به گزارش ایسنا، روزنامه «شرق» نوشت: «یکی از بزرگترین فیلمسازان معاصر ما علت مرگش چندان مشخص نیست. عدهای از سینماگران و البته خانوادهاش سؤال ساده و البته حیاتیای مطرح کردهاند و درخواست شفاف شدن ماجرا از سوی متولیان امر را دارند. کجای این نکته مشکل دارد که هنوز پاسخ قانعکنندهای از سوی پزشکان مسئول دریافت نشده است؟ صنف پزشکان مثل هر صنفی مأموریت دارد در عین حمایت از اعضایش، خطاها و کاستیهای پزشکان محترم را پیگیری کند تا خداینکرده کل پیکره تشکل مهمی همچون پزشکی در ایران زیر سؤال نرود. عمل به وظیفه، اصلیترین هدف هر صنفی است و البته خطای هر انسان به پای کل انسانها نوشته نمیشود. با این رویکرد در این مسیر آیا ناگفتههایی وجود دارد که قابلبیان نیستند؟ اگر نیستند، چرا و به چه علت نیستند؟ و اگر طرح شدنیاند، چرا تا امروز بیان نشدهاند؟ در هر صورت رسانهها و مردم حامی و خواستار بیان حقیقت و درستیها هستند. در صورت کاستیها باید همه در رفع آن کمک کنیم. پس آقایان! جای نگرانی نیست. با این حال واقعیتِ تلخ فقدان عباس کیارستمی انکارناپذیر است. به همین دلیل با بهمن فرمانآرا به عنوان یکی از همراهان عباس کیارستمی و خانوادهاش در روزهای سخت بیماری گفتوگو کردیم.
آقای فرمانآرا شما از معدود افرادی هستید که از همان ابتدا در جریان بیماری آقای کیارستمی قرار گرفته بودید. با توجه به حواشیای که برای چگونگی مرگ خالق فیلم «طعم گیلاس» به وجود آمده، به طور کلی تحلیلتان از این فضا چیست؟
آن چه صددرصد و با قاطعیت میتوانم بگویم این است که در این مسیر سهلانگاری اتفاق افتاده است و طبیعتا باید به این مسئله به طور کامل و شفاف رسیدگی شود. چون هر کاری هم بکنیم عباس دیگر به این دنیا برنمیگردد اما پیگیری این پرونده میتواند فرصتی باشد تا خطاهای پزشکی از این دست درباره مردم تکرار نشود. مردمی که چندان وضعیت مالی خوبی ندارند و با بروز هر مشکل و خطایی توسط پزشکان نمیتوانند حقانیت خود را ثابت کنند، چون تریبونی ندارند و نمیتوانند حرفشان را به کرسی بنشانند یا امکان ارتباط با رسانهها را ندارند تا در سطح رسانهها مشکلاتشان پیگیری شود. البته باید به این نکته مهم هم اشاره کنم که قصد توهین کردن به کسی را ندارم بلکه به این معتقدم که در عین حفظ خونسردی و رعایت انصاف به اصل حقیقت برسیم تا دیگر چنین خطاهایی تکرار نشود. همانطور که گفتید، من از روز اول در جریان بودم که عباس با قد افراشته با پای خودش به بیمارستان مراجعه کرد و میخواست بدون زحمت دادن به کسی بعد از سه روز معالجه، در کمال سلامتی به خانه برگردد و به آفرینشهای هنریاش ادامه دهد. ناگفته نماند این درست است که هر انسانی حق حیات دارد و از این نظر همه یکساناند و شکی هم در آن نیست اما انگار یادمان رفته که او سعدی سینمای ایران بود. مگر در تاریخ چند حافظ، سعدی، ابنسینا و... فرصت ظهور و بروز پیدا میکنند؟ اما در کمال ناباوری متأسفانه ما عباس کیارستمی را از دست دادیم.
به طور مشخص از نظر شما بزرگترین خطایی که متوجه تیم پزشکی میشود، چیست؟
این که پزشک معالج بعد از عمل جراحی به دلیل ایام نوروز بیمار را رها میکند، به خارج کشور میرود و در تعطیلات به سر میبرد!
خب، پزشکان هم پاسخ دادهاند ما هم جزء مردم هستیم و باید از روزهای تعطیلیمان استفاده کنیم.
من هم منکر این قضیه نیستم اما نکته مهم این است که در نبود پزشکان چه کسی باید از بیمار اورژانسی یا تحتنظر مراقبت کند؟ این حق پزشکان است که از مزایای تعطیلات و تفریحات بهره ببرند اما انگار فراموش کردهایم که حرفه مقدس پزشکی با جان بیماران بازی میکند. در همان روزها بعد از عمل جراحی عباس در بیمارستان متوجه شدند که بدن عباس عفونت کرده، من و بهمن دو روز دنبال پزشک متخصص عفونی میگشتیم تا به داد عباس برسد! به نظر شما در این مقطع جز پزشک معالج چه کسی میتواند به کمک بیمار بیاید؟ مگر میشود١٥، ٢٠ روز کشور از وجود پزشکان متخصص خالی شود؟ آیا اشکالی داشت که این عزیزان به جای فروردین، مثلا اردیبهشت به سفر میرفتند یا دستکم کادر پزشکی بیمارستان با هماهنگی، نوبتی مسافرت میکردند تا بیمارستان از حضور پزشکان متخصص خالی نمیشد؟
البته همان زمان بهمن کیارستمی مطلبی در روزنامه ما منتشر کرد با این محتوا که «در تعطیلات تاریخی به سر میبریم» و اعتراض خود را به این شکل علنی کرد اما متأسفانه ترتیب اثر داده نشد!
بله. چون ما از نزدیک میدیدیم که بیمارمان زجر میکشد و متأسفانه از دست هیچ کسی کمکی هم ساخته نیست! طبعا بهمن و احمد بیشتر از هر کسی سختی کشیدهاند. چون با چشم خود میدیدند که پدرشان چه حال و روزی پیدا کرده بود!
آیا این گفته درست است که پزشک معالج در بدو امر از هویت آقای کیارستمی خبر نداشته؟
دکتر معالج از روز اول میدانست اما یکی از پزشکان از این موضوع خبر نداشت. ایشان روزی وارد اتاق بیمارستان شد و از عباس پرسید اسم شما چیه. کیارستمی هم گفت من عباسم، اسم شما چیه؟ خب شاهد چنین وضعیتی بودیم! شما ببینید که در جامعه ما چه انعکاسی از رفتارهای غیرانسانی برخی از پزشکان دیده یا شنیده میشود. به این ترتیب طبعا ما در جامعه شاهد مرگ بزرگتری هستیم که همانا بیاخلاقی است. کادر بیمارستان، کودکی را در یکی از بیمارستانهای اصفهان بخیه میزند و وقتی متوجه بضاعت کم مالی خانوادهاش میشود، به خاطر ١٥٠هزار تومان دوباره بخیهها را میکشد... .
اخیرا هم در رسانهها درج شد که پزشکی با چاقوی جراحی، اشتباهی پلک نوزادی را بریده!
خب واقعا تأسفآور است. ناگفته نماند که ما در کشورمان پزشکان متعهد و کاربلد هم زیاد داریم. در همین بیمارستان جم پزشکان خوبی هنوز مشغول به کارند اما نمیتوان واقعیات را درباره عباس انکار کرد. حالا دلیل نمیشود که به دلیل سهلانگاری در درمان و بیتوجهی به خونریزی و عفونت در زمان زنده بودن عباس کیارستمی، پزشکش را موأخذه نکنیم! این دکتر عزیز نمیتوانست در آن مقطع به ویتنام نرود و ماه بعد این سفر را به سرانجام برساند؟
نظر شما درباره اعتراضات اخیر برخی از پزشکان به درخواست سینماگران و رسانهها برای پیگیری دقیق علت مرگ خالق «زیر درختان زیتون» چیست؟
آیا پزشکان معترض، تحمل انتشار فقط یک نامه بهمن کیارستمی درباره مرگ پدرش را ندارند؟ به هر جهت همیشه نقد، تلخ است. آیا دوستان تحمل این نقدِ تلخ همچون داروی شفابخش را هم ندارند؟ خب اگر ندارند چگونه به خود اجازه میدهند با لباس پزشکی، پلاکارد به دست دیگران را متهم کنند؛ در حالی که پرونده پزشکی مرحوم کیارستمی همچنان باید جزء اسرار باقی بماند و در این مدت دریغ و درد فقط یک جمله از اطلاعات بیماری عباس کیارستمی در اختیار خانوادهاش قرار بگیرد! ... در این مورد قضاوت با مردم است.
البته مهرجویی هم با ساخت فیلم «دایره مینا» مورد هجمه سازمان انتقال خون قرار گرفت یا اخیرا سریال «درحاشیه» مهران مدیری اعتراضات گسترده پزشکان را برانگیخت. مجموع اتفاقات حاکی از این است که به طور کلی جامعه پزشکان در هالهای از مصونیت قرار دارند که اعتراض به آنها تبعات سنگینی برای فرد یا افراد معترض دارد. نظرتان چیست؟
به یاد میآورم پیش از انقلاب از مرحوم محمدعلی فردین پرسیده شد که چرا اغلب فیلمها درباره روسپیها و جاهلان است که پاسخ جالبی داد. آقای فردین گفت برای این که این دو تا، صنف ندارند!
آقای فرمانآرا وقتی صحبت از «صنف» میکنیم یعنی از حقوق شهروندی و جامعه مدرن سخن میگوییم که نقد و نقادی جزء لاینفک آن است. تنها زمانی اجازه نقد نداریم که به جای «صنف» در مقابل «گَنگ» قرار بگیریم که در آن صورت ورود به منطقهای ممنوعه تلقی میشود و برخورد با آن مشکل خواهد بود؟
به هر جهت واکنش من این گونه است که با حرف زدن به حقیقت برسیم و حقیقت را فدای مصلحت نکنیم.
انتهای پیام
نظرات