به گزارش ایسنا، امیرعباس نوری در یادداشتی با این عنوان نوشت: مقامات و رسانههای رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر یک بار دیگر همانند ۲ دهه گذشته موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را مطرح کردهاند. بنیامین نتانیاهو مدعی شده است پس از آتشبس در غزه و همین طور سقوط نظام سوریه، تلآویو تمرکز خود را بر موضوع ایران قرار داده است. برخی رسانههای آمریکایی نیز طی روزهای اخیر مدعی شدهاند حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران در دستور کار تیم ترامپ قرار دارد. والاستریت ژورنال هم به نقل از برخی اعضای تیم انتقالی ترامپ مدعی شد این موضوع با جدیت بیشتری از سوی ترامپ بررسی میشود. از سویی دونالد ترامپ روز سهشنبه در پاسخ به سوال یک خبرنگار درباره تصمیم او در این باره گفت به این سوال پاسخ نمیدهد. با این حال بررسی مواضع مقامات رژیم صهیونیستی و همین طور گزارشات رسانهای در سرزمینهای اشغالی فلسطین و آمریکا نشان میدهد موضوع حمله به تاسیسات هستهای ایران به صورت جدی در حال مطرح شدن است.
در این باره چند نکته قابل توجه است.
۱- موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران طی ۲ دهه اخیر همواره از سوی مقامات رژیم صهیونیستی مطرح شده است و مقامات این رژیم بویژه بنیامین نتانیاهو معتقدند تنها راه مطمئن شدن از عدم حرکت ایران به سمت ساخت سلاح اتمی، بمباران تاسیسات هستهای ایران است. در جریان توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ در ژوئیه ۲۰۱۵ مقامات رژیم صهیونیستی مدعی بودند از آنجا که در این توافق حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شد، لذا امکان تغییر دکترین هستهای در ایران و حرکت به سمت کارکردهای نظامی این برنامه همچنان وجود دارد. بنابراین آنها بشدت با این توافق مخالفت کردند. البته همان زمان گزارشاتی منتشر شد که نشان میداد تعداد زیادی از مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی، موافق برجام بوده و این توافق را کمهزینهترین اقدام برای کاهش خطر برنامه هستهای ایران میدانند. با این حال موضع رسمی رژیم صهیونیستی مخالفت با برجام یا هر توافق هستهای دیگری که حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت بشناسد بود؛ موضعی که تاکنون، یعنی ۹ سال پس از شروع برنامه جامع اقدام مشترک همچنان ثابت مانده است. در این میان آنچه تهدیدات اخیر رژیم صهیونیستی درباره حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را با تهدیدات پیشین متفاوت کرده، وضعیت جبهه مقاومت پس از ۱۵ ماه جنگ در پی عملیات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است. مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند در پی این جنگ، اگر چه رژیم صهیونیستی متحمل خسارات بسیاری شده اما جبهه مقاومت نیز آسیبهای جدی دیده است. آنها وضعیت حماس در غزه، شهادت رهبران و فرماندهان ارشد حزبالله لبنان و آسیبدیدگی شبکه و ساختار حزبالله و نیز سقوط نظام بشار اسد در سوریه را نشانههای ضعیف شدن جبهه مقاومت به رهبری ایران قلمداد میکنند. از همین رو معتقدند ایران برخلاف ۲ دهه گذشته، توان زیادی برای پاسخ دادن به هر نوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود را ندارد. در واقع این برآورد مقامات تلآویو متکی بر این دیدگاه است که توان بازدارندگی ایران طی ۱۵ ماه گذشته آسیبهای جدی دیده است. از همین رو مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند اکنون فرصت حمله کمهزینه به تاسیسات هستهای ایران فراهم است.
۲- درباره تهدید حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، همواره یک سوال کلیدی مطرح بوده و آن اینکه دلیل یا دلایل مخالفت آمریکا با حمله نظامی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران چیست؟ اگر تهدید حمله به تاسیسات هستهای ایران را یک بازی آمریکایی - اسرائیلی برای تشدید فشار بر ایران در راستای گرفتن امتیازات بیشتر از تهران پای میز مذاکرات تلقی نکنیم، آن وقت باید درباره این موضوع اندیشید که آمریکا چرا این حمله را گزینه مناسبی برای رفع نگرانیهای خود در قبال برنامه هستهای ایران نمیداند؟ در همه این سالها بارها مقامات و تحلیلگران آمریکایی اعلام کردهاند آنچه باعث میشود واشنگتن از موافقت با حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران اجتناب کند، اول؛ میزان موفقیت این حمله در متوقف کردن برنامه هستهای ایران است و دوم؛ نگرانی از واکنش ایران به این حمله. با توجه به جانمایی تاسیسات هستهای ایران بویژه در تاسیسات فردو و همین طور عدم اطلاع آمریکاییها از مختصات کامل برنامه هستهای ایران، کاخ سفید نگران است در صورتی که این حمله منجر به نابودی بخش زیادی از تاسیسات هستهای ایران نشود، ایران بر اساس حقوق بینالملل، حق این را خواهد داشت که ضمن تجدیدنظر در همکاری با آژانس و عضویت در پیمانهای بینالمللی هستهای، در دکترین هستهای خود نیز تجدیدنظر کند. از سوی دیگر مقامات آمریکایی نگرانند ایران حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود را با مجموعهای از اقدامات تلافیجویانه نظامی جبران کند.
این واکنشهای تلافیجویانه ایران میتواند شامل حملات گسترده به تاسیسات و مراکز هستهای رژیم صهیونیستی، به آتش کشیدن تاسیسات نفتی و گازی کشورهای منطقه که در حمله به تاسیسات هستهای ایران دخیل بودهاند، حمله اضلاع مختلف جبهه مقاومت به مراکز نظامی آمریکا در منطقه و همینطور ناامن شدن مسیرهای ترانزیتی در خلیجفارس، دریای عمان و... باشد.
این نگرانی آمریکاییها در شرایط فعلی کاملا معتبر است. اگرچه مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند برخلاف ۲ دهه گذشته برخی بازوهای ایران در منطقه آسیب دیده اما آمریکاییها بخوبی به این واقعیت واقفند که برخلاف ۲ دهه گذشته، ایران اکنون ذخایر بزرگ اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد به همراه آبشارهای سانتریفیوژ بسیار پیشرفته در اختیار دارد که در صورت تغییر دکترین هستهای ایران، مدت زمان رسیدن ایران به بازدارندگی کامل هستهای را کاهش چشمگیری میدهد. از سوی دیگر تجربه ۲ عملیات «وعده صادق» توان موشکی ایران برای هدف قرار دادن اهداف مورد نظر در سرزمینهای اشغالی را به اثبات رسانده است. اگر تا قبل از این ۲ عملیات در واشنگتن و تلآویو تردیدهایی درباره توان موشکی ایران و نیز اطمینان خاطری درباره کارایی سپرهای دفاع موشکی رژیم صهیونیستی وجود داشت، عملیاتهای «وعده صادق» نشان داد دست ایران به همه جای سرزمینهای اشغالی میرسد. این واقعیت درباره سایر اهداف در غرب آسیا نیز صادق است. از سوی دیگر یمن به عنوان بازوی نوظهور جبهه مقاومت نیز نشان داده است توانمندی ویژهای را در حوزههای موشکی و پهپادی داراست. این توانمندی میتواند بخش مهمی از اقدامات تلافیجویانه ایران باشد. در عراق نیز ظرفیت حشدالشعبی برای هدف قرار دادن متجاوزان آمریکایی همچنان وجود دارد. از سوی دیگر، برخلاف ادعاهای مقامات صهیونیست، حزبالله لبنان با وجود شهادت رهبران و فرماندهان رده یک خود، در جریان ۵۵ روز جنگ نابرابر با رژیم صهیونیستی، ضمن زمینگیر کردن ارتش صهیونیستی در جنوب رودخانه لیتانی، برگ برنده مهمی را رونمایی کرد؛ از پهپادهای رادارگریز گرفته تا موشکهای فاتح که با عبور از سپر چندلایه دفاع موشکی رژیم صهیونیستی، در چند نوبت اهدافی در تلآویو را مورد اصابت قرار دادند. بنابراین بازوی مقاومت در لبنان همچنان فعال است و در جنگ اخیر سطح حملات خود به سرزمینهای اشغالی را به مراتب افزایش داد و تجربیات مهمی نیز در این باره اندوخت. در کنار همه اینها کابوس جدید رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، موضوع کرانه باختری است. کرانه باختری همان معمای رمزگشایی نشدهای است که میتواند همه برآوردهای مقامات تلآویو درباره قدرت مقاومت فلسطینی را نقش بر آب کند. در روزهای اخیر در جریان درگیریهای رخ داده در کرانه، برخی تحلیلگران در سرزمینهای اشغالی به این موضوع اذعان داشتهاند که یک سناریوی خوفناک برای اسرائیل، کنترل کرانه باختری توسط مقاومت فلسطینی حماس و جهاد است. کرانه باختری هم به لحاظ وسعت و هم به واسطه مرز طولانی با اردن، یک کابوس همیشگی برای رژیم صهیونیستی است؛ کابوسی که در مقایسه با غزه، برای رژیم صهیونیستی به مراتب بزرگتر و هولناکتر است. بنابراین این تصور که در جریان جنگ اخیر، توان جبهه مقاومت کاهش یافته، ادعایی است که شاید آمریکاییها در بررسی موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، چندان روی آن حساب نکنند، البته وقتی ترامپ در کاخ سفید باشد، باید هر احتمالی را ممکن دانست.
بنابراین اگر قرار باشد آمریکاییها درباره گزینه حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران همانند گذشته فکر کنند و تصمیم بگیرند، دلیلی برای تغییر رفتار آنان وجود ندارد و نگرانیهایشان هم در حوزه میزان اثربخشی این حملات روی برنامه هستهای ایران و هم در حوزه اقدامات تلافیجویانه ایران پابرجاست. ضمن اینکه این بار آمریکاییها یک عامل نگرانی دیگر نیز روی میز دارند و آن جنگ اوکراین و هر نوع تصمیم ایران برای همکاری نظامی با روسیه است، بویژه که پس از فروپاشی نظام سوریه، این ضرورت هم در تهران و هم در مسکو احساس میشود که ۲ طرف نیازمند توسعه همکاریهای بیشتر در حوزههای سیاسی و امنیتی هستند.
۳- ایران به موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود چگونه فکر میکند؟ و درباره این تهدید چه اقداماتی انجام میدهد و چه تدابیری اندیشیده است؟
در ۳ سطح میتوان به این سوالات پاسخ داد.
الف- افزایش همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی: ایران در هفتههای اخیر توافقات جدیدی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است؛ توافقاتی که شامل بازرسیهاست. از سوی دیگر در جریان نشست اخیر شورای حکام، ایران یک پیشنهاد مهم روی میز گذاشت و از عدم انباشت بیشتر ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود سخن گفت. اگرچه اصرار تروئیکای اروپا بر صدور قطعنامه سیاسی علیه ایران مانع اجرایی شدن این پیشنهاد شد اما این موضع باعث ایجاد شکاف میان اعضای شورای حکام شد. ۲ اقدام ایران در وضعیت همکاری با آژانس در راستای بیاثر کردن ادعاهای رژیم صهیونیستی درباره برنامه هستهای ایران انجام شد. در واقع ایران با این توافقات و پیشنهادات، اراده و صداقت خود در عدم تغییر دکترین هستهای و بیاساس بودن ادعاهای رژیم صهیونیستی را نشان داد. ایران اگرچه طی چند دهه همکاری با آژانس، به دفعات شاهد سیاسیکاری این نهاد و سیاستهای آن در طول سیاستهای ایالات متحده آمریکا بوده است اما با توافقات اخیر و تداوم همکاریهای خود با آژانس، در حالی که از سوی رژیم صهیونیستی در موضع تهدید قرار دارد، در صدد راستیآزمایی صداقت این نهاد برساخته نظم آمریکایی در پیگیری اهداف اعلامی آن است. بنابراین تداوم همکاریها با آژانس، اقدام هوشمندانه ایران در راستای بیاثر کردن بهانه و ادعای رژیم صهیونیستی برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای کشورمان است.
ب- حفاظت از برنامه هستهای: بسیار سادهلوحانه است اگر تصور شود ایران در حالی که طی ۲ دهه اخیر با تهدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای خود مواجه بوده، تدابیر لازم را برای حفاظت از برنامه هستهایاش در دستور کار قرار نداده باشد. ایران همواره در مذاکرات هستهای اعلام کرده است یکی از خطوط قرمزش، حفظ ساختار برنامه هستهای و غنیسازی است. در همین راستا یکی از تدابیر اتخاذ شده، احداث تاسیسات فردو و انتقال بخش مهمی از تاسیسات هستهای به این مرکز است. در این راستا حتی برخی الزامات حفاظتی مانند مراقبت از تاسیسات در مقابل بمبهای سنگرشکن آمریکایی در نظر گرفته شده است. یک ضربالمثل معروف ایرانی وجود دارد که میگوید «کار از کار گذشته است». این ضربالمثل زمانی به کار میرود که کسی اقدامی انجام داده و از انجام آن پشیمان شده باشد اما دیگر زمان و امکانی برای اصلاح آن نداشته باشد. برخی تدابیر اتخاذ شده ایران برای حفاظت از برنامه هستهای، شاید زمانی مشخص شود که برای آمریکا و رژیم صهیونیستی، کار از کار گذشته باشد.
پ- تغییر دکترین بازدارندگی از طریق تجدیدنظر در دکترین هستهای: در ایران مدتهاست موضوع تغییر دکترین بازدارندگی در محافل مختلف مورد بحث قرار میگیرد. این بحث بویژه در جریان جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت، به صورت جدیتر مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از صاحبنظران معتقدند تجدیدنظر در دکترین هستهای به عنوان مهمترین رکن دکترین بازدارندگی ایران باید در دستور کار قرار میگیرد. با این وجود همچنان سیاست رسمی و اعلامی ایران، عدم تجدیدنظر در دکترین هستهای است. با این حال حمله نظامی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران، عملا تهران را در مسیر تغییر دکترین هستهای خود قرار میدهد. در صورتی که رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران حمله کند، این حمله در واقع به معنای یک تهدید هستهای و وجودی علیه کشورمان تلقی میشود و برای ایجاد بازدارندگی در مقابل این تهدید، راهی جز ایجاد بازدارندگی در همان سطح، یعنی بازدارندگی هستهای وجود ندارد. اکنون شاید این سوال مطرح شود که آیا رژیم صهیونیستی از این واکنش ایران مطلع نیست؟ پاسخ این سوال وابسته به میزان اطمینانخاطر رژیم صهیونیستی از اثربخش بودن حمله به تاسیسات هستهای کشورمان است.
اگر ادعای مقامات رژیم صهیونیستی مبنی بر آمادگی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران جدی باشد (و بخشی از عملیات روانی برای فشار به جمهوری اسلامی ایران نباشد)، به این معناست که آنها در برآوردهایشان مطمئنند حمله نظامی باعث برچیده شدن برنامه هستهای ایران یا توقف طولانیمدت آن خواهد شد. این البته یک ریسک بسیار بزرگ برای آنان و آمریکاست، چرا که هرگونه اشتباه در این برآورد، به معنای ورود ایران به باشگاه کشورهای دارای بمب اتم است.
یک گمانه دیگر نیز در این باره وجود دارد؛ برخی معتقدند رژیم صهیونیستی حمله به تاسیسات هستهای ایران را با هدف یک جنگ گسترده با ایران با حضور مستقیم آمریکا در این جنگ دنبال میکند. بر این اساس، صهیونیستها با علم نسبت به واکنشهای ایران چه در سطح واکنش متقابل به حمله رژیم صهیونیستی و چه در سطح تغییر دکترین هستهای ایران، به دنبال وقوع یک جنگ بزرگ با ایران، البته با حضور ایالات متحده آمریکا هستند تا از این طریق به تاسیسات حیاتی ایران، اعم از نظامی و اقتصادی و انرژی حمله کنند، چرا که صهیونیستها پس از واقعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و قرار گرفتن در مخمصه وجودی، تنها راه خروج مطمئن از این مخمصه را تضعیف شدید بنیه دفاعی و اقتصادی ایران به عنوان قلب و مغز جبهه مقاومت میدانند.
البته در این راستا آنها با ۲ مانع بزرگ روبهرو هستند؛ مانع نخست آمریکاست. آیا ایالات متحده در شرایط فعلی حاضر به آغاز یک جنگ تمامعیار با ایران است؟ آیا در آمریکا، با وجود تهدیداتی مانند قدرت روزافزون چین یا حمله نظامی روسیه به اوکراین، ایران به عنوان راس همه مشکلات و تهدیدات منافع آمریکا در دنیا شناخته میشود؟ از سوی دیگر، به فرض اینکه ایران در راس همه مشکلات و تهدیدات آمریکاست؛ آیا کاخ سفید به این نتیجه رسیده که جز حمله نظامی به ایران، هیچ گزینه دیگری روی میز وجود ندارد؟ آیا ترامپ با توجه به سیاستهای اعلامی خود در مخالفت با جنگ، حاضر به پذیرش هزینههای سرسامآور این جنگ بویژه تلفات نظامیان آمریکایی حاضر در منطقه خواهد بود؟ به نظر نمیرسد در شرایط فعلی، حاکمان آمریکا موضوع درگیر شدن در یک جنگ گسترده و تمامعیار با ایران را پذیرفته باشند.
مانع دوم برای پروژه جنگ گسترده رژیم صهیونیستی با ایران با مشارکت مستقیم آمریکا، کشورهای منطقه هستند. اگرچه برخی کشورهای منطقه نظیر عربستان سعودی و امارات، با تضعیف ایران در حوزههای دفاعی و اقتصادی همراهی میکنند اما وقوع یک جنگ بزرگ میان رژیم صهیونیستی - آمریکا و ایران، حتما دامنگیر این کشورها نیز خواهد شد. حضور پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای منطقه و فعال شدن این پایگاهها در جنگ علیه ایران، باعث مشارکت کشورهای میزبان در جنگ علیه ایران میشود و از همین رو حتما ایران اقدام به تنبیه این کشورها خواهد کرد. کما اینکه ایران اخیرا به حکام این کشورها بویژه عربستان سعودی و امارات عربی متحده هشدار داده است در صورت حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و انرژیاش، هیچکدام از تاسیسات انرژی این کشورها در امان نخواهند بود. ایران البته تا همینجا هم از خود خویشتنداری نشان داده است و با وجود برخی گزارشها مبنی بر استفاده رژیم صهیونیستی از آسمان برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس در حمله ۲۶ اکتبر (۵ آبان) به ایران، از واکنش متقابل علیه این کشورها اجتناب کرده است. ایران البته قبل از این حمله، به همه این کشورها هشدار داده بود در صورت حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و گازیاش، بلافاصله تاسیسات نفتی و گازی این کشورها مورد حمله قرار خواهد گرفت.
بنابراین یکی از موانع مهم پیشروی رژیم صهیونیستی یا آمریکا (در صورت پذیرش این حمله و مشارکت در آن) برای شکلدهی یک جنگ فراگیر علیه ایران، مخالفت کشورهای حاشیه خلیجفارس است.
بنابراین به نظر نمیرسد شرایط برای اسرائیل در راستای آغاز جنگ فراگیر علیه ایران فراهم باشد. در کنار این موارد و موانع، فعال شدن همه اضلاع جبهه مقاومت در صورت وقوع این جنگ علیه ایران نیز در برآوردهای رژیم صهیونیستی و آمریکا و حتی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی و امارات موثر است. قطعا وضعیت رژیم صهیونیستی پس از ۱۵ ماه درگیری با جبهه مقاومت به گونهای نیست که آمادگی جنگ بزرگ با همه اضلاع جبهه مقاومت را داشته باشد؛ جنگی که به مراتب بزرگتر و هولناکتر از جنگ اخیر است. با وجود وضعیت ظاهری میدان اما صهیونیستها بویژه آمریکاییها در خلال این جنگ بخوبی از ظرفیتهای جبهه مقاومت باخبر شدند.
* همان داستان همیشگی
همانگونه که پیشتر اشاره شد، اگرچه وضعیت ویرانیها در غزه، ترور رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت بویژه در لبنان و همینطور سقوط بشار اسد این ذهنیت را ایجاد کرده که این بار تهدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران جدیتر از گذشته است اما با توجه به نکات مطرح شده، به نظر میرسد تهدید جدید آنگونه که برخی رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی یا رسانههای آمریکایی مدعی هستند، با موانع بسیار جدی روبهرو است؛ موانعی که عمدتا همان موانع سابق بر سر اجرایی شدن این تهدید است.
اقدامات اخیر تروئیکای اروپا و لجاجت آنها در صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام و همینطور نشست اخیر شورای امنیت که در آن موضوع مکانیسم ماشه و مواضع آمریکا و ۳ کشور اروپایی درباره تشدید فشار علیه ایران مطرح شد، نشان میدهد آمریکا و ۳ کشور اروپایی با توجه به قریبالوقوع بودن بندهای موسوم به «غروب آفتاب» در برجام، به دنبال اعمال بستههای جدید فشار بر ایران هستند. در واقع تهدید جدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای و همزمان، تشدید مواضع آمریکا و اعضای اروپایی برجام علیه برنامه هستهای ایران و نیز برخی مواضع غیرسازنده و سیاسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره فعالیتهای هستهای ایران و مختصات یک سیاست فشار چندجانبه برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران پای میز مذاکره است. این سیاست، آپدیت یا بهروز شده همان سیاست همیشگی غرب در قبال برنامه هستهای ایران است.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام
نظرات