• یکشنبه / ۱۷ آبان ۱۳۸۸ / ۱۱:۵۴
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 8808-01139.138290
  • خبرنگار : 71012

گزارشي از پشت صحنه‌ي سريال «شمس‌العماره» وقايع‌نگاري حضور خواستگار ششم و ماجراي تابلوي خشك نشده

گزارشي از پشت صحنه‌ي سريال «شمس‌العماره» 
وقايع‌نگاري حضور خواستگار ششم و ماجراي تابلوي خشك نشده

پايمان را كه به عمارت شمس‌العماره مي‌گذاريم، «پري جون» (رويا تيموريان) را مي‌بينيم كه بازهم چمدان سبزش را به دست گرفته و گريه‌كنان قصد رفتن از عمارت را دارد. به نظر مي‌رسد دعوايي بين او و يكي از اعضاي خانه در گرفته كه او به حالت قهر قصد ترك خانه را دارد. او از پله‌هاي داخلي عمارت شمس‌العماره پايين مي‌آيد و رحمت (فرهاد آييش) به دنبال او، مي‌خواهد مانع رفتنش شود. اما مثل گذشته كسي از اعضاي اصلي خانواده‌ي «گشايش» براي نرفتن او تلاشي نمي‌كند و از رفتنش ناراحت نمي‌شود!

رحمت به او مي‌گويد كه «اولاد جماعت مثل گربه بي‌وفاست» و پري كه از گريه به فين فين افتاده‌است، پاسخش را اين‌گونه مي‌دهد: «من از هيچ كس ناراحت نيستم، چه برسد به پيشي خودم»

- «كات ...»

***

به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، بيان اين جمله و در پي آن چند جمله ديگر، از سوي رويا تيموريان با مشكل مواجه است و برداشتي ديگر شكل مي‌گيرد.

در برداشت ديگر اداي ديالوگ‌ها هيچ نقصي ندارد؛ اما خود تيموريان، از سامان مقدم (كارگردان) مي‌خواهد كه يك بار ديگر ديالوگ‌هايش را تكرار كند؛ چون نحوه بيان آن‌ها را دوست ندارد.

تمام اين اتفاقات در طبقه اول عمارت شمس‌العماره رخ مي‌دهد؛ اين طبقه شامل دو دست مبل، آشپزخانه، يك ميزگرد چوبي با چهار صندلي و ساير اثاثيه‌اي است كه بينندگان «شمس‌العماره» بارها در صحنه‌هاي مختلف آن‌ها را ديده‌اند و پس از اين همه مدت با آن‌ها مانوس شده‌اند.

ورود به طبقه اول شمس‌العماره پس از عبور از حياط بزرگ و سرسبز اين عمارت سفيد رنگ و بالا رفتن از پله‌هاي مارپيچ و نسبتا زياد بيرون خانه ممكن مي‌شود.

عمارت شامل سه طبقه است: طبقه اول بيشتر به آكساسوار صحنه اختصاص دارد.

طبقه دوم به حياط پشتي راه دارد؛ عوامل سريال در روزهايي كه هوا مطبوع است در اين محل ناهار صرف مي‌كنند؛ البته برخي صحنه‌هاي سريال هم در اين حياط تصويربرداري شده و از اين حيث براي بيننده‌ تلويزيون چندان هم غريب نيست.

***

فرهاد آئيش را با همان جليقه و شلوار هميشگي «رحمت»، در حياط پشتي و در حال ناهار خوردن پيدا مي‌كنيم. به گرمي پذيرايمان مي‌شود و به پرسش‌هاي‌مان پاسخ مي‌دهد.

او بازي در سريال‌هاي طنز روتين را براي بازيگر به قرار گرفتن در مسير رودخانه تشبيه مي‌كند و مي‌گويد: همان طور كه وقتي آب جاري است و شما در مسير آن قرار گرفته‌ايد، نمي‌توانيد بايستيد و بايد جلو برويد، بازي در سريال‌هاي طنز هر شبي نيز همان قدر كه لذت‌بخش است، استرس‌زاست.

