالا تعادل برقرار است و امیدواریم دیگر جنگی رخ ندهد.

کابوس افشای اسرار هسته‌ای

الجزیره در ادامه این مستند آورده که دهه ۱۹۸۰ برای رژیم صهیونیستی فاجعه‌بار بود. سه سال پس از افشای کلینبرگ، کابوس جدیدی اسرار هسته‌ای اسرائیل را برملا کرد. تابستان ۱۹۸۶، «مردخای وانونو» تکنسین رآکتور دیمونا، اسرار رآکتور را همراه با عکس‌هایی که مخفیانه گرفته بود به روزنامه ساندی تایمز انگلیس داد.

الانصاری در این خصوص گفت: بزرگ‌ترین خسارت وانونو این بود که مقدس‌ترین و مخفیانه‌ترین رازهای اسرائیل که توانایی هسته‌ای و برنامه تسلیحات اتمی نظامی بود را افشا کرد. این اصلاً جاسوسی نبود، بلکه شکست امنیتی و اطلاعاتی از سوی مدیریت رآکتور دیمونا و دستگاه‌های اطلاعاتی در شناسایی مشکلات شخصیتی این فرد بود.

بارنیا گفت: وقتی از وانونو پرسیدند چه زمانی نظرت درباره اسرائیل تغییر کرد، گفت در سال ۱۹۸۲ و طی جنگ اول لبنان؛ زمانی که دید رفتار اسرائیل جهان را به خطر می‌اندازد و اسرائیل توانایی هسته‌ای دارد. او تصمیم گرفت جهان باید این موضوع را بداند.

طبق گزارش الجزیره، موساد اطلاعات اولیه‌ای درباره وانونو به دست آورد، به‌ویژه وقتی ساندی تایمز سعی کرد عکس‌ها و اطلاعات را تأیید کند. موساد او را پیدا کرد، یک مأمور زن، او را به ایتالیا کشاند، آنجا اورا بیهوش کردند و مخفیانه به سرزمین‌های اشغالی آوردند. او ۱۸ سال زندان گذراند و هنوز تحت محدودیت شدید است.

الانصاری گفت: موساد نتوانست جلوی نشت اطلاعات را بگیرد، چون او قبلاً گزارش و ۶۵ عکس را تحویل داده بود. ساندی تایمز گزارش شگفت‌انگیزی منتشر کرد با جزئیاتی که حتی محافل هسته‌ای کشورهای غربی هم نمی‌دانستند. این بزرگ‌ترین فاجعه برای اسرائیل بود.

مسئول امنیت دفتر نخست‌وزیر جاسوس از آب درآمد!

نهادهای نظامی و امنیتی همچنان هدف اصلی کاگ‌ب بودند و جریان اطلاعات از جاسوس‌های مختلف حتی پس از فروپاشی شوروی ادامه داشت. در سال ۱۹۹۰، اطلاعاتی درباره جذب سرهنگ ذخیره «شمعون لوینسون» رسید که شوکه‌کننده بود؛ او در واحد اطلاعات نظامی، موساد و سپس مسئول امنیت دفتر نخست‌وزیر کار کرده بود.

لوینسون پس از کشاندنش به تل‌آویو اعتراف کرد که سال ۱۹۸۳ خودش به سفارت شوروی در بانکوک رفته، سپس به مسکو سفر کرده تا دستورات بگیرد و مبالغ کلان خواسته بود.

بارنیا گفت: این پرونده باورنکردنی است؛ شمعون لوینسون در اسرائیل جایگاه بالایی داشت، خیلی‌ها او را می‌شناختند، فردی غیرقابل شک بود، سال‌ها درجه بالایی در ارتش داشت، در اورشلیم (قدس) زندگی می‌کرد و همه او را می‌شناختند. مسئول امنیت دفتر نخست‌وزیر شده بود و به اطلاعات فوق‌حساس دسترسی داشت؛ همه جلسات دولتی و کابینه جنگ.

الجزیره گزارش داده که اطلاعاتی که لوینسون داد همچنان محرمانه است. خبر دستگیری‌اش مثل صاعقه بود، بنابراین دستگیری و محاکمه‌اش مخفی ماند تا اینکه به ۱۲ سال زندان محکوم شد.

پری درباره لوینسون گفت: شمعون لوینسون بخشی از شورای نخست‌وزیری بود و به اسناد بسیار حساس دسترسی داشت، یعنی بالاترین اسرار کشور که هیچ‌کس نمی‌خواهد علنی شود. وقتی جاسوس به این‌ها دسترسی پیدا کند، کشورهای دیگر هم می‌فهمند و خسارت وارد می‌شود.

بارنیا گفت: در مورد لوینسون ساده‌تر است: برای پول جاسوسی کرد. من شخصاً او را ملاقات کرده بودم، بنابراین وقتی شنیدم جاسوس شوروی شده، فکر کردم کابوس است؛ نمی‌توانستم باور کنم یکی از خودمان چنین کند.

فروپاشی شوروی، تغییر بزرگ در بازی اطلاعاتی

الجزیره در ادامه مستند خود آورده که فروپاشی شوروی در اواخر ۱۹۹۱ تغییر بزرگی در بازی اطلاعاتی ایجاد کرد. وقتی «واسیلی میتروخین» مسئول آرشیو کاگ‌ب در سال ۱۹۹۲ به لندن پناهنده شد، اطلاعات درباره عمق نفوذ شوروی به اسرائیل آشکار شد. میتروخین بخشی از آرشیو را به اطلاعات انگلیس داد که برخی نام عوامل اسرائیلی را به دستگاه‌های اسرائیلی منتقل کردند؛ عواملی که برای شوروی جاسوسی می‌کردند.

هرچند انتشار اسناد هنوز ممنوع است، اما «کریستوفر اندرو» که یک مورخ است، در کتاب خود با عنوان «کاگ‌ب و جهان» نام برخی از این جاسوس‌ها را منتشر کرد.

بارنیا گفت: میتروخین افسر کاگ‌ب بود و خوشبختانه بیشتر آنچه درباره اسرائیل گفت، قبلاً شاباک می‌دانست. جالب اینکه در برخی موارد فقط اسم رمزی جاسوس را می‌دانست، نه اسم واقعی. بلافاصله پس از پناهندگی‌اش، اطلاعات مهم از طریق کانال‌های همکاری اطلاعاتی به اسرائیل منتقل شد.

ایران، نقش اصلی در جاسوسی

رسانه قطری در ادامه این مستند آورده است: جنگ مخفی اطلاعاتی میان اسرائیل و ایران نیز در سال‌های اخیر شدت گرفته است. منابع به‌طور خلاصه به تلاش‌های دو طرف برای جذب عامل اشاره می‌کردند. خبرهایی از جذب چندین اسرائیلی توسط ایران منتشر شد. برجسته‌ترین آن در سپتامبر ۲۰۲۴ بود: تاجر اسرائیلی که ایران او را برای برنامه‌ریزی ترور شخصیت‌های برجسته مأمور کرده بود. در اکتبر همان سال شبکه‌ای از شهروندان اسرائیلی به جاسوسی برای ایران و جمع‌آوری اطلاعات درباره پایگاه‌های حساس دستگیر شدند. اما اطلاعات این جنگ اطلاعاتی همچنان محرمانه است، جز گاه‌به‌گاه انتشاراتی که چیزی را افشا می‌کنند.

پری گفت: امروز نقش اصلی در جاسوسی را ایران بازی می‌کند. ایرانی‌ها سعی دارند به ارتش و دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل نفوذ کنند. چندین بار تلاش برای جذب شهروندان اسرائیلی را رصد کردیم.

طبق گزارش الجزیره، دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل ادعا می‌کنند همه تلاش‌های ایران برای جذب اسرائیلی‌ها را خنثی کرده‌اند اما افشای پرونده «گونن سِگِو» وزیر انرژی سابق، در سال ۲۰۱۸ نشان داد که نفوذ ایران شکل دیگری هم دارد. او از سال ۲۰۱۲ برای ایران جاسوسی می‌کرد و اطلاعات حساسی درباره امنیت، منابع انرژی و نام مقامات می‌داد. انتشار درباره پرونده‌اش پس از صدور حکم ۱۱ سال زندان ممنوع شد.

ملمان گفت: پرونده گونن سِگِو استثنایی است؛ واقعاً شوکه‌کننده که فردی که وزیر سابق، پزشک و نماینده کنست بود، داوطلبانه برای ایرانی‌ها جاسوسی کند و حتی دو بار به تهران سفر کند. اما فکر می‌کنم اطلاعات اسرائیل خیلی سریع او را گرفتند؛ اساساً او را فریب دادند و از کشور آفریقایی دیگری ربودند.

ابوفخر در این خصوص گفت: مثل هر رویداد اطلاعاتی در این سطح، ما اصلاً نمی‌دانیم حجم اطلاعات، میزان خطر و خسارت واردشده به اسرائیل یا منافعی که به ایران رسانده چقدر بوده است.

جاسوسی خدمتکار خانه وزیر جنگ برای ایران

الجزیره گزارش داده که گاهی روزنامه‌های عبری خبر دستگیری اسرائیلی‌هایی را به اتهام جاسوسی برای ایران به‌خاطر پول منتشر می‌کنند. جنجالی‌ترین آن‌ها در سال ۲۰۲۱ بود: دستگیری «عمری گورن» به اتهام ارتباط با گروه هکری مرتبط با ایران. گورن خدمتکار خانه «بنی گانتز» وزیر جنگ وقت بود و خودش داوطلب شد تا اطلاعاتی درباره وزیر بدهد و حتی یک نقص امنیتی (باگ) در رایانه او ایجاد کند؛ همه این‌ها فقط در ازای ۷۰۰۰ دلار. دستگیری گورن در شاباک آشوب به پا کرد، چون سابقه جنایی گسترده‌ای داشت از جمله سرقت از بانک و قبل از استخدام در خانه وزیر، بررسی امنیتی لازم روی او انجام نشده بود.

طبق این گزارش، شبح ضعف امنیتی در شناسایی شخصیت عامل‌ها و جاسوس‌ها، دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل را آزار می‌دهد. این ضعف در خودکشی «بن زیگر» جاسوس موساد در زندان در سال ۲۰۱۰ کاملاً آشکار شد. طبق برخی نشت‌ها، موساد او را متهم کرد که جزئیات مأموریت محرمانه بزرگی علیه ایران را فاش کرده و خسارت سنگینی به موساد وارد کرده است. او در نهایت در سلول تحت نظارت ۲۴ ساعته خودکشی کرد.

ملمان گفت: گزارش شد که در خارج از کشور برای بن زیگر که یک یهودی استرالیایی بوده و به‌خاطر اعتقاد به صهیونیسم به اسرائیل مهاجرت کرده بود، اتفاقی افتاد. او در عملیاتی علیه برنامه هسته‌ای ایران کار می‌کرد. بعد درباره مأموریتش با برخی افراد صحبت کرد تا اهمیت خودش و مأموریت محرمانه‌اش را نشان دهد. این کار خسارت بزرگی وارد کرد، دستگیر شد، در زندان اسرائیل نگه داشته شد، به‌خوبی محافظت نشد و در سلولش خودکشی کرد.

پیامدهای طوفان‌الاقصی هنوز مقامات اطلاعاتی را آزار می‌دهد

الجزیره در بخش پایانی این مستند آورده است: جبهه غزه هم فعال بود. سال‌ها جنگ اطلاعاتی میان گروه‌های مقاومت و دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل ادامه داشت تا اینکه حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ رخ داد؛ رویداد امنیتی و نظامی که اولین مورد در زنجیره نفوذهایی نبود که اسرائیل طی سال‌ها تجربه کرده باشد، اما سؤالاتی درباره کارایی یکی از معروف‌ترین دستگاه‌های اطلاعاتی جهان مطرح کرد. پیامدهای حمله هنوز مقامات اطلاعاتی را آزار می‌دهد. رئیس اطلاعات نظامی، «آهارون هالیوا» در آوریل ۲۰۲۴ استعفا داد و در نامه‌اش درخواست تشکیل کمیته تحقیق برای پاسخ دقیق به آنچه در هفتم اکتبر رخ داد، کرد.

بارنیا گفت: این فقط حمله نبود، بلکه تهاجم بود. ما فکر نمی‌کردیم حماس قادر به تهاجم به اسرائیل باشد. باورکردنی نیست که دقیقاً ۵۰ سال و یک روز پس از جنگ ۱۹۷۳، چیزی مشابه برای ما رخ دهد. اما شکست اطلاعاتی اینجا بدتر از ۱۹۷۳ بود. نه فقط اطلاعات، بلکه ارتش در مرزها هم آماده نبود.

ابوفخر گفت: شاید هفتم اکتبر نمونه‌ای از عملیات نظامی باشد که کاملاً بر پایه اطلاعات اطلاعاتی استوار است. هر عملیات نظامی مهم به اطلاعات پیشین نیاز دارد. به نظر من، حماس اطلاعات زیادی درباره هدفش جمع کرده بود، نه اینکه فقط برنامه باشند یا بدون اینکه بدانند مقابلشان چیست؛ برنامه را ریختند و دقیقاً می‌دانستند مقابلشان چیست. این نتیجه استفاده از روش‌های متعدد جمع‌آوری اطلاعات درباره هدف بود.

ملمان گفت: حمله هفتم اکتبر برای اسرائیل تحقیر بزرگی بود. اسرائیل غافلگیر شد، سهل‌انگار بود، مغرور بود آن‌هم از رأس هرم تا پایین، از نخست‌وزیر و دولت و ارتش و رئیس ستاد و رئیس شاباک، همه در این شکست اطلاعاتی مقصرند. این همان چیزی است که در هفتم اکتبر رخ داد و از این نظر قابل مقایسه با شکست پیش از جنگ ۱۹۷۳ است.

پری نیز گفت: این شکستی است که باید بررسی شود. فکر نمی‌کنم به‌خاطر خیانت بوده باشد. کسانی که در رأس ارتش و اطلاعات بودند باید به خانه‌هایشان بروند.

گذشت زمان همه چیز را مشخص می‌کند

الجزیره در پایان این مستند گزارش کرده است: حمله هفتم اکتبر تنها شکست اطلاعاتی اسرائیل نبود، همان‌طور که داستان‌ها و پرونده‌هایی که در این مستند بررسی کردیم نشان داد. اما به گفته کارشناسان اسرائیلی، بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین شکست بود. هنوز تصویر کاملاً روشن نیست. اما مسلم است که گذشت زمان میزان واقعی خسارت و تأثیر حمله هفتم اکتبر بر امنیت و وضعیت اطلاعاتی اسرائیل را با آشکار خواهد کرد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha