عمليات الي بيتالمقدس
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
-
یا سرم میرود یا سر صدام را میآورم!
با سینی چای به استقبالش رفتم و کنارش نشستم. پرسیدم: «چیزی شده؟» ورقهای را نشانم داد و گفت: «میخواهم بروم جبهه، اما اجازه نمیدهند!» گفتم: «شما که تازه آمدی، بگذار دیگران بروند.» گفت: «در نماز جمعه اعلام کردهاند برای آزادی خرمشهر به نیرو احتیاج دارند، باید بروم!» به همه دوستان و آشنایان زنگ زد و از آنها خداحافظی کرد. یک جمله را به همه میگفت: «این دفعه میروم یا سرم را میدهم یا سر صدام را برایتان میآورم...»