آئيش كه سال‌ها پيش كارگرداني سريال طنز «باجناق‌ها» را براي شبكه تهران بر عهده داشته، در پاسخ به اين پرسش كه در مقام بازيگر سريال‌ها طنز هر شبي، چه فشارهايي را بايد متحمل شد؟ مي‌گويد: به هرحال كار زياد، ولي در عين حال لذت‌بخش است؛ چراكه اين نوع كار تا حدودي به تئاتر نزديك مي‌شود. به اين معنا كه ما روز به ‌روز با اين كاراكترها زندگي مي‌كنيم، همان‌طور كه در تئاتر به مدت چندماه در مقام تمرين با يك كاراكتر زندگي مي‌كنيم.

***

اتاق گريم هم در طبقه دوم است؛ به محض آن كه به اين اتاق نزديك مي‌شويم، ليلا (هانيه توسلي) در حالي كه كفش سفيد رنگ و بلوز و دامن بنفشي به تن دارد و روسري‌اش را از پشت بسته است، با شتاب از آن خارج مي‌شود و يكي از عوامل را صدا مي‌كند.

طبقه سوم عمارت، ظاهري كاملا متفاوت با دو طبقه‌ي ديگر دارد. در اين طبقه دفتر رامين عباسي‌زاده (تهيه‌كننده) واقع است؛ در حقيقت عمارت شمس‌العماره به او تعلق دارد و اين بنا در انتهاي يكي از كوچه‌هاي دارآباد قرار گرفته كه با عنوان ساختمان «حنان فيلم» شناخته مي‌شود.

در طبقه سوم شمس‌العماره هم‌چنين اتاق‌هاي لباس، توليد، نويسندگان و صداگذاري هم وجود دارد و در حقيقت مي‌توان گفت اين طبقه هم به لحاظ شكل ظاهر و هم به لحاظ نوع كاربري، كاملا اداري است.

عمارت شمس‌العماره علاوه بر اين اتاق‌ها، پر از اتاق‌هاي ديگر است كه بعد از چهار ساعت ماندن در اين عمارت و گشت زدن در آن هم نمي‌توان به تمام آن‌ها سر زد. اما آن چه مسلم است برخورد گرم و صميمي عوامل سريال خصوصا سامان مقدم و رامين عباسي‌زاده، باعث مي‌شود كه احساس غريبي به ما دست ندهد و براحتي به اغلب اتاق‌ها سرك بكشيم.

***

به طبقه اول باز مي‌گرديم؛ هانيه توسلي و كوروش تهامي (ششمين خواستگار) دور ميزگرد طبقه اول كه نزديك آشپزخانه قرار دارد، نشسته‌اند و ديالوگ‌هايشان را مرور مي‌كنند. در ادامه علي دلگشايي (يكي از نويسندگان فيلمنامه كه مسؤوليت نگارش اين قسمت را برعهده دارد) به آن‌ها محلق مي‌شود و توضيحاتي را درباره‌ي اين صحنه كه به قسمت چهل و چهارم تعلق دارد، ارائه مي‌دهد؛ در پي او سامان مقدم و آلاله هاشمي هم مي‌آيند.

اين پنج نفر براي مدتي دور ميز نشسته و با هم صحبت مي‌كنند؛ سپس گفت‌وگو ميان «دلگشايي» و «مقدم» ادامه مي‌يابد تا در نهايت به ديالوگ‌هاي دلخواه برسند. پس از مدتي دلگشايي به طبقه سوم مي‌رود تا تغييرات را در متن اعمال كند و هانيه توسلي در اين مدت از فرصت استفاده كرده و نقاشي مي‌كشد. روبه روي او كاغذ «آ چهار» و تعدادي مداد رنگي است و او بته جقه‌اي را نقش مي‌كند.

از او براي مصاحبه درخواست مي‌كنيم اما تمايلي نشان نمي‌دهد و بمانند اغلب بازيگران اين پروژه مانند رويا تيموريان و مرجانه دلدار گلچين با خوشرويي درخواست براي مصاحبه را رد مي‌كند؛ اغلب آنان معتقدند كه آن چه مي‌خواهند بگويند را در بازي خود نشان مي‌دهند.

***

به طبقه سوم مي‌رويم و وارد اتاق نويسندگان مي‌شويم. دلگشايي و همكارش در اين اتاق سخت مشغول كار هستند. او پشت لب تاب نشسته و ديالوگ‌ها را رتوش مي‌كند.

نويسنده «شمس‌العماره» توضيح مي‌دهد كه فيلمنامه اين سريال با وجود آن كه توسط گروهي از نويسندگان نوشته مي‌شود، اما با كارهايي از اين دست متفاوت است؛ چراكه اين سريال به هيچ وجه اپيزوديك نيست و همين ويژگي كار را براي نويسندگان دشوارتر كرده و همكاري بيشتر آنان را طلب مي‌كند.

دلگشايي سپس با اين پرسش ما مواجه مي‌شود كه فشردگي كارهايي كه هر شب پخش مي‌شوند، چقدر روي كيفيت متن‌ها تاثير مي‌گذارد؟

او اذعان مي‌كند كه كمبود وقت و فشردگي كارها تاثير بسيار زيادي مي‌گذارد و مسلما وقتي كاري در فرصت زماني كوتاه و تحت فشار نوشته مي‌شود، روي كيفيت تاثير دارد.

با اين حال دلگشايي مي‌گويد: با توجه به اين‌كه ما خط اصلي و سيناپس كلي را داريم، نسبتا سعي كرديم فشار را كم كنيم. مگر اين‌كه مواردي پيش بيايد مثل امروز كه موقع ضبط مجبور شويم تغيير و تحولاتي در روند قصه ايجاد كنيم كه در اين بخش بر نويسنده فشار وارد مي‌شود.

***

سرانجام ديالوگ‌ها حاضر مي‌شود و به دست مقدم مي‌رسد. تهامي و توسلي پس از مدتي كوتاه براي تمرين مقابل دوربين حاضر مي‌شوند و البته اين زمان، فرصت كافي براي حفظ كردن ديالوگ‌ها نيست. با اين حال آن‌ها بخش اعظم ديالوگ‌هايشان را حفظ هستند و اشتباهات آن‌ها نيز توسط آلاله هاشمي اصلاح مي‌شود.

در اين صحنه خواستگار ششم هديه‌اي را به ليلا مي‌دهد؛ اين هديه تابلوي رنگ روغني است كه پرتره هانيه توسلي بر آن نقش شده و در حقيقت خواستگار عاشق آن را در عرض يك روز كشيده‌است. تابلو هنوز خيس است و توسلي و تهامي براي بدست گرفتن آن بايد كمي دقت كنند.

اين صحنه با سه دوربين ضبط مي‌شود؛ خواستگار پس از ابراز علاقه به ليلا و گفتن اين مساله كه مدام دلش براي او تنگ مي‌شود، قصد رفتن از شمس‌العماره و ترك ليلا را دارد و ليلا كه علت اين مساله را نمي‌داند از او مي‌خواهد برايش توضيح دهد. خواستگار مدام طفره مي‌رود اما سرانجام متقاعد مي‌شود كه علت را براي ليلا توضيح دهد.

- «كات...»

در تمام اين مدت سامان مقدم با آرامشي كه به واسطه او بر تمام صحنه نيز حاكم است، بازي بازيگران را از نظر مي‌گذراند و در حين بازي توضيحاتي را به آنان مي‌دهد؛ او در نهايت به آن چه مي‌خواهد مي‌رسد و دستور ضبط صحنه‌ي بعدي را مي‌دهد.

***

در طبقه دوم شمس‌العماره به كوروش تهامي برخورد مي‌كنيم. او فرصتي براي مصاحبه ندارد، با اين حال درگفت‌وگوي كوتاه ما شركت مي‌كند.

تهامي در اين فاصله درباره طنز فاخر صحبت مي‌كند و اين كه در 80 درصد موارد، موقعيت‌هاي طنز را در فيلم‌ها و سريال‌ها نمي‌بينيم و كارها تنها به طنز كلامي محدود مي‌شود.

اين بازيگر مي‌گويد: شايد دو بار به يك طنز كلامي بخنديم، اما اگر اين قضيه مدام تكرار شود كسل‌آور مي‌شود.

تهامي بر وجه انتقادي طنز تاكيد مي‌كند و يادآور مي‌شود: از آن جا كه ما اين ويژگي‌ها را چندان در فيلم‌ها و سريال‌هاي طنزمان نمي‌بينيم، اگر بخواهم منصفانه برخورد كنم بايد بگويم از هر 10 فيلم و سريالي كه ساخته مي‌شود، من يك يا دو كار را مي‌بينم.

***

اغلب صحنه‌هاي سريال «شمس‌العماره» با سه دوربين ضبط مي‌شود و افشين اربابي به عنوان كارگردان تلويزيوني مسؤوليت هماهنگي سه دوربين را بر عهده دارد. در حقيقت «شمس‌العماره» همزمان با تصويربرداري تدوين ابتدايي مي‌شود و تصويرهاي گرفته شده به دست رضا مطهري (تدوينگر) مي‌رسد.

آن‌ها از سيستمي بهره مي‌گيرند كه يك ساعت پس از ضبط هر سكانس، اين اجازه را به عوامل مي‌دهد كه راف كات هر سكانس را داشته باشند.

مطهري مي‌گويد كه افشين اربابي قسمت اعظم كار تدوين را متحمل مي‌شود و در ادامه تدوين با هدف حفظ لحن كارگردان هنري توسط او و همكارانش صورت مي‌گيرد.

اتاق‌هاي تدوين و رژي، از جمله اتاق‌هاي عمارت شمس‌العماره است كه پس از طي راهروها و اتاق‌هاي پيچ درپيچ به آن مي‌رسيم و در حقيقت بدون راهنمايي نمي‌توان آنها را پيدا كرد. در يكي از اتاق‌ها افشين اربابي تنها نشسته و به مونيتورهايي كه در مقابلش قرار گرفته، خيره است. تمايلي به مصاحبه ندارد؛ وقتي از او مي‌پرسيم اوضاع چطور است، مي‌گويد كه همه چيز خوب و منظم پيش مي‌رود.

در اتاق‌ كناري رضا مطهري و همكارانش مشغول كار هستند. تدوينگر سريال «شمس‌العماره» مي‌گويد: فاصله‌اي كه بين پخش سريال در ماه مبارك رمضان افتاد باعث شد كه از فشردگي كارها كم شود؛ قبل از آن استرس ما بيشتر بود.

او بدون تعارف به اين نكته اشاره مي‌كند كه فشردگي كارهاي هر شبي به كيفيت لطمه مي‌زند و در عين حال مي‌گويد: اين ويژگي باعث مي‌شود كه ما خودمان را روي آنتن ببينيم و نواقصمان را متوجه شويم و خودمان را اصلاح كنيم.

مطهري اظهار مي‌كند كه سامان مقدم وقت ندارد در تمام لحظات تدوين حضور داشته باشد و اين هماهنگي بيشتر به واسطه مشورت‌هايي كه از قبل داشته‌اند و همين طور همفكري با كارگردان تلويزيوني صورت مي‌گيرد.

او در عين حال مي‌گويد: سامان مقدم آن چه كه قرار است به روي آنتن برود را مي‌بيند و بارها شده كه پس از ديدن او تغييرات بسياري هم شامل حال تدوين نهايي شده‌است.

***

براي ديدن رامين عباسي‌زاده به طبقه سوم «شمس‌العماره» مي‌رويم و به طور اتفاقي با سهيل رضايي، مشاور روانشناسي و اجتماعي سريال برخورد مي‌كنيم. اين عنوان براي نخستين بار است كه در سريالي لحاظ مي‌شود و اتفاقا دلگشايي حضور چنين مشاوري را براي نويسندگان مفيد مي‌داند.

در اتاق تهيه‌كننده براي دقايقي با رضايي صحبت مي‌كنيم و او با حوصله به پرسش‌هاي ما پاسخ مي‌دهد.

سهيل رضايي مي‌گويد: براي ما خيلي مهم بوده‌است كه از غلط‌هاي مصطلح ذهني استفاده نكنيم. در سينما وقتي تخصص نيست، گاه ذهن فردي كارگردان و نويسنده خيلي دخيل مي‌شود و تجربه شخصي جاي متن مي‌نشيند؛ اين در حالي است كه شايد خود آن ذهن فردي اشكال داشته باشد؛ ما در «شمس‌العماره» سعي‌مان بر اين بود كه تجربه تخصصي در متن بنشيند.

اين روانشناس سپس بر بافت روانشناسانه سريال «شمس‌العماره» تاكيد مي‌كند و از همكاري خود با عوامل اين سريال مي‌گويد.

«در ابتداي امر با سامان مقدم، رامين عباسي‌زاده، اميد سهرابي، علي دگشايي و خانم رهنما به اين نكته پرداختيم كه خود زناشويي به چه معناست؛ خواستگاران چند نوع و با چه تيپ‌هايي هستند. آن ها به چه روياهايي مي‌پردازند. ليلا چه تيپي است و چه انتخابي مي‌كند؛ سپس سير تحول تك‌تك اين شخصيت‌ها در مسير داستان به چه شكل خواهد بود. هركدام از اين شخصيت‌ها چه مسير تحولي دارند؟ اين ويژگي بدان معناست كه سريال «شمس العماره» ساخت روانشناسانه دارد.»

سهيل رضايي يادآور مي‌شود كه گفت‌وگو با نويسنده‌ها بيشترين حجم كارهاي او را شامل مي‌شده و در مواردي حتي با كارگردان و تهيه‌كننده هم بحث كرده‌است.

او به صحنه‌اي كه با حضور توسلي و تهامي تصويربرداري شد اشاره مي‌كند و مي‌گويد: ما قبل از سكانس‌هاي خاص با هم سر يك ميز مي‌نشينيم و صحبت مي‌كنيم و در نهايت نويسنده متن را براساس گفت‌وشنود ما مي‌نويسد. بنابراين اگر مي‌بينيد كه نويسنده سكانسي را با فشار مي‌نويسد، قبلش يك ساعت‌ونيم درباره آن سكانس گفت‌وگو شده‌است.

رضايي معمولا متن «شمس‌العماره» را دوشب قبل مي‌خواند و به نويسنده زنگ مي‌زند و نقطه نظراتش را مي‌گويد.

***

در طبقه سوم، تابلوي «اتاق لباس» كه بر سر در اتاقي نصب شده توجهمان را جلب مي‌كند. گناز گلشن طراح لباس سريال «شمس‌العماره» همراه با مائده طمهاسبي و مرجانه دلدار گلچين در اتاق حضور دارند.

گلشن به اين نكته اشاره مي‌كند كه سريال «شمس‌العماره» از جمله مجموعه‌هاي انگشت شماري است كه برغم داشتن قصه روز، طراح لباس و صحنه از هم تفكيك شده‌اند و اين مساله را مرهون تهيه‌كننده مي‌داند.

او تاكيد مي‌كند كه هيچ كدام از لباس‌ها آرشيوي نيستند و تمامي لباس‌ها را طراحي كرده و دوخته‌اند.

گلشن بر وجه ايراني بودن لباس‌ها در اين سريال هم تاكيد مي‌كند و مي‌گويد: به كمك آقاي عباسي‌زاده و مقدم كه هر دوي آن‌ها به‌شدت ذائقه‌ي هنري دارند و اين قضيه برايشان مهم است، براي هماهنگي رنگ‌هاي لباس‌ها تلاش كرديم. بنابراين ممكن است ما نتوانيم در فرم كار چنداني انجام دهيم (كه آنهم سعي شده اتفاقاتي بيفتد)، اما مي‌توانيم در رنگ اين هماهنگي را به وجود بياوريم.

***

اتاق لباس طبقه سوم پايان بخش گشت و گذارمان در ساختمان شمس‌العماره است؛ پري جون را كه ديگر با زيور آشتي كرده در طبقه سوم تنها مي‌گذاريم؛ به طبقه دوم كه مي‌رسيم رحمت را مي‌بينيم كه فنجان چايي به دست در بالكن عمارت ايستاده و از باران نم نمي كه مي‌بارد لذت مي‌برد.

در طبقه اول جمعيت بيشتر است؛ ليلا و خواستگارش هنوز مشغول تمرين كردن ديالوگ‌هاي صحنه بعدي هستند. به حياط مي‌رسيم و سامان مقدم را مي‌بينيم كه منتظر آماده شدن صحنه است.

از پله‌هاي پيچ در پيچ عمارت سفيد رنگ دارآباد پايين مي‌آييم و خاطراتمان را در آن باقي مي‌گذاريم. هر چند كه ساعت 9 و نيم هر شب فرصتي براي مرور مجدد اين وقايع است.

___________________________

گزارش از: خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا ـ پيوند مرزوقي

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha