هوشنگ گلشيري
-
احمد محمود؛ ۲۳ سال بعد + فیلم
بابک اعطا، فرزند احمد محمود از پدر و خانهای که یاد او را حفظ کرده میگوید. از رختخوابی که مادر بهجای پدر تبعیدی و بدون عدم سوءپیشینه میانداخت، تا روزگاری که در زمان جنگ همه فامیل را از اهواز به خانه کوچکش در تهران دعوت کرد، تا از دست دادن برادرش و رفتن به جبهه برای نوشتن «زمین سوخته» و سه روز تب کردن وقتی میخواست از مرگ برادر بنویسد. او میگوید: «خیلیها دلشان نمیخواست احمد محمود، احمد محمود شود. اما او احمد محمود شد و ماند؛ نویسنده و انسانی با شرافت و صداقت.»
-
نوروزگاه اصفهان در ماه ضیافت/
میر نوروزی، کلاهبوقی، گلهای سرخ
«میگفت: «میر نوروزی فقط پنج روز سلطنت میکرد.» میگفت: «همین کافی است.» و حالا ملک میر مخلوع ما همه همین یک قطعه بود: نه پرچمی داشت، نه درختی، نه گلی، فقط دو نفر، در انتهای قلمرو او، نشسته بودند بر دو سوی پشتهای از خاک و سراسر ملک روبرو همهاش پرچم و گل بود و آدمهاش توی هم میلولیدند.»