• شنبه / ۱۹ مهر ۱۳۹۳ / ۱۰:۳۱
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 93071910478
  • خبرنگار : 71191

«باستان‌شناسی» یعنی «خودشناسی»

دیدگاه‌های سودجویانه، حال میراث فرهنگی را پریشان کرده است

دیدگاه‌های سودجویانه، حال میراث فرهنگی را پریشان کرده است

»

«پژوهش‌ها و مطالعات انجام شده در حوزه‌های باستانی، نه شرق‌شناسی است و نه غرب‌شناسی. بلکه «ایران‌شناسی» و بهتر از آن «خودشناسی» است. «خودشناسی» که باعث می‌شود باستان‌شناسی ایران، مانند هُمایی پرگشوده، اوج بگیرد.»

شاهین آریامنش، ‌باستان‌شناس و سردبیر مجله‌ی ایران‌شناسی مارلیک در یادداشتی با عنوان «ایران فرهنگی و پژوهش‌های باستان‌شناسی» که اختصاصا در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار داده، به چگونگی آغاز باستان‌شناسی در ایران و حضور باستان‌شناسان در این کشور کهن پرداخته است.

وی در یادداشت خود آورده است: «باستان‌شناسی در ایران گرچه با نگاه عتیقه‌جوییِ باستان‌شناسان اروپایی به ویژه فرانسوی‌ها شکل گرفت و تا زمانی چند، صرفاً به دست آوردن اشیای موزه‌پسند و چشم‌نواز مهم جلوه می‌کرد، اما گزاف نیست بگوییم باستان‌شناسی ایران، هنگامی که با باستان‌شناسان و پژوهشگران دانشگاهی پیوند خورد، مانند هُمایی گشاده‌بال اوج گرفت.

شاید بتوان «ارنست هرتسفلد»، باستان‌شناس و پژوهشگر آلمانی را نخستین باستان‌شناسی دانست که به عنوان پژوهشگری دانشگاهی، پژوهش‌های باستان‌شناسیِ ایران را سمت‌وسویی تازه بخشید و با نوشتن پایان‌نامه‌ دکترای خود در دانشگاه برلین درباره‌ی محوطه‌ی بسیار ارزنده‌ی پاسارگاد، گامی استوار در پژوهش‌های دانشگاهی در زمینه‌ باستان‌شناسی برداشت.

او سپس با «فردریخ زاره»، دیگر پژوهشگر آلمانی از نقش‌برجسته‌های باستانی ایران نوشت. اما اوج کار هرتسفلد، کاوش در تخت‌جمشید و پژوهش درباره‌ی این یادمان باستانی ایران بود. او که اعتماد دولت‌مردان ایران را سخت به خود جلب کرده بود و از این طریق، قانون عتیقات ایران را نوشته بود، در سال 1930 میلادی با همداستانیِ «جیمز هنری برستد»، مدیر موسسه‌ شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، در تخت‌جمشید به کاوش پرداخت که دستاوردهای ارزنده‌ای هم برای خود و هم برای ایران داشت؛ به گونه‌ای که دید و گرایش ایرانیان را نسبت به دوران تاریخیِ ایران به ویژه هخامنشی بیش از پیش کرد.

ارنست هرتسفلد در محل کارش

سپس «کارلتن استنلی کوون»، انسان‌شناس آمریکایی، از دانشگاه پنسیلوانیا به ایران آمد. او باستان‌شناسی پارینه‌سنگی ایران را وارد مرحله‌ی نوینی کرد؛ مرحله‌ای که از آن می‌توان به عنوان آغاز رسمی پژوهش‌های باستان‌شناسی پارینه‌سنگی یاد کرد. کوون که انسان‌شناس و در پی پاسخی برای پرسش‌های تبارشناسی انسانی و منشاء انسان امروزین بود، در تابستان۱۳۲۴ خورشیدی به دنبال یک خط سیر مهاجرتی فرضی، ۷ غار و پناهگاه صخره‌ای را در گستره ی کردستان عراق، کرمانشاه، کرانه‌های جنوبی دریای مازندران، شرق خراسان و افغانستان کاوش کرد.

کارلتن استنلی کوون انسان‌شناس آمریکایی

از سوی دیگر «اریخ اشمیت»، باستان‌شناس و پژوهشگر آلمانی از دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا به تپه حصار دامغان رفت و کاوش‌ها و پژوهش‌ها باستان‌شناسی ایران را به پیش برد و همچنین در تخت جمشید کاوش کرد. اما اوج فعالیت پژوهشی دانشگاهیان در سال 1338 خورشیدی روی داد، زمانی که «رابرت بریدوود»، باستان‌شناسی آمریکایی به دعوت «عزت‌الله نگهبان» از موسسه‌ شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو به ایران آمد و با بررسی و کاوش در ایران، پژوهش‌های باستان‌شناسی پیش‌ از تاریخ ایران را سمت‌وسوی نوینی بخشید و بذر دوران پیش‌ازتاریخ را در دل باستان‌شناسان ایران کاشت.

این همکاری از دو جهت بسیار مهم است. نخست اینکه دانشگاه تهران برای نخستین‌بار به صورت عملی، وارد فعالیت‌های میدانی باستان‌شناسی شد و دوم اینکه همکاری دو نهاد دانشگاهی بین دو کشور ایران و آمریکا انجام شد.

همین همکاری موجب شد تا عزت‌الله نگهبان با گرته‌برداری از موسسه‌ شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، موسسه‌ باستان‌شناسی دانشگاه تهران را پایه‌گذاری کند؛ موسسه‌ای که فعالیت‌های پژوهشی بسیاری در آن سال‌ها انجام داد.

اشمیت (نفر دوم از راست) و مک‌کان (نفر دوم از چپ) در تخت جمشید

رابرت بریدوود باستان‌شناس آمریکایی

عزت‌الله نگهبان، باستان‌شناس سرشناس ایران

همچنین در سال‌های بعد تا پیش از انقلاب اسلامی، پژوهشگرانی از دانشگاه‌های ژاپن، آمریکا، انگلیس، ایتالیا و کانادا به ایران آمدند و در زمینه‌های مختلف باستان‌شناسی ایران به کاوش باستان‌شناختی و پژوهش پرداختند. گرچه پس از سال 1357، پای پژوهشگران و باستان‌شناسانِ خارجی از ایران قطع شد، اما پژوهشگرانی مانند «هارلد دیبل»، «دبورا الژوسکی» و «جان لیندلی» با روی آوردن به مطالعات کتابخانه‌ای و همچنین مطالعات مواد فرهنگیِ ایران که در موزه‌هایشان بود، پژوهش‌هایشان را دنبال کردند.

روند ورود پژوهشگران و باستان‌شناسان دانشگاه‌هایِ خارجی به ایران که پس از انقلاب متوقف شده بود، در آغاز دهه‌ 80 پی گرفته شد و پژوهشگرانی از دانشگاه‌های فرانسه، بلژیک و آلمان به ایران آمدند و همکاری‌های علمی خود را با ایران وارد مرحله‌ای نوینی کردند که دستاوردهای ارزنده‌ای به دست آمد.

با نیم‌نگاهی به تاریخِ باستان‌شناسی ایران می‌توان دریافت که پژوهشگران و دانشگاهیان دانشگاه‌های غرب و شرقِ جهان، همواره درصدد بودند تا راهی به ایران بیابند تا در زمینه‌های گوناگون باستان‌شناسی ایران به فعالیت میدانی و همچنین پژوهش بپردازند.

اما متاسفانه، حضور این پژوهشگرانِ دانشگاهی معمولا یک‌سویه بوده است. در این میان، دانشگاه‌ها و نیز سازمان میراث فرهنگی کشور به جز یک مورد بر آن نبودند تا در کشورهای پیرامونی که پیوندهای تنگاتنگ فرهنگی و تاریخی با ایران دارند، به فعالیت‌های میدانیِ باستان‌شناختی بپردازند. این در حالیست که خلاء حضور باستان‌شناسان ایرانی در کشورهای پیرامونی را باستان‌شناسانی از کشورهای غربی و شرقی و حتی همسایگانی مانند ترکیه پر کرده‌اند.»

آریامنش در ادامه آورده است؛ به سازمان میراث فرهنگی ایران نمی‌توان چشم داشت تا با تفاهم‌نامه‌های مشترک و پروژه‌های پژوهشی به کاوش و پژوهش‌های باستان‌شناسی در کشورهای دیگر بپردازد چون اوضاع میراث فرهنگی ایران، به دلیل تخریب محوطه‌های باستانی و بافت‌های تاریخی توسط مردم و دستگاه‌های دولتی و همچنین حراج آثار تاریخی و دیدگاه‌های سودجویانه‌ی برخی از مدیران میراث فرهنگی، چنان پریشان احوال است که سخت می‌توان به چنین پروژه‌هایی چشم داشت.

اما در این میان، دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ایران که در زمینه‌ی باستان‌شناسی به پژوهش می‌پردازند، می‌توانند به پژوهش‌ها و کاوش‌های مشترک باستان‌شناختی دست‌کم با کشورهای پیرامونی بپردازند. کشورهایی که زمانی نه چندان دور، پیوندهای ژرف فرهنگی و تاریخی با ایران داشته و با همه‌ فراز و فرودها و ایران‌ستیزی‌ها همچنان نیز هرچند کم‌رنگ، این پیوندهای مشترک را حفظ کرده‌اند.

حضور باستان‌شناسان و انسان‌شناسانی از دانشگاه‌های آمریکا یا اروپا برای کاوش و پژوهش در ایران را شاید بتوان صرفاً به عنوان دغدغه‌ی علمی این پژوهشگران قلمداد کرد. برای نمونه «رابرت بریدوود»، باستان‌شناس آمریکایی، از آن روی که به دنبال پی بردن به آغاز کشاورزی بود، راهی عراق شد و پس از آن به ایران چشم دوخت تا شاید بتواند به دغدغه‌ی علمی خویش پی ببرد.

اما حضور باستان‌شناس ایرانی در کشورهای پیرامونی مانند افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، پاکستان، عراق، گرجستان و کشورهای دیگر، تنها دغدغه‌ی علمی نیست، بلکه پژوهشگر ایرانی، برای شناختِ تاریخ و فرهنگِ ایران ناگزیر است در این کشورها به کاوش و پژوهش باستان‌شناختی بپردازد. اگر از بخش‌هایی از دوره‌های پیش‌ازتاریخ چشم‌پوشی کنیم، چشم بستن بر دوره‌های تاریخی ایران به‌ویژه هخامنشی، اشکانی، ساسانی و بخش‌هایی از دوره‌ی اسلامی در کشورهای پیرامونی، بسیار خطاست.

هخامنشیان یک سر به خاور می‌ساییدند و یک سر به باختر؛ از همین روی، بی‌گمان یادمان‌های گونا‌گون تاریخی آنان، در سرزمین‌های پیرامونی و فراپیرامونی به یادگار مانده است؛ مگر نه این است که هر از چندگاهی، خبری می‌رسد از پیدا شدن سازه‌ای یا اثری از هخامنشیان در این کشورها.

کشورهای پیرامونی آکنده از آثاری از دوره‌های ماد، هخامنشی اشکانی و ساسانی مانند محوطه‌ی هخامنشی «نادعلی» در افغانستان، «میشان» در عراق، محوطه‌ی اشکانی «نسا» در ترکمنستان، محوطه‌ی مادی «کرکنس‌داغ» در ترکیه، محوطه‌ی هخامنشی «مِتسامُر» در ارمنستان و آثار ناشناخته‌ی دیگر هستند که شناخت آنها، گوشه‌های تاریکِ تاریخ سرزمینمان را روشن می‌کند.

شکی نیست که بیشترین اطلاعات باستان‌شناختی ما از دوره‌های تاریخی ایران در این سرزمین‌ها، دستاورد باستان‌شناسان و پژوهشگرانِ غربی و بومی این سرزمین‌هاست، اما باید توجه داشت که برخی از آنان، حضور فرهنگ ایرانی را در این سرزمین‌ها می‌پوشانند یا به عمد، به نام دیگری می‌خوانند.

برای نمونه، کشور ترکیه، دوره‌ی تاریخی هخامنشی را که به روشنی در این کشور دیده می‌شود را نه به نام «هخامنشی» بلکه به نام «هلنی» می‌خواند.

سنگ‌نبشته خشایارشا در وان ترکیه

بی‌گمان، اگر باستان‌شناسان ایرانی، در این سرزمین به فعالیت بپردازند، می‌توانند از چنین تحریف‌های جلوگیری کنند. بنابراین دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ایران که در زمینه‌ی باستان‌شناسی و تاریخ و فرهنگ ایران به پژوهش مشغول هستند، بهتر است چشم به کشورهای پیرامونی شرقی و غربی بدوزند و با ارائه‌ی طرح‌های پژوهشی بلندمدت به کاوش و پژوهش باستان‌شناختی در آن کشورها بپردازند.

این پژوهش‌ها و مطالعات، نه شرق‌شناسی است و نه غرب‌شناسی. بلکه «ایران‌شناسی» یا به سخنی دیگر «خودشناسی» است. این خودشناسی نه تنها به نمایان شدن بخش‌های تاریک و گمشده‌ی تاریخِ ما ایرانیان، بسیار کمک می‌کند بلکه باعث می‌شود تا دگربار، باستان‌شناسی ایران، به سان همایی پرگشوده، اوج بگیرد

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha