• دوشنبه / ۵ آبان ۱۴۰۴ / ۱۷:۳۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1404080502923
  • خبرنگار : 71451

روایت‌هایی از حضور پرستاران در جبهه

روایت‌هایی از حضور پرستاران در جبهه

دوره‌های امدادگری بانوان، معمولاً دوره‌ای شش‌ماهه در بیمارستان‌های شهر کرمان و دیگر شهرهای استان بوده است. عمده شهرهایی که بانوان امدادگر استان کرمان به آنجا اعزام می‌شدند؛ اهواز، آبادان، دزفول، اندیمشک و شوش بوده است.

به گزارش ایسنا، در اقدامی ابتکاری و اعتقادی در تقویم شمسی، روز ولادت حضرت زینب کبری (س) که مرهم درد زخم‌های حماسه‌سازان عاشورا در کربلا بوده به‌ «روز پرستار» نام‌گذاری شده است تا این روز بهانه‌ای شود که در آن نقش پرستاران و به‌ویژه بانوان پرستار در دوران هشت سال دفاع مقدس که نقشی زینب گونه را برای تسکین درد رزمندگان و مجروحین جنگ ایفا می‌کردند، برجسته شود.

به همین مناسبت بخشی از نقش برجسته بانوان پرستار در جنگ تحمیلی و سختی‌ها و مرارت‌هایی را که آنان در انجام این خدمت مقدس متحمل شدند منتشر کنیم:

سوپ با یک تکه نان

فاطمه جوشی؛ از نخستین زنانی بوده که در همان آغازین روزهای جنگ، به‌عنوان یک مبارز و مدافع شهری که در آن متولدشده؛ یعنی آبادان، در قامت یک پرستار دلسوز در بیمارستان‌های شهر و در کنار سایر پرستاران زن همرزم خود به مداوا و پرستاری از رزمندگان مجروح پرداخته است. وی در بخشی از خاطرات خود می‌گوید:

آن‌قدر کار زیاد بود که بچه‌ها تا چند هفته اول، خیلی وقت‌ها حتی فرصت نمی‌کردند غذا بخورند. بچه‌هایی که توی بیمارستان‌های دیگر بودند، وقت غذا که می‌شد می‌رفتند سالن غذاخوری ولی در بیمارستان شرکت نفت این‌طوری نبود.

یک فلاسک بزرگ سوپ می‌گذاشتند روی پیشخوان ناظم داخلی بیمارستان؛ یک فلاسک بزرگ چای هم کنارش بود. به هر کس به‌اندازه یک‌کف‌دست، نان و یک لیوان یکبار مصرف می‌دادند؛ لیوان را پر از سوپ می‌کردیم و با همان تکه نان می‌خوردیم. خیلی وقت‌ها همین غذا هم به بچه‌ها نمی‌رسید.

سردخانه ۵ مهر آبادان، سردخانه بزرگی بود که مواد غذایی شهر توی آن نگهداری می‌شد. سردخانه پر از مواد غذایی بود. گوشت و مرغ و ماهی و اجناس دیگر را برای مصرف مردم شهر انبار کرده بودند. وقتی‌که صدام آنجا را زد تمام مواد غذایی‌اش را تخلیه کردند و بین بیمارستان‌ها تقسیم کردند تا آن‌ها را بپزند و سریع‌تر تمام شود.

چون آب و برق قطع بود و نگهداری‌شان مشکل بود؛ آشپزخانه بیمارستان، مرغ‌ها یا گوشت‌هایی را که می‌آورد، می‌پخت؛ گوشت‌هایش را برای مریض‌ها استفاده می‌کردند و سوپش را توی فلاکس‌های چای می‌ریختند و می‌گذاشتند برای پرستارها و کارکنان. سوپش رقیق بود. توی فلاکس‌های بزرگ چایی می‌ریختند؛ یک مقدار نان کنارش. سهمیه هر کس، یک لیوان یکبار مصرف از این سوپ بود و یک‌کف‌دست، نان.

هر نانی که آن روز وارد شهر شده بود را برایمان می‌گذاشتند. گاهی اوقات فقط یک نوع نان بود. بیشتر، نان‌هایی بود که مردم آن‌ها را از این‌طرف و آن‌طرف خود استان می‌فرستادند. حتی یادم است که از فسای شیراز نان آمده بود.

بچه‌ها اگر می‌رسیدند که می‌توانستند بخورند ولی گاهی اوقات شیفت کاری یک نفر طوری بود که نمی‌توانست مریض را رها کند؛ بیاید غذایش را بخورد. تا می‌رسید غذا تمام می‌شد و همه‌چیز را جمع می‌کردند.

گاهی اوقات بچه‌ها مریض بدحال داشتند و نمی‌توانستند بخش را رها کنند و فقط برای غذا بیایند. باید منتظر می‌ماندند تا شب که آیا چیزی گیرشان بیاید یا نیاید. تقریباً غذایی که همه استفاده می‌کردند یک دست بود، غذای بچه‌ها هم همین بود. اگر می‌رسیدی گیرت می‌آمد و اگر هم نمی‌رسیدی که هیچ. اوضاع خیلی آشفته بود و هنوز چیزی سازماندهی نشده بود.

هنوز که هنوز است؛ گاهی وقت‌ها یاد آن روزها که می‌افتم دلم برای بچه‌های خودمان می‌سوزد؛ به خاطر زحمتی که توی آن‌همه سختی می‌کشیدند.

بچه‌ها توی بخش که مدام بالای سر مجروح‌ها سر پا بودند و این‌طرف و آن‌طرف می‌دویدند؛ دو دقیقه هم که می‌آمدند توی خوابگاه استراحت کنند، از دماغشان درمی‌آمد. نه خواب درست و درمانی داشتند، نه خوراک.

دو تا اتاقی که به‌عنوان خوابگاه به ما داده بودند، هیچ‌چیز نداشت. خوابگاه فقط برای خواب نبود، زمان‌هایی که شیفت کاری‌مان نبود، جایی نداشتیم برویم و توی همان خوابگاهی که بهمان داده بودند؛ مستقر بودیم. ولی چه خوابگاهی؟ اتاق‌ها در و پیکر درست‌وحسابی نداشت، پنجره‌هایش شکسته بود. اگر خمپاره می‌خورد کنار اتاق، هیچ جان پناهی نداشتیم که پناه بگیریم.

هوا خیلی سرد بود. دو شب اول با همان سرما سر کردیم ولی از شب سوم، به‌جای شیشه، از کارمندان بیمارستان مقوا گرفتیم و چسباندیم به پنجره‌ها. بااین‌حال از روزنه‌ها سرما زوزه می‌کشید توی اتاق» ۱

آموزش و اعزام زنان پرستار به خط مقدم جبهه

زنان کرمانی در دوران آموزشی، مهارت لازم برای حضور در بیمارستان‌های صحرایی و کمک به مجروحان جنگی را هم دیده بودند؛ ازاین‌رو با آغاز جنگ تحمیلی، با حضور در بیمارستان‌ها، کار امدادرسانی به رزمنده‌ها را انجام دادند.

دوره‌های امدادگری بانوان، معمولاً دوره‌ای شش‌ماهه در بیمارستان‌های شهر کرمان و دیگر شهرهای استان بوده است. عمده شهرهایی که بانوان امدادگر استان کرمان به آنجا اعزام می‌شدند؛ اهواز، آبادان، دزفول، اندیمشک و شوش بوده است.

علیرضا کاربخش در خصوص حضور خواهران در بیمارستان‌های صحرایی می‌گوید: برج ۱۲ سال ۶۱ بود. برای عملیات فتح المبین اعلام کردند نیرو احتیاج داریم. ما سه نفر مرد و چهار نفر از خانم‌هایی که آموزش بهداری دیده بودند، از راور آمدیم منطقه ۶ در کرمان. چند نفر از خانم‌ها از کرمان هم بودند، باهم رفتیم دزفول، آنجا در مقر سپاه، خانم‌ها از ما جدا شدند و رفتند در مرکز خواهران در یکی از بیمارستان‌های پشت خط مستقر شدند.

گروهی از زنان با توجه به مهارت و تخصصی که در زمینه پزشکی و پرستاری داشتند، در بیمارستان‌های اهواز، اندیمشک، دزفول و اورژانس‌های صحرایی برای نجات جان مجروحان و مصدومان به یاری پزشکان شتافته و در این راه زحمات و خدمات زیادی را متحمل شدند.

خدمات این زنان در طول جنگ، در چند نوبت مورد تشویق و قدردانی حاج قاسم سلیمانی قرار گرفت. عباس شمس‌الدینی در خصوص نقش زنان و سختی‌هایی که در بیمارستان‌های صحرایی متحمل شده‌اند چنین گفته: زنانی که در بیمارستان‌های صحرایی بودند، به نظر من، رزمنده گمنام این‌ها بودند.

بعضی از مردان شاید تحمل دیدن خون نداشته باشند، اما این زن‌ها دست قطع‌شده، پای قطع‌شده، شکم بازمی‌دیدند و به رزمندگان کمک می‌کردند و خیلی تأثیرگذار بودند.»۲

منابع:

۱-قاضی، مرتضی، شماره پنج؛ نقش زنان در مقاومت آبادان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۴، صص ۱۵۶، ۱۵۷، ۱۵۸

۲-حماسه مردم کرمان در دفاع مقدس، جمعی از نویسندگان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۴، صص ۳۰۱، ۳۰۲

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha