• دوشنبه / ۱۲ آبان ۱۳۹۳ / ۰۸:۵۶
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 93081205811
  • منبع : نمایندگی کرمانشاه

عاشورای اسرا به روایت ابوالقاسم آزرمی

عاشورای اسرا به روایت ابوالقاسم آزرمی

فرمانده اردوگاه عراقی عزاداری را در پادگان نظامی ممنوع اعلام کرده و ما مجبور بودیم برای عزا داری‌هایمان نقشه بکشیم. سختگیری‌ها در روز عاشورا شدت گرفت و برای جلوگیری از عزاداری اسرا در روز عاشورا فرمانده پادگان تا نزدیکی‌های ظهر اسرای دیگر اتاق‌ها را مجبور به پیاده‌روی در اردوگاه کرد.

فرمانده اردوگاه عراقی عزاداری را در پادگان نظامی ممنوع اعلام کرده و ما مجبور بودیم برای عزا داری‌هایمان نقشه بکشیم. سختگیری‌ها در روز عاشورا شدت گرفت و برای جلوگیری از عزاداری اسرا در روز عاشورا فرمانده پادگان تا نزدیکی‌های ظهر اسرای دیگر اتاق‌ها را مجبور به پیاده‌روی در اردوگاه کرد.

جملات بالا بخشی از خاطره ابوالقاسم آزرمی از آزادگان کرمانشاهی است. وی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا منطقه کرمانشاه می‌گوید: اسرا می‌خواستند عزاداری‌های محرم و صفر را با همان شور و حال سال‌هایی که در داخل کشور حضور داشتند برپا کنند و مسئولان عراق هم که اجرای این برنامه را پیش‌بینی کرده بودند، از چند روز قبل از فرا رسیدن محرم فرمانده اردوگاه عراقی به سرگروه‌های اسرا در مورد عواقب عزاداری هشدار داده بود. فرمانده اردوگاه عراقی عزاداری را در پادگان نظامی ممنوع اعلام کرده و ما مجبور بودیم برای عزاداری نقشه بکشیم و تعدادی از اسرا را به نگهبانی بگذاریم تا در صورت لو رفتن، به دیگر اسرا خبر دهند.فرمانده اردوگاه به اسرا هشدار داده بود که در صورت عزاداری کردن گروه‌های کتک وارد کار می‌شوند، اما اسرا از این تهدید هراسی نداشتند و خود را آماده شهادت هم می‌دانستند،چه رسد به شکنجه و کتک خوردن.روزها محیط پادگان شلوغ بود و به علت زیادی رفت و آمدها نمی‌توانستیم عزاداری کنیم و به همین خاطر شب‌ها را برای عزاداری انتخاب کرده بودیم و وقتی شب می‌شد تعدادی از اسرا نگهبانی می‌دادند و بقیه هم با همان شور و حال عزاداری داخل کشور سینه‌زنی می‌کردند و نوحه می‌خواندند.

شبی یکی از نگهبان‌ها که از برنامه شبانه عزداری ما مطلع شده بود به سراغ ما آمد و با دیدن عزاداری بچه‌ها به سراغ مافوق‌هایش رفت.عزاداری ما لو رفت و پای فرمانده عراقی به اتاق ما باز شد. دستور داد تعدادی از سربازان وارد آسایشگاه شوند. همه اسرا را یک گوشه اتاق جمع کرد و سربازان با کابل و چوب و چماق به جان اسرا افتادند. سر و صورتش اسرا خونی شد.

فرمانده عراقی که حالت متعادلی نداشت و به شدت هم عصبانی شده بود دست به اسلحه کمری‌اش برد و تصمیم گرفت یکی از اسرا را که برای نگهبانی دادن لباس عربی هم پوشیده بود بکشد که با صحبت‌های دیگر عراقی‌ها قانع شد و از تیراندازی صرف‌نظر کرد. در پی این ماجرا دو روز در را روی اسرای آن اتاق بستند و به ما نه آب می‌دادند و نه غذا. در این مدت اسرا از نان‌هایی که در زمان‌های مختلف خشک کرده بودند و آبی که به میزان خیلی کم در کوزه‌های داخل اتاق بود روزگار می‌گذراندند، اما در این شرایط هم دست بردار نبودند و با صدای آرام مداحی و سینه‌زنی می‌کردند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha